جمشید پیمان یکی از قلم بدستان معلوم الحال فرقه رجوی مطلبی با عنوان مقاومت و من پس از بیست و هفت سال تولید نموده که پرداختن به کلماتی که نشخوار می کند قابل تامل است .
وی از همان ابتدا عنوان می کند ، با مجاهدین همراه شدن سخت است و یا دشوار است و یا ضد حکومت ایران بودن و پیکار کردن اراده ای پولادین !! و دلی دریایی !! و بردباری ورای تاب و طاقت صبورانی می خواهد که در افسانه ها خوانده و شنیده ام …. در انتها عنوان می کند که تنها راه اثبات ادعا فقط و فقط تا به آخر ماندنش است !!!.
اول باید دید اساساٌ حرفی که نشخوار می کند به واقعیت نزدیک است یا خیر ؟ این حرف برای فردی که صادق باشد و شناخت درستی از ماهیت فرقه ای رجوی نداشته باشد درست می باشد اما می توان گفت امر مبارزه سخت است و باید درک نمود این امر مبارزه در چه راهی قرار دارد و فرد با چه اشراف و آگاهی در آن مسیر قرار می گیرد .
وقتی فردی مانند نویسنده مفت خور دم از سخت بودن مبارزه می زند البته درست می گوید چون از وقتی پا در مبارزه گذاشته اروپا بوده و دریافت پولهایی که هر ماه فرقه به حسابش واریز می کرده است و به همین خاطر طی سالیان گذشته هیچ وقت حاضر نشد به طور مستقیم در امر مبارزه در تشکیلات فرقه در اشرف ( عراق ) قرار بگیرد . چون واقعیت این است این کار سخت و طاقت فرسا بود چون از یک طرف به دروغهایی که رجوی می گفت باید گوش می کردی و از طرف دیگر توان انتقاد کردن از وی را نداشتی و تمام تناقض این کار را باید در خودت نگهداشته تا زمان مناسب برسد . اگر من هم مثل جمشید پیمان در اروپا بودم ( که هیچ وقت نخواهم بود ) و مانند او هر ماه پول دریافت می کردم و به زندگی نکبت بار خود ادامه داده و خبری از طلاق اجباری نبود و همیشه زن و فرزندانم در کنار من بودند البته باید دم از سخت بودن مبارزه و اینکه پیکار کردن اراده ای پولادین می خواهد می زدم !!!.
جمشید پیمان که لحظه لحظه این همراهی و مبارزه سرشار از شیرینی و افتخار را عنوان می کند بسیار مسخره است چون هر چه که ما در مناسبات فرقه ای رجوی مشاهده نمودیم جز درد و شکنجه و زندان و مردن نبوده است . برای شما می تواند مبارزه سرشار از شیرینی باشد چون شما در زندگی تان هیچ کمبودی نداشته و از کیس سیاسی برخوردار هستید.تضییع حقوق افراد و خیانت و دروغ هم که برای شما اهمیتی ندارد تا وجدانت به درد بیاید . امثال شما در اروپا به وفور ریخته که این گونه آب به آسیاب جنایت رجوی ریخته و دم از مبارزه خیالی وی می زنند . شیرینی و کثافت این گونه زندگی پیشکش خودتان و امثال شما .
مقاله نویس فرقه رجوی یادی هم از شاپور بختیار می کند که به او احترام می گذارد و برای اینکه دلش برای مبارزه می تپیده از وی دور شده و به این نتیجه می رسد که برای تحقق هدفش که همانا سرنگونی است با کسانی همراه شود که هم اندیشه با وی باشند که در نهایت به شورای مفت خوران فرقه رجوی می پیوندد !!!. او خوب دریافته تنها جایی که می تواند به مفت خوری ادامه دهد شورای رجوی است چون هم اسم دارد و هم پول خوبی از آن در می آید .
جمشید پیمان بدبخت یادش رفته که در بیاینه شورا که در ابتدای تاسیس در سال 60 انتشار دادند رجوی نوع حکومت جدید را جمهوری دموکراتیک اسلامی نامید . شما باید خیلی کودن تشریف داشته باشید که از نوع اولیه رجوی خبر ندارید و اکنون روی موجی که فرقه رجوی به راه انداخته نوع جمهوری دموکراتیک سوار شدید البته رجوی ها خوب دریافتند که نام جمهوری دموکراتیک اسلامی در زمان فعلی خریداری ندارد . وی در ادامه عنوان می دارد دو سال مطالعه نموده تا مجاهدین را انتخاب نموده است .
البته برای آن سالها که هنوز افراد به شناخت درستی از رجوی نرسیده بودند می تواند درست باشد ولی وقتی هر سال گذشت و اشراف شما نسبت به عملکرد رجوی ها بیشتر می شد چرا اعتراض نکردید ؟ چرا وقتی تمام حرفهای رجوی هیچ کدام به واقعیت نرسید صدای شما در نیامد ؟ معلوم است که شما وقتی به سواحل اروپا رسیدید و زندگی خود را در اروپا پیدا کردید . بهترین گروهی که می تواند به شما به صرف طرفداری هزینه هم پرداخت کند فرقه رجوی باشد!
جمشید پیمان بی سواد برای اینکه روغن مقاله خود را بیشتر کند سری هم به رئوس ده ماده ای مریم قجر می زند چیزی که اساساٌ مریم قجر اعتقادی به آن ندارد و بیشتر حرف بوده و برای فریبکاری از آن استفاده می کند . اگر شما جرات می داشتید تا به واقعیت های موجود در مناسبات اشراف پیدا کنید حتماٌ چند کتاب و یا با چند جدا شده که در اروپا حضور دارند حرف می زدید تا متوجه می شدید چیزی که مریم قجر و شوهر فراریش در مورد آزادی می گویند و همه چیزهایی که شما را به آنان وصل نموده، دروغی بیش نیست و یک مشت مزخرفاتی است که رجوی ها تحویل شما و امثال تان در شورا می دهند .
اما متاسفانه شما هم مانند بقیه فسیل های شورای بی خاصیت فرقه رجوی در زندانی که برای شما درست کردند دگم و تهی مغز می باشید که اکنون بعد از چهار دهه هنوز فکر می کنید از رجوی آبی برای شما گرم خواهد شد و البته برای شما که هر ماه پول مفتی دریافت می کنید حتماٌ آب همیشه گرم است و باید به خودتان افتخار کنید .
آقای جمشید پیمان متاسفانه چیزی که شما به عنوان افتخار از آن یاد می کنید سند خیانت و جنایت شما در همکاری با فرقه رجوی می باشد که دست در خون مردم ایران دارد . اما از آنجایی که تهی مغزان قدرت درک شرایط را ندارند چنان در منجلاب خیانت فرو رفتید که خیانت خود را افتخار جا زده تا به زندگی نکبت بار خود ادامه دهید.
در ضمن برای شما و امثان تان بسیار متاسف هستم که به خاطر چند دلار خودتان را به جنایت کارترین فرد یعنی رجوی فروختید .
هادی شبانی