خبرنگاران فاسد و رپرتاژ آگهی های مجاهدین در رسانه‌های غربی

فرقه رجوی از گذشته تاکنون بیش از آثار واقعی اقداماتش به تأثیرات تبلیغی و روانی حاصل از اقدامات رسانه‌ای حول فعالیت‌هایش دل‌خوش می‌کرد. از نشریه مجاهد که در دهه ۶۰ سعی داشت عرض و طولی بیشتر از واقعیت مجاهدین را در ایران القا کند تا سایت‌های مربوط به این گروه که در سال‌های حضور در عراق راه‌اندازی شدند و همچنین فعالیت‌های رادیو مجاهد و بعداً سیمای آزادی؛ همه و همه تلاش‌های رجوی برای نمایش گسترده‌ای از اقدامات سازمانش بود.

رجوی و سازمانش در عوض اینکه هیچ‌گاه در جذب مردم و ایجاد پایگاه اجتماعی موفق عمل نکردند، همواره سعی می‌کردند با اقدامات تبلیغی و رسانه‌ای شکلی بزرگ و مقبول از گروه خود را به نمایش بگذارند. آن‌ها در هر دوره‌ای با تکنیک‌هایی برای این منظور هم عموم اعضای خود را درباره حقیقت میزان پایگاه اجتماعی فرقه در ایران فریب می‌دادند و هم حامیانی را که قرار بود هزینه‌های مزدوری رجوی و گروه ش را پرداخت کنند!

شاید این حرف در مورد رابطه صدام و رجوی را تاکنون کمتر کسی به این شکل عنوان کرده باشد، اما صدام یکی از مشهورترین فریب‌خوردگان از رجوی گروهش بود. هرچند سازمان اطلاعات و امنیت حزب بعث همواره سعی می‌کرد خود برآوردی دقیق در مورد راستی آزمایی ادعاهای گروه رجوی را به دست بیاورد، اما واقعیت این بود که فیلم‌های ملاقات‌های نمایندگان رجوی با افسران امنیتی بعثی که بعد از سقوط صدام منتشر گردید به‌خوبی نشان می‌دهد که رجوی و گروهش همواره درصدی بالاتر از واقعیت خود را به ارتش صدام ارائه می‌کنند!

ترور مردم عادی کوچه و بازار که بعداً به دلیل عضویت در بسیج یا رفت‌وآمد به جبهه به‌عنوان حذف عناصر مهم و فرماندهان تأثیرگذار ارتش ایران به صدام فروخته می‌شد، نمونه‌هایی از فریب‌هایی است که نیروهای صدام از رجوی و گروهش خوردند و درازایش به حجم دلارهای نفتی اهدایی افزودند.

روش‌های پروپاگاندا یا بهتر بگوییم سروصدای رجوی در مورد اقداماتش و توانمندی‌های گروه ش متنوع بود که در همه رسانه‌های در اختیار مجاهدین منتشر می‌شد. اما رجوی هیچ‌گاه به رسانه‌های مختص به سازمان اکتفا نکرده و با بهره‌ گیری از رسانه‌های بین‌المللی، سعی در افزایش صدای تبلیغاتی خود داشتند.

البته در دوران حضور صدام در عراق برای گروهی که نفت مردم عراق را به شکلی رسمی غارت می‌کرد، بهره‌گیری از ظرفیت‌های رسانه‌ای حکومت وقت بعثی عراق و ظرفیت‌های بین‌المللی با کمک صدام اتفاق خاصی محسوب نمی‌شد. اما بعد از سقوط صدام هم باز مشاهده می‌شد که مجاهدین از ابزارهای رسانه‌ای عراقی بهره می‌برند. یکی از مشهورترین نمونه‌های این اقدام را می‌توان درج آگهی‌های یک‌صفحه‌ای یا نصف صفحه‌ای سازمان در روزنامه‌های عراقی عنوان کرد که از قول قبایل و طوائف عراقی و به خرج مجاهدین درج می‌شد که محتوایی در حمایت از این گروه تروریستی داشت و مثلاً برای جلوگیری از اخراج این گروه از خاک عراق بیانیه‌ای چاپ نموده بود!

هم‌ زمان استفاده از ظرفیت رسانه‌های غربی و اروپایی برای مجاهدین که تازگی در حال تلاش برای جلب حمایت شخصیت‌های سیاسی غربی از فرقه خود بودند هم مشاهده می‌شد. همه این رپرتاژ آگهی‌های مجاهدین با هزینه‌های کلان و پرداخت یک دبیر یا یک خبرنگار فاسد یک رسانه غربی محقق می‌شد که درازای مبلغی قابل‌توجه اقدام به انتشار گزارشی همسو با خواسته‌ها و اهداف این فرقه تروریستی می‌نمود.

این رفتار مجاهدین در طول سال‌های بعد به همین شکل ادامه پیدا کرد، امروز شناخت مرتبطین سازمان در معدود رسانه‌های غربی کار دشواری نیست و افشای این خبرنگاران که قلم خود را به مشتی دلار می‌فروشند هم به ‌راحتی می‌تواند دسترسی‌های پولی مجاهدین را قطع کند. البته باید توجه کرد که خود سازمان در طول سال‌های گذشته بارها مرتبطین خود را در رسانه‌های غربی ازدست‌داده و ارتباطاتش کور شده است و برای اتصالی جدید دوباره مجبور به ‌صرف هزینه‌های گزاف شده‌اند.

بااین‌حال توجه به یک نکته بسیار مهم است و آن نیز حساسیت‌های مخاطبین اروپایی و اعتبار رسانه‌های بزرگ غربی است که آن‌ها را در مقابل چنین اقداماتی حساس می‌کند و قطعاً در برابر افشای چنین ارتباطاتی، آن‌هم از سوی یک فرقه باسابقه تروریستی مجبور به واکنش می‌کند.

امروز هم نگاهی به سایت‌های متعلق به خود مجاهدین به‌راحتی سرنخ‌های ارتباطات این فرقه تروریستی با رسانه‌های غربی را نشان می‌دهد و تکرار رپرتاژ آگهی‌های یک رسانه برای یک اتفاق مربوط به مجاهدین نیز به‌خوبی از نوع این ارتباط خبر می‌دهد.

 

خروج از نسخه موبایل