ما کجای این حقوق بشر قرار داریم؟

حقوق بشر کجاست؟

حقوق بشر اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوقی است که هر فرد به‌ طور ذاتی، فطری، به صِرف انسان بودن از آن بهره‌مند می‌شود. از این رو به تمامی افراد در هر جایی از جهان تعلق دارد و هیچ‌کس را نمی‌توان از این حقوق محروم کرد!

اینکه بعد از 33 سال ، مسعود رجوی یادش آمده است که خونخواهی برادرش را امسال پررنگ تر جلوه داده و خواهان پیگیری شده و “ضرورت رسیدگی به این پرونده ” را خواستار بشود، کمی عجیب است، آیا این امر ربطی به دادگاه شکایت جداشدگان در شعبه ی بین الملل دارد یا نه ؟

سئوالی است که در این مقال به آن خواهیم پرداخت.

هرگز هیچ دادگاهی ، مرگ مشکوک دکتر کاظم رجوی را به دولتی یا گروهی نسبت نداده است ، اگر هم مسعود رجوی مدعی قتل برادر خودش توسط دولت یا گروهی است باید مستندات خود را به همان دادگاه در زمان جاری پرونده ارائه می داد. هرگز هم نمی توان مرگ های مشکوک را در یک گوشه ی دنیا بدون دلیل به کسی نسبت داد. بعدها هم این پرونده بدلیل فقدان دلایل مستند، مختومه اعلام شد.

از زبان مسعود رجوی در سایت های کذاب سازمان نوشته شده است :

” مسعود رجوی:
علاوه بر قاتلان برادرم کاظم، آمران و عاملان همه ترورها و جنایتهای فاشیسم دینی در داخل و خارج ایران باید تحریم شوند و به سزای اعمال خود برسند… ”

اما به نظر بنده می توان قاطعانه و با مستندات انکار ناپذیر قتل های اتفاق افتاده در قرارگاههای سازمان را به مسعود رجوی نسبت داد. چرا که قتل ها در زمان مشخص و مکان مشخص و قاتلین حی و حاضر در سازمان انجام شده است، همگان نیز می دانند که در سازمان مجاهدین، کسی بدون اجازه ی مسعود رجوی حق خوردن آب را هم نداشت، چه برسد به زندانی و شکنجه کردن و قتل نفرات مخالف و معترض!

چند نمونه از قتل ها در سازمان پرافتخار مجاهدین! به دستور شخص مسعود رجوی :

1) مرجان اکبری( خواهر فائزه)، مرگ مشکوک او خود کشی اعلام شد!
2) محمد علی ملک کندی(رسول ، ملکان – تبریز)- خود سوزی در ورودی ستاد ارتش!
3) یاسر اکبری نسب(تبریز)، خودسوزی! سوزاندن توسط مزدوران رجوی در سنگر انفرادی!
4) علینقی حدادی(فرمانده کمال- همسر زهره اخیانی )، مرگ او بعلت انگ اخلاقی و بیماری قلبی و عروقی اعلام شد!
5) تقی حدادی(امدادگر- برادر فرماند کمال)، مخالفت با رجوی و مرگ مشکوک!
6) آلان محمدی- مرگ با رگبار مسلسل در قلب و سینه اش!
7) مجتبی میر میران (شاعر و نویسنده )، حلق آویز توسط مزدوران رجوی !
8) مینو فتحعلی – شورای رهبری، قتل مشکوک( اعلام شد در بمباران آمریکائی ها کشته شد !
9) علی زرکش( مرد شماره 2 سازمان – همسرمهین رضائی )با شلیک نیروی های خودی از پشت سر!
10) کوروش بچه ی سنندج ، زندان اسکان ، پادگان اشرف (سال 1376)، خفه شدن در لای پتو پس از ضرب و شتم وحشیانه و انتقال به محل نامعلوم!
11) ناصر در زندان اسکان – سال 1376، ضرب وشتم شدید در سلول انفرادی و پتوپیچ شدن جنازه و انتقال به محل نامعلوم!
12) و . . .

