یک تصمیم شجاعانه

یک تصمیم شجاعانه
خانم فاطمه امیری در نامه ای که خطاب به برادرش آقای علیرضا امیری فرد مستقر در قرارگاه اشرف نوشته از او می خواهد تا تصمیم شجاعانه بگیرد و خود را از جهنم تشکیلات رجوی نجات دهد. او می نویسد : می دانم که تو هم دل تنگ ما و ایران هستی. امیدوار باش و شجاع باش و شجاعانه تصمیم بگیر و خود را نجات بده. برادرم آنچه مهم است این است که به جز ماندن در آن جهنم ( قرارگاه اشرف ) هر تصمیمی بگیری مطمئنا بهترین تصمیم خواهد بود و این را هم می دانم که هر کس اقدام به جدایی از سازمان کند چه بلایی پیش روی اوست.
خانم امیری در نامه خویش با توجه به آگاهی و شناختی که از مناسبات غیر انسانی و غیر دموکراتیک قرارگاه اشرف در ملاقات با جداشدگان فرقه که به میهن بازگشته اند ، به دست آورده است ، روايتی تلخ و سیاه از مکانی ( قرارگاه اشرف ) که گويی نقطه ثقل همه زشتی های دنياست را مطرح می کند و به صراحت زشتی روابط فرقه ای و رفتار مستبدانه و زورگویانه مسئولین اشرف را به نقد می کشد. خانم فاطمه امیری از اینکه رهبران فرقه رجوی به اجبار و اکراه بردارش را در اشرف نگه داشته و او را تا سر حد خودکشی کشانده اند و شش سال از عمر او را برای اهداف خائنانه و امید واهی تلف کرده اند ، انزجار و بیزاری خویش را از فرقه تروریستی رجوی ابراز می دارد و از برادرش می خواهد تا به آغوش خانواده اش باز گردد و خود را از سیطره و اسارت فرقه تروریستی رجوی نجات دهد.
اين نامه تناقضات تکاندهنده ای را برای ما آشکار می کند ، تناقض آزادی انتخاب و چگونه زیستن آدمی را با اجبار و وادار نمودن افراد به اقامت درقرارگاه اشرف. درونمایه نامه خانم امیری به طرزی ظريف و موشکافانه فضای فاشیستی قرارگاه اشرف را به نمايش می گذارد و بی واسطه درون شخصيت سرد و بیروح رهبران تشکیلات رجوی را به تصویر می کشد که از عواطف و احساسات انسانی عاری و تهی هستند.
آرش رضائی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

 

نامه خانم فاطمه امیری به برادرش علیرضا امیری:

بنام خدا
با سلام. خدمت برادرم علیرضا امیری
با سلام خدمت برادر کوچکم علیرضا ، علیرضا جان امیدوارم که حالت خوب و در زیر سایه خداوند متعال سلامت باشی. علیرضا سالهای دوری از تو ما را افسرده و نگران کرده است که به کمک انجمن نجات آذربایجان غربی این امکان برای من فراهم شد که بعد از سالها برایت نامه بنویسم. می دانم که تو هم دل تنگ ما و ایران هستی. امیدوار باش و شجاع باش و شجاعانه تصمیم بگیر و خود را نجات بده. برادرم. آنچه مهم است این است که به جز ماندن در آن جهنم هر تصمیمی بگیری مطمئنا بهترین تصمیم خواهد بود. و این را هم می دانم که هر کس اقدام به جدایی از سازمان کند چه بلایی پیش روی اوست. می دانم که آنها به شما می گویند پدر و مادر. خواهر و برادر. فامیل و اقوام و حتی خاطرات گذشته را فراموش کنید. ولی آیا این ممکن است فرزندی پر عاطفه مثل تو. پدر و مادر خواهر و برادر را فراموش کند. می دانم آنها روی نقطه ضعف شما کار می کنند و شما را تحقیر و خار و ذلیل می کنند برای اینکه اعتماد به نفس خود را از دست دهید و کورکورانه به اوامر آنها گوش دهید و مطیع آنها باشید. ولی باز با این هم شکنجه خود را از اسارت ذهنی سازمان رها ساز و این را بدان که در ایران با افرادی مثل تو ، کاری ندارند. چون در حال حاضر جمهوری اسلامی اعضای این گروه را مورد عفو و عنایت خود قرار داده و امن ترین و مطمئن ترین مسیر ممکن برای نجات این افراد را فراهم می کند. برادرم. عزیزم. امیدوار باش و به خدای بزرگ توکل کن که خدا بندگانش را هرگز فراموش نمی کند و سعی کن بهترین تصمیم را بگیری در وطن مردن بهتر است از زندگی در غربت. یکی از اعضای جدا شده از سازمان شهرام دهقان است. که دوست محمد می باشد وقتی عکس تو را به او نشان دادیم او تو را به راحتی با اسم مستعارت شناخت و ذکر کرد که با تو در قرنطینه بود و تو در همان زمان با سازمان مخالف بودی و یک بار اقدام به فرار نموده ای که موفق نشده ای و یا حتی اقدام به خودکشی کرده ای این ها را به این دلیل می گویم که باورت بشود که شهرام دهقان در ایران است و از سازمان جدا شده است و برای خود زندگی جدیدی آغاز نموده و نامزد هم دارد و پس به تهدیدات آنها مبنی بر این که. هر کس بخواهد از سازمان جدا شود و به ایران برگردد اعدام و یا به زندان می افتاد و یا شکنجه می شود. دروغ بافیهای آنهاست. این سازمان 6 سال از عمر تو را برای اهداف خائنانه و امید واهی تلف کرده است. کدام ایران فردا که به شما وعده می دهند همان طوری که می دانی جوانان ایران نمی گذارند که افراد سودجو وطن فروش و بیگانه کشور را تصرف کنند چون این وطن با خون شهیدان پایدار شده است. و فکر این که آنها شما را زیر سلطه خود گرفتند عذابم می دهد. علیرضا جان برادر خوبم واقع بین باش فکر کن و برای نجات خود از دست فرقه رجوی قدمی بردار من و خانواده ات پشتیبان تو هستیم خیلی از اعضاء از سازمان جدا شده و به ایران برگشته اند نگران عمر تلف شده خود نباش چرا که هنوز جوانی و عمری دراز پیش رو داری پس برای آینده ات و جوانی خود فکری کن و از سازمان جدا شو. اگر می خواهی از مامان و بابا برات بگم چیزی جز صورت خیس مامان در ذهن ندارم چون دوری تو و مخصوصا اسارت در فرقه رجوی آنها را پیر کرده است. ما خیلی دلمان می خواهد به دیدنت بیاییم ولی این اجازه را به ما نمی دهند و شما را از دنیای اطراف و دیدن پدر و مادر و حتی یک تماس تلفنی منع کرده اند. چرا که عمر سازمان به سر آمده. ما برای دیدن تو و برای رهایی تو از سازمان شب و روز دعا می کنیم. امیدوارم خداوند به همه خانواده های اعضای سازمان کمک کند تا فرزندانمان را از بند اسارت آزاد سازیم. برادرم علی جان هیچ موقع خاطرات گذشته را فراموش نمی کنم و همیشه و در هر جا در قلب من هستی. و یاد روزهای با تو بودن بخیر یعنی می شه باز با هم باشیم. باز عین قدیم ها دور یک سفره غذا بخوریم. باز بگیم و بخندیم یعنی می شه.

چه کنم چاره ندارم که فلک کرده جدا              از کدام غنچه بچینم که دهد بوی ترا
و من به این نامه اکتفا نمی کنم و تمام توان خود را برای رهایی تو انجام می دهم و به تمام مراجع بین المللی ذیربط از جمله کمیته بین المللی صلیب سرخ مراجعه خواهم کرد. جهت رهایی تو از چنگ فرقه تروریستی رجوی. پس به امید دیدار در ایران. که مطمئن ام که به زودی برمیگردی که هیچ جای دنیا وطن نمی شود.
خواهرت فاطمه امیری

11/11/1385

رونوشت به کمیته بین المللی صلیب سرخ دفتر تهران
رونوشت به کمیته بین المللی صلیب سرخ دفتر ژنو
رونوشت به انجمن نجات دفتر آذربایجان غربی

لینک به متن اصلی نامه

خروج از نسخه موبایل