نمی خواهم به شما سلام کنم! چون شما لیاقت سلام را ندارید. شما عاطفه ای ندارید. چندین سال است پدر مرا به اسارت گرفته اید و به او اجازه نمی دهید با خانواده خود تماسی بگیرد و نامه ای برای خانواده خود ارسال کند . خبر دارید زمانی که پدرم را فریب دادید من کودکی بیش نبودم؟! دوران کودکیم مرا از محبت پدر محروم کردید . شما دیگر چه موجوداتی هستید. سالهاست حسرت دیدن پدرم در دلم مانده است.
زمانی که در عراق بودید برای دیدار با پدرم چندین بار به اشرف و لیبرتی مراجعه کردم، من فقط می خواستم پدرم را ملاقات کنم ولی شما که از انسانیت بویی نبردید با سنگ و چوب و بد و بیراه از من استقبال کردید!
همان موقع فهمیدم که شما معنی و مفهوم زندگی را نمی دانید. حق دارید چون شما سالهاست در غار زندگی می کنید . از جان پدر من چه می خواهید؟ پدرم را آزاد کنید. شما انسانها را نابود می کنید. انسانها را به زنجیر می کشید و از طرفی دم از آزادی می زنید . خدا شما را لعنت کند که مرا از داشتن پدر محروم کردید . من آزادی پدرم را دنبال خواهم کرد. مطمئن باشید که پدرم را از چنگال شما آزاد خواهم کرد .
محسن یونسی فرزند محمد هادی یونسی اسیر در فرقه نابود گر رجوی