هنرمندی را به زنجیر می کشند و از نام دیگری سوءاستفاده سیاسی می کنند!

یکی از سایت های کذاب و مردم فریب رجوی ، در تلاشی مذبوحانه کوشید تا محمدرضا شجریان را به نفع این فرقه ی قرون وسطائی مصادره کند!

با درج عکسی از ایشان، در این رابطه نوشتند:

” دو هفته دیگر ماه رمضان است و این بار نیز صدای ربنای شجریان از خانه هر ایرانی و یا هر مسلمانی در ضدیت مستقیم با رژیم ، رساتر به گوش خواهد رسید…”

بارها مسعود رجوی درزمان حیات ننگین سیاسی اش ، کوشید تا این هنرمند را به سمت خود بکشد! هر بار مرحوم شجریان دست رد به سینه ی آنها زد! محال بود که شجریان زنده باشد و فرقه ی رجوی بتواند عکسی از او در سایت هایش منتشرکند! چرا که محمدرضا شجریان همچنانکه همیشه هم خودش می گفت ، معتقد بود که هنر نباید سیاسی شود! مردمی که برای شنیدن صدای او به سالن ها می آیند ، باید فقط صدای او را بشنوند!

استاد شجریان

در دنیای سیاست! تا وقتی که یک فرد زنده است ، یا در منصبی قرار دارد، موضع گیری هایش معتبر است، امروز اگر سازمان مجاهدین منفور عام و خاص و طرد شده از سوی مردم است، دقیقا بخاطر همین موج سواری هایش است، اینکه بعد از مرگ یک خواننده تصویر او را در سایت ها منتشر کرده و خود را مردمی نشان بدهند ، یک سوء استفاده رذیلانه از رسانه است!

همچنانکه صحبت های یک سیاستمدار بازنشسته و سابق، موضع گیری یک دولت محسوب نمی گردد و ارزش سیاسی ندارد و  صرفا صحبت های فردی یک نفر است! آویختن به هنر این و آن و محبوبیتش هم دردی از دردهای بیشمار رجوی ها درمان نخواهد کرد.

این کارهای ابلهانه ی مجاهدین، فقط در مورد مرحوم شجریان نیست، هرکس که می میرد، این فرصت طلبان عکس او را منتشرکرده و حلوا حلوا می کنند! آخرین نمونه خانم مرضیه بود!

به نقل مطلبی در گذشته در مورد خانم مرضیه توجه فرمائید:

یکی از سایت های مجاهدین در یک اقدام ناشیانه با انتشار فیلم مصاحبه ای از نوه دختری مرضیه، “آزاده خرم ” با دستان خودش بر طبل رسوائی اش کوبید، آزاده ی خرم در دقیقه 26 این مصاحبه با کیهان لندن ، صراحتا فاش کرد که :

“… من هرگز با عقاید سیاسی مرضیه همسو نبودم ومخالف گروه سیاسی (سازمان مجاهدین ) بودم که او را با خود برده بودند، سال آخر زندگی مرضیه در معاشرت با کسانی بود که با مجاهدین در تضاد کامل بودند…”!!!

این مطالب در حالی از بلندگوی خود مجاهدین پخش می شود که با مردم فریبی خاص خود شان مدعی بودند مرضیه تا آخرین روزهای زندگی با مجاهدین بود!!!

حال با شرح مختصری از بیوگرافی مرضیه ، با واقعیت های زندانی بودن مرضیه بیشتر آشنا می شویم:

نگارنده در پادگان اشرف با خود خانم مرضیه صحبت کرده و از نزدیک شاهد به زنجیر کشیده شدن ایشان در تشکیلات رجوی بودم .

