وعده های دروغ با انواع و اقسام حیله و نیرنگ جزو عادات ترک نشدنی رهبر مجاهدین در خاک عراق بحساب می آمد. محیط بشدت بسته و قرنطینه شده اردوگاه اشرف شرایطی را فراهم می کرد که اذهان اعضای گرفتار بطور یک طرفه محل انباشت انبوه مزخرفات شخص رجوی در قالب آنچه که «استراتژی سرنگونی» نامیده می شد باشد. بدون اینکه کسی جرات کند تنافضات چنین اراجیفی را به وی گوشزد کند.
آنچه که ذیلا آورده می شود بخش هایی از کتاب « سراب آزادی » نوشته خانم مریم سنجابی عضو پیشین شورای رهبری مجاهدین است که در خاک عراق از قرارگاه اشرف فرار کرد و خود را به دنیا آزاد رساند.
انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۷۶
. . . در سال ۱۳۷۶ آقای خاتمی در ایران به ریاست جمهوری رسید. که بیش از هر موضوع سیاسی دیگر به رجوی گران آمد. وی تا قبل از انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری، هرگز پیش بینی نمی کرد که او رئیس جمهور شود و علاوه بر این با شروع یکسری اصلاحات در ایران بیش از پیش مستاصل شده و به دنبال ضربه زدن به دولت خاتمی بود.
رجوی در نشست های سیاسی می گفت که امکان فضای باز سیاسی و پیشرفت در ایران وجود ندارد و هرگز چنین دولتی سرکار نخواهد آمد الا اینکه ما برویم و دولت ایران را سرنگون کنیم!
رجوی با چشم پوشی بر روی تمام پیشرفت های ایران و آگاهی نسل جوان و تغییرات زیادی که در ایران شده بود از جمله بالا رفتن سطح زندگی و فرهنگ و تحصیل مردم؛ حتی نمی خواست ذره ای این تغییرات ایران و جهان به گوش اعضای اشرف و حتی نیروهای هوادار خارج کشور برسد و لذا تا آنجا که می توانست علاوه بر ممنوع کردن رسیدن اخبار ایران به کمپ اشرف حقایق را ۱۸۰ درجه برعکس به نمایش در می آورد.
او تا قبل از اعلام نتایج انتخابات پیش بینی می کرد آقای ناطق نوری در انتخابات برنده می شود و پس از برنده شدن آقای خاتمی در یک موضع گیری اعلام کرد؛ این انتخاب به نفع ماست و اگر ما یک می خواستیم، ده و اگر ده می خواستیم، صد نصیب ما شد و باعث می شود که تضاد های جناح های مختلف درون نظام به سرعت تشدید شده و زمینه سرنگونی فراهم و طلسم اختناق شکسته شود!
رجوی آنقدر در توهمات خودش اسیر بود که هنوز فکر می کرد، سازمان وی یک سازمان انقلابی و دارای پشتوانه مردمی است و دریغ از اینکه نزدیک به دو دهه از انقلاب ۵۷ گذشته و هم ماهیت سازمان افشا شده و با شتابی روزافزون به فرقه ای مخوف تبدیل می شد و هم تغییراتی اساسی در ایران و نسل جوان پدید آمده بود و دیگر آن فضای سیاسی قدیم بر مردم حاکم نبود. عصر نویی ایجاد شده بود که دیگر کسی به مبارزه مسلحانه و … نمی اندیشید و سازمان های فرقه ای و سکتاریستی جایی در بین نسل جوان و مردم نداشتند …
با انتخاب شدن خاتمی، رجوی موقعیت سازمان و «آلترناتیو» شورا و ریاست جمهوری مریم عضدانلو را به شدت در خطر دید. از این رو هدفش این بود که با حملات نظامی در داخل کشور باعث افزایش جو نظامی و امنیتی شود و مانع شکل گیری روند حاکمیتی ریاست جمهوری جدید ایران شود. در سمت عراق نیز، خاتمی در صدد نشان دادن شاخه زیتون بود و رجوی بیم آن را داشت که صدام حسین هر چه بیشتر او را محدود نماید. لذا انجام عملیات در داخل کشور با قصد کشاندن ایران و عراق به نقطه «جرقه و جنگ» را در دستور قرار داد. تئوری ایجاد «جنگ و جرقه» برای سالیان و تا به امروز جزو توهمات و رویای رجوی بوده است.