ماهیت سرکوبگرانه سازمان در قبال مخالفان و معترضان امری نیست که بر کسی پوشیده باشد !

اگر روزی امکانی باشد که به شیوه ای به تاریکخانه فرقه رجوی وارد شده و از اسرار قتل ها و جنایت های بی شمار سران سازمان پرده برداشته شود ، جهان خواهد فهمید که به نام آزادی ، چه جنایات و قتل هایی انجام شده است که از شمارش خارج است !

مسعود رجوی در زمان حیات خائنانه اش ، نسلی از بهترین جوانان مملکت ما را به قربانگاه برد !

مسلما ، روزی تاریخ شاهد پرده برداری از فجایع درون فرقه ای رجوی خواهد بود!

در سال ۱۳۸۰ یکی از اعضای شورای رهبری بنام مینو فتحعلی با آگاهی کامل از جنایات درون فرقه ای مسعود رجوی و بدلیل فشارهای زیادی که در تشکیلات به وی می آوردند در یک اقدام شجاعانه و با طراحی و با درخواست کمک از یکی از همکارانش اقدام به فرار از اردوگاه اشرف نمود!

در سالهای قبل از ۸۲ که حکومت صدام در عراق برپا بود تقریبا هیچکس اجازه خروج از سازمان را نداشت و بطور رسمی کسی نمیتوانست از سازمان خارج شود و هرکس هم که بعد از ماه ها طی مراحل وحشتناک جلسات جمعی تحقیر و خرد کردن شخصیت فرد بالاخره اجازه خروج می یافت به زندان ابوغریب منتقل می گشت!

به همین دلیل یکسری افراد از ترس رفتن به زندان ابوغریب، برای خروج ازتشکیلات اقدام به فرار می کردند. خانم مینو فتحعلی هم بخاطر رها شدن از فشارهای جلسات تحقیر وکتک و ناسزاها چون راهی برای خروج نداشت، فرار کرد. بلافاصله پس از فرار او ، حدود ۳۰الی۴۰ گشت با دستور رجوی و انبوهی نیروهای عراقی برای پیدا کردنش بسیج شدند و سرانجام پس از دو سه روز توسط گشت های سازمان و عراقی ها او و همراهش را در بغداد دستگیر کرده و به کمپ باز گرداندند ! سپس او را چند ماهی زندانی کرده و در زیر شدیدترین فشارها بود.

مینو فتحعلی و مهری موسوی

در آن زمان یکی از سران سازمان بنام مهوش سپهری (نسرین ) رسما درجلسه ای اعلام کرد حکم فرار مینو از تشکیلات مرگ است و بایستی کشته می شد. هم چنین در جلسه ای در حضور رجوی حکم مرگش اعلام شد و فردی که او را دستگیر کرده بود(زهره شفایی) مورد بازخواست رجوی قرار گرفت و رجوی خشمگینانه فریاد می زد : “تو که دستور تیر داشتی چرا همانجا وی را نکشتی و او را آوردی؟”… چند ماه بعد در جلسات جمعی و محاکمه اعضای متمرد شورای رهبری ، مینو فتحعلی از زندان به جلسه آورده می شود و توسط شخص رجوی و در حضور ۶۰۰الی ۷۰۰ تن از اعضای شورای رهبری محاکمه می شود. در آن جلسه در طی ساعت های متمادی سیلی از فحش و ناسزا و تحقیر و حکم اعدام به سمت وی روانه شده و به او اعلام می شود که سزای فرار از تشکیلات رجوی مرگ است!