خدیجه اشرف‌السادات مرتضایی، با نام مستعار مَرضیه (زاده ۱ فروردین ۱۳۰۳ خورشیدی، درگذشته ۲۱ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی) خواننده ایرانی است. وی اصالتاً لالانی است. لالان یا لالون از روستاهای دهستان رودبار قصران بخش رودبار قصران شهرستان شمیران استان تهران ایران است. وی در سال ۱۳۷۳ از ایران خارج شد و پس از پناهندگی به فرانسه، به شورای ملی مقاومت ایران، سخنگوی سازمان مجاهدین خلق پیوست. وی در سال ۱۳۸۹،در 86 سالگی ، در اثر سرطان در پاریس درگذشت. بعد از پیوستن ، فرقه رجوی بلافاصله کلیه پیوندهای خانوادگی مرضیه را قطع کرد، تنها پسر اورا درکنسرت لندن مورد ضرب وشتم قرارداد و از سالن بیرون انداخت، مرضیه علیرغم جدایی از این فرقه درسال 2004 تا آخرین روزهای زندگی خود اجازه نیافت با فرزند پسر خود محمود ملک احمدی ملاقات کند .

مرضیه پس ازفرار ازعراق درسال 2003 یکسال بعد کتبا ازاین فرقه تقاضای جدایی نمود ، سران فرقه با دوشرط سکوت و اسکان دریک خانه متعلق به فرقه با درخواست او موافقت کردند ،مرضیه درمقابل از فرقه رجوی خواست تا کلیه عکس ها ومطالب مربوط به او را از سایت های این فرقه حذف نمایند،  ازسال 1383 تا 1389 مدت 6 سال مرضیه درزندان فرقه رجوی بود ودو نفر از تروریست ها 24 ساعته مراقب او بودند ، مرضیه طی سه سال آخر عمر شب ها مخفیانه خاطرات زندگی خودرا دردفترچه هایی می نوشت ، مراقبین مرضیه به مریم خبر دادند که مرضیه یادداشت نویسی می کند ومریم دستورداد اتاق خواب اورا بگردند وکلیه دفترهای خاطرات اورا سرقت نمایند، چنین برخوردی باعث ناراحتی شدید و تشدید بیماری او گردید، حسن مرتضایی برادر کهنسال مرضیه آخرین شخصی ازخانواده اوست که موفق شد قبل از مرگ دوبار خواهر بیمار خود را ملاقات کند وسرانجام مرضیه درمهرماه 1389 درتنهایی واسارت و زندان فرقه رجوی در گوشه ی عزلت درگذشت…. زن مسنی که درسن 73 سالگی فریب خورد ودراسارت هم  فوت نمود ….

سران فرقه ی رجوی تمامی ارتباطات خانوادگی مرضیه را قطع کرده و هر بار با روش های فرقه ای بیشتر به این جدائی دامن زدند. یک سال بعد رجوی دریک نشست صوتی با صدای خودش گفت که “رژیم” دختر مرضیه (هنگامه امینی) و نوه اش را برای پاپیچ ما به پاریس و نزد مرضیه فرستاد تا علیه مریم  یک جنگ سیاسی راه اندازی کند. انگار مرضیه نیز مانند سایر مجاهدین در اشرف ، محصور و محکوم فرقه رجوی بوده تا که در فرانسه نیز به دور از خانواده و دختر و نوه اش – که به گواهی همه به آنها بسیار عشق می ورزید – ایام پایانی عمر را سپری کند و این اصلا خوشایند “رهبری” فرقه نبود. باز جای خوشوقتی است چرا که اگر مرضیه به جای پاریس در اشرف می بود، بعد حتما میبایست برای اثبات “تعهد و امضایش” به “رهبری” رجوی، ابتدا یک مصاحبه فرمایشی تلویزیونی – ماهواره ای بر علیه خانواده “رژیمی” و “اطلاعاتی” خود انجام میداد و سپس در مراسم جنگ صد برابر و “تشکیلاتی – ایدئولوژیک” سنگسار کردن خانواده “رژیمی” اش به همراه فرماندهانش شرکت میکرد!

آری، در پس ژستها و لفاظیهای مسعود و مریم رجوی در مورد هنر و هنرمندان، این است جایگاه واقعی هنر و هنرمند از دیدگاه رجوی ها. وسیله ای با تاریخ مصرف مشخص برای پیشبرد خط فرقه و تبلیغ “مالیخولیای” رهبری مسعود و مریم رجوی و به اقتضای مصالح روز فرقه.

امروز هم اگر سایت های مجاهدین ، از محمدرضا شجریان می نویسند، یک داستان فریب رذیلانه است و از طرف همه ی هنرمندان محکوم و تقبیح شده است …

فرید

خروج از نسخه موبایل