سازمان مجاهدین خلق که مردم ایران اندکی پس از پیروزی انقلاب، آن را با نام «مجاهدین» شناختند در طول چهار دهه گذشته، با برخورداری قابل توجه از پشتیبانی های مالی و لجستیکی خارجی (عراق، فرانسه، ایالات متحده آمریکا) توانستند گوی سبقت در ترور های کور و هدفمند مقامات و شهروندان عادی را از سایر گروه های تروریستی و مسلح بربایند و در کارنامه خود ترور بیش از 12000 تن از 17000 شهروند ایرانی ترور شده را ثبت کنند.
عملیات ترور مجاهدین به هیچ وجه جای تردید نمی گذارد که این گروه در انتخاب اهداف خود تا حد امکان با برنامه ریزی عمل کرده است. به اعتقاد نویسنده سطور، هنگامی که از عملیات ترور کور این گروه سخن گفته می شود تا حد قابل توجهی اینگونه عملیات با اهداف انتخاب شده همراه بوده است. ترورهای کور مجاهدین را باید به موازات دستور تشکیلاتی مسعود رجوی سرکرده این گروه در سال 1360 که از عبارت «سرانگشتان رژیم را بزنید» استفاده کرده بود دانست. سرانگشتان رژیم اشاره به شهروندان عادی و نظامیان رده پایینی بود که پشتیبان انقلاب بودند و نباید آن را با هدف های دیگر یعنی مقامات سیاسی و نظامی و… اشتباه گرفت.
مجاهدین در ترورهای هدفمند خود به طور آشکار تلاش داشته اند تا لایه های اصلی سه گانه نخبگان در جامعه ایرانی را هدف قرار دهند. نخبگان سیاسی، نظامی و علمی. مطالعه و بررسی ترورهای مستقیم و غیرمستقیم صورت گرفته توسط این گروه در چهار دهه اخیر نشان می دهد هدف قرار دادن این ضلع سه گانه یکی از راهبردهای اصلی مجاهدین علیه تمامیت کشور بوده است و فقط هدف قرار دادن مقامات سیاسی، مورد توجه آنان نبوده است. از ابتدای دهه 60 شمسی مجاهدین تمرکز خود را بر روی ترور مقامات سیاسی کشور معطوف کردند و ماحصل آن شهادت رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس دستگاه قضایی و ده ها تن از نمایندگان مجلس بوده است. این حجم از ترور مقامات سیاسی در سطوح مختلف، بی تردید تنها در ایران رخ داده و جنایتی بی سابقه بوده است.
راهبرد «بی آینده کردن نظام» که توسط رجوی مطرح شده بود دقیقا ترور مقامات سیاسی کشور را مدنظر داشت تا با خلأ به وجود آمده، نظام سیاسی نوپا در تنگنای مدیریتی کلان قرار بگیرد و ترکیب قوای سیاسی از نو به سود وی شکل بگیرد. راهبرد مدنظر مجاهدین که همزمان با ترور «سر انگشتان نظام» به پیش می رفت نتوانست نتیجه مورد انتظار را در اختیار آنان قرار دهد. این اقدامات منجر به طرد آنان از جامعه و در نهایت فرار شد تا چند سال بعد با اتخاذ رویکرد مواجهه نظامی در کنار رژیم صدام حسین قرار بگیرند که نتیجه آن نیز یک بی اعتباری تمام عیار تاریخی بوده است.
مجاهدین که در دهه شصت به ویژه در نیمه نخست آن ترور مقامات سیاسی و نظامی را در دستور کار خود داشتند در دهه هفتاد با استمرار رویکرد خشونت آمیز و تروریستی خود، ترور سربازان و نیروهای نظامی مرزی در مناطق غربی کشور را مورد توجه قرار دادند و در نهایت نیز، با هدف قرار دادن سپهبد علی صیاد شیرازی در 21 فروردین 1378، یکی از بزرگ ترین نخبگان نظامی ایران را ترور کردند.