سرانجام چندماه بعد همزمان با ورود نیروهای آمریکایی به کمپ اشرف از ترس اینکه او مجددا فرارنکند و به نزد نیروهای آمریکایی نرود او را به قتل رسانده و اعلام کردند که در بمباران نیروهای ائتلاف در اشرف کشته شده است. و این درحالی بود که حتی یک نفر هم در جریان بمباران های اشرف کشته نشد و هنگام بمباران، کمپ اشرف تخلیه شده بود. جسد مینو فتحعلی هم توسط کسی دیده نشد. و البته همه می دانستند که حکم قتل وی اجرا شده است!

صدور فرمان قتل برای مسعود رجوی ، از آب خوردن هم راحتتر و سهل تر بود .

در تاریخ معاصر ایران ، هیچ جنبش مدعی انقلابی گری را سراغ نداریم که در این ابعاد گسترده دست به چنین جنایاتی زده باشد !
ما خانواده ها و جداشده ها مدعی هستیم ، اکنون نیز ، روند سرکوب و قتل ، در فرقه انحرافی رجوی، کماکان ادامه دارد و حاضریم با نظارت ارگان های حقوق بشری بین المللی ، یک هیئت حقیقت یاب از خانواده ها تشکیل و به کمپ فرقه در زندان مانز در آلبانی اعزام کنیم ، تا همه چیز برای جهانیان به خوبی روشن شود !

البته ماهیت ضد مردمی فرقه انحرافی رجوی ، هرگز اجازه تحقیقات آزاد را به کسی نداده و نخواهد داد ! پنهان کاری و عدم شفافیت فرقه رجوی به دلیل ماهیت سرکوبگرانه و تداوم روند مغزشوئی فرقه ای ، امروزبیش از پیش به دلیل افشاگری های گسترده و متقن جداشده ها بر همگان واضح و مبرهن است ! دور نیست که بساط مشاطه گری رجوی برای بیگانگان جمع خواهد شد و تمامی اسیران از بند رجوی ها ، آزاد و رها به آغوش گرم خانواده ها پر خواهند کشید !

آقای مسعود رجوی هم به جای خونخواهی شخصی برادرش کاظم ، علی الحساب بهتر است ، در مورد مرگ های مشکوک در فرقه ی رجوی ، زبان باز کند وگرنه خاموش باشد ، منطقی تر است .

امروز جداشدگان به دادخواهی و تظلم طلبی از فرقه ای برخاستند که بهترین سالهای عمرشان را دراین فرقه در اسارتی دردناک بسر بردند، شکنجه و زندانی شدند، سوزانده شدند، سربه نیست شدند، در تجردی اجباری و در شکنجه گاههای عراق ذره ذره آب شدند!
این اسامی دادخواهان است :

” نصراله فتحیان، علیرضا قاسمی ، کمندعلی عزیزی، محمدرضا مبین، مسعود تقی پوریان، شهرود بهادری، یوسف حاجی محمدی، احمد حسین زاده، حیدرابولحسنی، صمد اسکندری، جمشید نظری، نادرچپ وچاپ، لطف اله محمدی، محمود آسمان پناه، علی مرادی، احمد رستمیان، حکمت اله صفرخانلو، کریم سجود قراملکی، محمود دشتستانی، علی قنبرزاده، محمد قمی ، جلال سلمانی، اکبر دولت نژادگرگری، امیررضا رحیمی ، فتح اله اسکندری، حمید رستگار کندلجی، سیروس غضنفری، سعید پاکدل، اسماعیل آقاپور، عباس محمدپور، اسداله علی پور، الهویردی رسول زاده زالی، اکبر محمدیان، مهران دیاله ، اردشیر درویشی چمن سلطانی، محمد جواد اسدی، داود حیدری ، ناصر الماسی، علی امانی بنائم، رمضان سعیدی ولاشانی “

اگر مسعود رجوی در دادگاه بین المللی جداشدگان حاضر شد و به تک تک این جداشدگان جواب منطقی داد، آنموقع می تواند شکایت خود را در دادگاه دیگری با دادخواستی دیگر تقدیم دادگاه کند . . .

فرید

خروج از نسخه موبایل