خود شکن، آیینه شکستن خطاست

مصاحبه‎ی پروفسور آرواند آبراهامیان با رادیو بیبیسی دربارهی مجاهدین، خشم و اعتراض بقایا و اذناب رجوی را برانگیخته است و بر سیاق فرهنگی این گروه، سیلی از فحاشی و الفاظ رکیک نثار ایشان گردیده است.

این در حالی است که رادیو بی‎بیسی که همواره از سوی مجاهدین به ضدیت با خود متهم میشود، در ابتدای همین گزارش، مصاحبهای با اصلیترین حامی گروه تروریستی مجاهدین یعنی جناب کوربت انجام داده است که وی به تفصیل به بیان دیدگاههایش دربارهی این گروه پرداخته و از این نظر میتوان کار بیبیسی را رویهای حرفهای دانست که به خواننده فرصت بیشتری برای دانستن میدهد.

گله‎مندی و آه و فغان مجاهدین، علاوه بر تمایلات تمامیتخواهانهی بقایای رجوی که حتی رسانههای خبری جهان را موظف به تبلیغ بیچون و چرا برای خود میدانند، بیشتر از این ناحیه است که هر خوانندهی منصفی، در مقام مقایسه پی میبرد که نظرات و دیدگاههای پروفسور آبراهامیان نسبت به بیانات آقای کوربت که در حقیقت تکرار مواضع مجاهدین است تا چه اندازه به واقعیت نزدیکتر بوده و از قوت بیشتری برخوردار است.

اما این هم انگیزه‎ی اصلی آه و فغان دار و دستهی رجوی نیست و آنچه خود در مقالات متعدد به آن اشاره کردهاند عبارت است از:

1- تعریفی که پروفسور آبراهامیان از مجاهدین نه فقط به‎عنوان یک گروه تروریست، بلکه بهعنوان فرقه ارائه میکند.

2- نداشتن پایگاه مردمی مجاهدین در میان مردم ایران.

آبراهامیان در یک روال منطقی و در واکاوی اعتراض برخی از سیاست‎مداران انگلیسی به قرار گرفتن نام مجاهدین در لیست گروههای تروریستی، توصیف مجاهدین بهعنوان تروریست را از اساس اشتباه میخواند و احیاناً از این حیث به بخشی از اعتراض آن "سیاستمداران" صحه میگذارد، امری که مجاهدین نیز میتوانند از آن استقبال کرده و بهعنوان دلیل دیگری که خروج آنها را از لیست تروریستی الزامی میسازد بدان استناد کنند! زیرا که آبراهامیان دقیقاً همان تعریفی را از مجاهدین بهدست میدهد که آنها نیز! با این تفاوت که در مقام نامگذاری کمی با هم اختلاف دارند. آبراهامیان میگوید:

« این گروه بیشتر شبیه به فرقه بسته ای است که نفرات آن حاضرند به هر شکل و هر قیمت فرمانهای رهبرشان را اجرا کنند.

سازمان مجاهدین خلق تاکنون چندین بار سیاستها، روشهای فعالیت و حتی مناسبات درونی خود را تغییر داده و در نهایت آنچه اکنون تحت رهبری مسعود رجوی باقی مانده، نفراتی اند که به شکل کور از رهبری تبعیت می کنند و حاضرند به خاطر او بکشند، بمیرند و حتی خودکشی کنند؛ اینها همه مختصات یک فرقه بسیار سازمان یافته است. »

و مگر مجاهدین خود غیر از این ادعایی دارند؟ مگر افتخار آنها این نیست که با چنگ و ناخن و دندان (که حتی بر روی این تعابیر قرون وسطایی آهنگ گذاشته و از آن ترانه ساخته‎اند) مریم را به تهران ببرند؟ مگر همانها نبودند که در ازای دستگیری مریم رجوی خود را به آتش کشیدند؟ مگر همانها نبودند که با عملیات انتحاری در ایران افراد غیرنظامی و عادی را به قتل میرساندند؟ و مگر تمام افتخار تک تک اعضای مجاهدین (بنا بر ادعاهای گردانندگان این گروه) این نیست که تام و تمام از رهبری عقیدتی خود تا آخرین قطرهی خون پیروی میکنند. این را میتوان از مصاحبه با نفرات محصور در اردوگاه اشرف که هر روز تلویزیون مجاهدین (که به آن نام تلویزیون ملی ایران دادهاند) آنها را پخش میکند فهمید…

پس چه دلیلی برای این همه فحاشی و به‎کار بردن الفاظ رکیک علیه آبراهامیان وجود دارد؟

دیگر آنکه مجاهدین با دمیدن به تنور توهم هدایت و رهبری خلق ایران! مدعی‎اند که دارای حمایت مردمی و پایگاه تودهای میباشند که بر اثر پدیدهای به نام سرکوب قابل مشاهده نمیباشد!

اگر این طور است و"شبحی" به‎نام سرکوب وجود خارجی داشته باشد، باید به تمام اخبار و تحلیلهایی که مجاهدین از "اعتراضات اجتماعی" با تعابیر "رشد یابنده"! و "رشد روزافزون وضعیت انفجاری جامعه"! ارایه میکنند شک نمود و آن را دستساز و ساخته و پرداختهی دستگاه تبلیغاتی مجاهدین دانست و اگر اینها صحیح است* و در جامعهی ایران امکان چنین اعتراضاتی وجود دارد، باید به این نتیجه رسید که "شبح" سرکوب، لولویی است که مجاهدین برای تخدیر نیروهایشان آن را خلق کردهاند.

ایران‎دیدبان

_______________________________________________

* اخبار ارگان ماهواره‎ای مجاهدین و سایتهای تابعهی آنان، سرفصلی بهنام "اخبار اعتراضات اجتماعی" دارند که هر روزه برای روحیه دادن به نیروها ساخته و پرداخته میشود. بهعنوان نمونه اخبار ساعت 10 صبح همین امروز (6/12/1385) با این اخبار آغاز شد و از تحصن کارگران کارخانهی کاغذسازی در مقابل ریاستجمهوری، تظاهرات 1300 کارگر متروی تهران، اعتصاب کارگران پروفیل پارس و تحصن و تهدید فرهنگیان و معلمین همدان خبر داد.

خروج از نسخه موبایل