با اینکه مجاهدین در سال 2003 به اجبار توسط ایالات متحده آمریکا و در جریان حمله نظامی به عراق خلع سلاح شدند و سلاح های نیمه سنگین و سنگین آنها از آنان گرفته شد لیکن رویه خشونت آمیز آنان در ترور نخبگان ایرانی همچنان ادامه یافت. این بار و از اواخر دهه هشتاد شمسی مجاهدین در یک همکاری مشترک با سرویس های اطلاعاتی خارجی، نخبگان علمی در حوزه هسته ای را مورد هدف قرار دادند. این ترورها در سال 1388 آغاز و آخرین مورد آنها در سال 1399 انجام شد.
هرچند که بر خلاف عملیات های پیشین ترور، مجاهدین هیچ گاه مسؤولیت خود در ترور دانشمندان هسته ای ایران را نپذیرفتند اما اظهارات و گزارش های متعددی که توسط مقامات و رسانه های غربی منتشر شد از نقش این گروه در ترور این نخبگان پرده بر می دارد. افشاگری دومقام ارشد دولت اوباما در سال 2012 در شبکه NBC درباره نقش مجاهدین در ترور دانشمندان هسته ای ایران و اظهارات متعدد دیگر نشان می دهد این گروه تا چه اندازه در افشای اطلاعات مربوط به دانشمندان کشورمان نقش داشته است. حتی در آخرین مورد از ترورهای نخبگان علمی کشور یعنی هدف قرار گرفتن شهید محسن فخری زاده، نقش مجاهدین قابل مشاهده است. در تاریخ 30 آبان 1386 سایت شبکه تلویزیونی فاکس نیوز مقاله ای به قلم یکی از اعضای ارشد مجاهدین منتشر کرد که در آن آمده بود: «متخصص اتمي عاليرتبه محسن فخري زاده و فريدون عباسي، برنامه تحقيقاتي اتمي نظام را در دانشگاه موسوم به امام حسين اداره ميكنند.»
«سیمون هرش» رونامه نگار تحقیقی در سال ۲۰۱۲ در گزارشی عنوان کرد که واشنگتن در امر آموزش مجاهدین خلق دخیل است. او گفت که نیروهای فرماندهی مشترک عملیات ویژه آمریکا (JSOC) آموزش مجاهدین خلق را از سال ۲۰۰۵ آغاز کردند. موضوعی که آن هنگام به شدت از سوی JSOC تکذیب شد.
یک مقام ارشد و سابق اطلاعاتی به «هرش» گفته بود: «ترورها اساساً توسط مجاهدین خلق انجام گرفته که در ارتباط با اسرائیل هستند امّا این آمریکاست که در حال حاضر تامینکننده اطلاعاتِ آن است.»
جمهوری اسلامی ایران به ویژه در این یک دهه اخیر در توسعه برنامه مسالمت آمیز هسته ای خود که بخشی از آن پرورش جوانان نخبه است اقدامات فراوانی را انجام داده است. توان علمی کشور با وجود ترور تعدادی از نخبگان علمی بخش هسته ای همچنان پابرجاست و راهبرد مجاهدین در تمرکز بر روی یکی از بزرگ ترین ابزارهای محرک توسعه و قدرت در ایران برای تخریب آن ناکام مانده است.
مجاهدین در بیش از چهار دهه تکاپوی خشونت آمیز برای قدرت طلبی و استقرار حاکمیتی انحصار طلبانه در ایران، با توسل به راهبردهای مختلف، تلاش کردند تا حذف فیزیکی و ترور را وسیله تحقق آن راهبردها کنند. از این رو با رویکرد نخبه کشی و هدف قرار دادن مفاخر سیاسی، نظامی و علمی کشور، یکی از بزرگ ترین خیانت ها به ایران را مرتکب شدند که در نوع خود در دوران معاصر کم نظیر است. گروهی تروریستی که علاوه بر ترور نخبگان سیاسی و علمی، هزاران شهروند را نیز هدف حملات خشونت آمیز خود قرار داد. ترور شخصیت هایی مانند رجایی، بهشتی، صیاد شیرازی، شهریاری، فخری زاده و … بیش از هرچیز، تکاپوی مجاهدین برای نخبه کشی بوده است.
سید رضا قزوینیغرابی