اسماعیل محدث نامی که از عمله های فعال باند رجوی است ، طی مقاله ی کوتاهی نوشته است :
” راه شناخت یک نیرو در قدم اول، از راه شناخت و تحلیل شعارهای آن نیرو، به عنوان فشردهٔ ایدئولوژی و مشی و سیاست آن نیرو میسر می باشد. در مرحله بعدی عمقِ شناخت، از بررسی همخوانی شعار و عمل آن نیرو به دست می آید. هرچه قدر شعار و عمل یک نیرو به هم نزدیکتر باشند، این موضوع می تواند نشانهای از مترقی بودن آن نیرو تلقی شود. “
شماهایی که درعرض چند دهه به برده ی تمام عیار مسعود رجوی تبدیل شده اید ، مدام شعار حمایت از خلق قهرمان میدهید اما در عمل با هارترین سلطه گران خارجی بعنوان غدارترین و اصلی ترین دشمنان خلق قهرمان نرد عشق میبازید وعملا نشان میدهید که دره ای عمیق و پر نشدنی در شعارها و اعمالتان وجود دارد .
پس تکلیف یک پژوهشگر ازنقطه نظر شناختن شما چیست ؟
حمایت تمام قد از تروریزم اقتصادی گریبانگیر خلق قهرمان ، برده نمودن قسمت کوچکی از همین خلق قهرمان که اعضای فرقه ی رجوی باشد ، قسمت دیگری از جنایات مسعود ومریم است و این رشته سر دراز دارد واز حوصله ی این یادداشت کوتاه خارج.
درادامه ی تئوری پردازی انحرافی این مرید سینه چاک رجوی چنین آمده است :
” شورای ملی مقاومت ایران در ۳۰ تیرماه ۱۳۶۰ و پس از پایان عمر سیاسی رژیم آخوندی با شعار و استراتژی سرنگونی در صحنهٔ سیاسی ایران متولد شد. اعضا و هواداران نیروی اصلی شورا، سازمان مجاهدین خلق ایران، کمی بیش دوماه بعد، روز ۵ مهر ۱۳۶۰، جوهر سرنگونی را در خیابانهای ایران، به خصوص در پایتخت میهنِ گرفتار و با بهای جان جاری کردند “.
کسی نمیتواند آن روزهای مورد نظر شما را پایان عمر سیاسی جمهوری اسلامی ایران بنامد .
حکومت ایران همراه با فراز و نشیب هایی ، کماکان به عمر سیاسی خود ادامه میدهد والبته این روند با مذاق شما – بعنوان نیروی الکی خوشی که خود را جانشین ؟! آن معرفی میکنید – سازگار نیست و واقعیات سرسخت زمینی، بسادگی این اراده گرایی وتوهم شما را درهم شکسته وبازهم بیشتر خواهد شکاند.
شما وشورای ملی مقاومت تان در 30 تیر 1360هیچ غلطی نتوانستید بکنید وتنها خودتان را با سر به دیوار بتنی کوبیده وانتحار نمودید!
بازهم :
“نیروی مترقیِ مردمی شعار را عمدتاً در میدان عمل و اساساً از درک وقایع اتفاقیه و عمدتاً قدمی زودتر از مردم کشف می کند و مردم را به پیوستن به آن دعوت می کند. نیروی مترقی گرفتار بی برنامهگی و درهم ریختگی ذهنی و عوام فریبی دوران پسامدرن نیست و در پس توده ها، و عمدتا برای سوار شدن بر آنها، حرکت نمی کند “.
رابطه ی شما با ترقی ، دوچیز متضاد هستند.
یک نیروی مترقی با هرآنچه که بوی ارتجاع و واپسگرایی بدهد، با شدت هرچه تمام تر مبارزه میکند.
حال آنکه شما داعش را بعنوان ” عشایر انقلابی عراق ” نامیدید وابدا به روی خود نیآوردید که درمیان ” این عشایر انقلابی عراق” ، تکفیری های جلادی از سراسر جهان گرد آمده بودند وبا مدیریت آمریکا واسرائیل وپول های بادیه نشینان عربستان که خلع مالکیت شده اند ، سبب ازبین رفتن آثارتمدن های تاریخی سوریه، عراق و … شده وصدها هزار ازمردم بیگناه را با شقی ترین شکل موجود بقتل رساند و …
ضمنا ، سرنوشت شما نشان داد که ارتباطی با مردم ندارید ونتوانستید که قدمی جلوتر؟! ازآنها بردارید!
ونیز، توده ها حرکتی وفق مراد شما نداشتند ، تا بخواهید با عوامفریبی- که مشخصه ی بارز شماست – درپشت سر آنها حرکت کنید!
دوباره :
” سرنگونی محتوم استبداد دینی با ترامپ و بیترامپ در تقدیر و برعهده خود ما و مردم ما و شورشگران در ارتش آزادی است!». ارزش این پیام مسعود، که نشانهٔ استقلال و اعتماد به نفس مقاومت ایران است و خبر از استراتژی جدی آن دارد “.
پس جان بکنید واین کار خیرتان؟! را باتمام رسانده و خلق قهرمان منسی ( فراموش) شده در خاطره ی خود را بیش ازاین چشم انتظار نگذارید ومسعود ومریم را دراسرع وقت به تهران برسانید تا چشمان ما را نورانی تر کنید!
همچنین :
” رهبری سرنگونی رژیم آخوندی، تنها راه حل مشکلات بزرگ و کوچک مردم ایران، را کسی در میدان به دست می گیرد که در صف اول شعار «سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی» سرمی دهد و برای رسیدنِ به آن نفس می کشد “.
این نفس کشیدن نیست. جان کندن زبونانه در سوراخ موش است .
او هنر باید بکند که ازاین سوراخ بیرون بیآید وبقیه ی هنر وکارش پیش کش آقا اسماعیل محدث باد!
صابر