تناقض در آرمان شهر فرقه رجوی ـ قسمت سوم

سر و بدنه، دو پدیده متضاد در فرقه مجاهدین خلق

تناقض در آرمان شهر فرقه رجوی – قسمت دوم

برکات آرمان شهر رجوی !؟

همانطور که قبلا اشاره کردم، رهبر این فرقه ادعا می کند که بشریت با پیروی از او به سر منزل مقصود خواهد رسید! او ادعا می کند که اوتوریته مستقیم از جانب خدا به او واگذار شده، او می تواند کنترل تمامی شئونات “بدنه” فرقه را در دست داشته باشد او همچنین ادعا می کند که این آرمان شهر همان جامعه توحیدیست که سر منزل انسانیت است !! و همه کسانی که در این فرقه هستند در نوک پیکان تکامل قرار دارند، نجات یافته اند و آخرت شان تضمین شده است، در این میان مریم ، شورای رهبری و مسئولین موظف بودند همین ادعاها را باصطلاح محکم کاری کنند که: خط وخطوط صاحب دارد ! ذره ای شکاف داشتن در این باره شرک است ، هر کس آلوده به این کفر باشد بایستی استغفار کند!! بدین ترتیب مخالفتی وجود نداشت!

البته دلیل این عدم مخالفت اینست که سقف آزادی در هر جامعه ای رابطه مستقیم با قامت فکری آن جامعه دارد، به همین دلیل رجوی نیاز داشت بهرقیمتی نفرات ناآگاه بمانند و به این ترتیب می توانست با وقاحت از شعار «آزادی» علیه آزادی استفاده کند و این دغل کاری بدین صورت معنی می یافت که در داخل مناسبات فرقه ، هر کس کاملا آزاد است که خودش را در راه اهداف و برنامه های سران فرقه فدا کند! تنها مفهومی که از آزادی در درون فرقه عینیت یافته همین است که هرکس کاملا آزاد است که تمام فکرو ذهن، عشق و علاقه، عواطف و احساسات، و در نهایت جسم و روح خود را برای رجوی هزینه کند.

اما درحقیقت ، هیچکس حق انتخابی برایش متصور نیست همه باید بدون هیچ گونه اعتراضی در مقابل گفته ها و خواسته های او سر تعظیم فرود بیاودند!

چرا؟
دلیل این بی شرمی اینست که رجوی هر کسی که انتخاب دیگری داشته ویا داشته باشد را خسره الدنیا و الاخره خوانده است!

چرا؟
چون تسلیم وی نشدند؟
در حالیکه به قول او به این شخص امضای خون و نفس داده بودند! که البته این هم مُهر سکوتی بود بر لب های معترضان! در نشست ها در هر نقطه ای که به بن بست می رسیدند و جوابی نداشتند با گفتن اینکه شما امضا داده اید نفرات را وادار به سکوت می کردند!!

شاید هیچ کسی به اندازه رجوی از خدا برای توجیه اعمالش مایع نگذاشته باشد، اکنون هم رهبر فرقه برای دربند نگه داشتن اعضإ دست به کار خدعه ای دیگر شده! اعلام مؤسسان پنجم که اخیرا اعلام شده فریب دیگریست برای گذر از بحرانی که گریبانش را گرفته و فقط و فقط افساریست محکمتر برای “بدنه” نگون بخت فرقه.

این گونه فریبکاری ها در درون فرقه همواره وجود داشته و جدید نیست! در عراق که بودیم وقتی فشار خانوادها در پشت درب اشرف بیش از حد شده بود رهبر فرقه از فریب دیگری بنام سوگند اعضإ استفاده نمود و بدین صورت نه تنها توانست نفرات درون مناسبات را سرگرم کند بلکه زنجیر محکمتری بر دست و پای اعضإ بست! ازطرف دیگر با یک کرُ همآهنگ و همه جانبه توانست نفرات پشت درب اشرف را “دشمن “و مزدور خطاب کند! البته این ، اینهمانی ها هم تازگی ندارد! استفاده از کلمه “دشمن” در هر بحث و موضوع تشکیلاتی و یا مشکلات درونی مناسبات شاه بیت نشستها بود !

چرا؟ آیا واقعا تا این حد دشمن نفوذ دارد که مشکلات تشکیلاتی را هم او ترتیب میدهد !! اما حقیقت اینست که میتوان همه‌ ضعف ها و کم کاری ها را بر گردن “دشمن” انداخت! اگر کار اشتباهی بوده و یا هست دشمن را مقصر جلوه داد! با کلمه دشمن “بدنه ” را می توان ترساند !به سکوت واداشت و اسیرکرد !

با همین حربه بود که توانست “بدنه”را زندانی کند. قبلا در مورد زمانیکه بدنه سازمان در شهر تیرانا قرار داشت توضیح دادم و اشاره کردم که این شکاف برای فرقه بسیار گران میآمد و نیاز مبرمی به بستن این شکاف داشت قبل از انتقال در یک نشست عمومی که به صورت نوشتاری باصطلاح با رهبری بود! یک تعهدنامه با چندین بند ،که توسط خودش تنظیم شده بود! در نشست برای همه نفرات برگه های سربرگدار با آرم رنگی ارتش آوردند و نفرات باید عین همان تعهد تنظیم شده را واو به واو با خط خود دیکته کرده و امضإ می نمودند! اما آنچه که در بندهای این تعهد بارز بود اسارتی بود که “بدنه” با این امضإ ، باصطلاح آگاهانه به آن تن می داد.
این بدنه آن روز به اسم جابجایی زیر بار این اسارت رفت. امروز اما به اسم مؤسسان پنجم !! در ماههای رمضان و محرم به اسم دیدار با آقا و…اما در ورای همه این بازیها و سرگرمیها که وقت و بی وقت توسط سران فرقه انجام می شود یک حقیقت تلخ موج می زند و آن حق مالکیتی است که توسط اعضإ در سینی طلایی به سران فرقه تقدیم می شود.

حسن شهباز ، تیرانا

خروج از نسخه موبایل