مرحله آمادگی برای سرنگونی، «آ ۷۷»
سال ۱۳۷۷ شروع شد و آن را هم رجوی «آ۷۷» یعنی آمادگی برای سرنگونی اعلام نمود. وی هر بار بهانه هایی پیدا می کرد که به واسطه آن قدرت نمایی کند. طبق یک تحلیل جدید گفت با انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری در درون دولت ایران جناح بندی ها تشدید شده و بایستی برای هر شرایطی آماده باشیم!
لذا اعلام آماده باش داد و گفت که یگان ها برای عملیات آماده شوند! دوباره کلاس های آموزشی نظامی فشرده برپا شد و همه راهی آموزش نظامی شدند، افراد برای یک دوران و با فریب سال سرنگونی، سر می کردند و هر روز رجوی مغرورتر و از انسانیت دورتر می شد.
در نشست عمومی آن سال هم یک تعهد بنام تعهد «آ۷۷» گرفته شد که همه را متعهد می نمود برای یک دوران دیگر در ارتش باقی مانده و اعلام بریدگی نکنند و در دوران صدام که راه فراری هم نبود. شیوه تعهد و امضا گیری رجوی بعدها مرسوم شده و هر دور و هر ساله به یک بهانه هایی از افراد امضای ماندن برای دو سال دیگر در تشکیلات سازمان گرفته می شد.
با تغییر شکل سازمان دهی «ارتش» رجوی و با هماهنگی هایی که با دولت و استخبارات عراق انجام شد، در شش نقطه مرزی قرارگاه های نظامی سازمان به صورت گسترده تری شروع به فعالیت کردند.
شش مرکز نظامی در شهرهای جلولا، استان دیالی (قرارگاه انزلی، مرکز ۲)، مقدادیه (قرارگاه علوی، مرکز ۳)، کوت (قرارگاه فائزه، مرکز ۴)،العماره (موزرمی و همایون، مرکز ۵ و ۶)، و بصره (قرارگاه حبیب، مرکز ۷) مستقر بودند. مرکز ۱ (زنان) و قسمت های پشتیبانی و ستادی در اشرف راه اندازی شده نیروها در آنها مستقر شدند.
سال ۱۳۷۸ و مرحله «سین آ»
سال ۱۳۷۸ نیز مانند سال های پیش از آن در قرارگاه باقر زاده و با یک نشست عمومی و حضور شخص رجوی شروع و مثل همیشه این سال طوری قلمداد می شد که سال پیروزی و سرنگونی حاکمیت ایران است. (لذا آن را « سین آمادگی » نام گذاشت ولی هرگز پاسخ نداد پس آمادگی در سال ۷۷ چی شد و چرا خبری از حمله و هجوم نشد)
در این سال همچنان خط سازمان بر روی عملیات مرزی پس از انجام هر اقدام، آماده باش اعلام می شد و نفرات مجبور بودند طی وضعیت آماده باش از قرارگاه های خود خارج شده و به زمین های اطراف اشرف یا قرارگاه های دیگر بروند و آماده باش نفرات را در شرایط بسیار دشواری قرار می داد.
افراد در حین اشتغال به آموزش، تمرینات و کارهای جاری، علاوه بر مانورها به دلیل نگرانی حملات بیشتر به قرارگاه ها و اعلام آماده باش های پی در پی، مجبور بودند با شرایط سخت و اغلب در هوای گرم و طوفانی عراق روزگار خود را در بیابان ها سپری کنند.
امکانات شرایط زیستن در دوره های آماده باش فوق العاده کم و ناچیز بود، اغلب حدود ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر اعضای هر مرکز یا ستاد مجبور بودیم هفته ها برای زندگی در بیابان های اطراف اشرف مستقر شویم و وسایل زندگی ما یک چادر صحرایی بزرگ به عنوان سالن غذاخوری، سه الی چهار عدد توالت و حمام صحرایی که آب آن با تانکر آورده می شد و چند عدد چادرهای صحرایی کوچک تر یا چند دستگاه خودرو ایفا برای استراحت و مینیمم وسایل استقراری بود.
اغلب روز و شب خود را در هوای گرم و خاک آلود مانند صحرانشینان می گذراندیم، این تمام وسایل زندگی ما برای روزها و ماه ها بود. در این شرایط سخت هیچ گاه نشست های انتقادی هم تعطیل نمی شد و روزانه دو سه ساعت وقت ما در جلسات سپری می شد . . .
ملاحظه: کتاب « سراب آزادی » به قلم خانم مریم سنجابی عضو پیشین «شورای رهبری مجاهدین» است که در ۴۴۸ صفحه و توسط موسسه ستوس چاپ و در ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب تهران رونمایی و در معرض دید مخاطبان قرار گرفته است.
نویسنده : سر دبیر
منبع خبر : سایت راه نو