چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی

پرونده سیاه سازمان مجاهدین اصلاح پذیر یا حذف شدنی نیست، چون رنج وظلم اعمال شده بر قربانیان ترور و خشونتِ مجاهدین را نمی توان نا دیده گرفت، تا دنیا دنیاست نام ونشان تروریستی بر تارک سازمان مجاهدین نقش بسته می ماند، به آرم سازمان نگاه کنید، در نگاه اول می بینیم که با آلت و اسباب ترور تزیین شده، رجوی جز به آدم کشی و خیانت نمی اندیشد، حال چه شده که هر روز رنگ ورخسار عوض می کند؟ روزی دم شیر خورشید را می گیرد و کشان کشان آنرا تا وسط پرچمش می برد، بعد برای فرار از بن بست ها و اعلام تغییر هویت یال و گوپال شیر را قیچی می کند تا چند صباحی اربابان را بفریبد، اسلحه را دو دستی به آنان تقدیم می کند، خلع سلاح را می پذیرد، تا شاید چاره ی بر بحران های مرگ بارش باشد، ولی می بنینم مدت زمان زیادی نمی گذرد که بنگاه فتنه دایر می کند مروج ترور و خشونت وکشتار می شود، چون ترک عادت برای رجوی مرض است، کلاغ دست آموز ِ صدام نمی تواند راه رفتن کبک را یاد بگیرد، اقتضای طبیعتش چنین است. نباید انتظار داشته باشیم که رجوی ها حتی بدون سلاح وآرم و پرچم از خوی و خصلت ضد انسانی و سوابق تروریستی اشان بگذرند و دست بر دارند. زیرا اگر به انحراف خود و مردم ستیزی اشان اعتراف می کردند، امروز بار سنگین این همه انحراف، جنایت، خیانت به میهن و آوارگی را بدوش نمی کشیدند.

اگر رجوی بعد از پیروزی انقلاب 57 دیوانه وار با بمب و نارنجک ومسلسل سیل خون براه نمی انداخت امروز هر مجاهد خلقی روز 22 بهمن را گرامی در کنار خانواده اش گرامی می داشت و همصدا با مردم ایران شعار" انر‍ژ‍ی هسته ای حق مسلم ماست" را سر می داد. مردم به آنها افتخار می کردند، امروز طنین فریاد مرگ بر امریکای رجوی در آسمان تهران می پیچید. ولی چه می شود کرد، چرخ گردون به مراد دل و وفق حال رجوی ها نرفت، یعنی خودشان نخواستند تا ایرانی بمانند، رفتند وپادوی صهیونیسم و نوکر امپریالیسم شدند، به درجه جاسوس اتمی برای امریکا و ستون پنجمی صدام و جیره خواری اسراییل رسیدند، تا آنجایی که رجوی و شورای دست سازش یک قلم به 70 مورد جاسوسی اعتراف می کنند واز طرف های امریکایی و اروپایی حق فعالیت جاسوسی یا همان خروج از لیست تروریستی را می خواهند!

اگر رجوی عاقل بود و درک وفهم و شعور سیاسی داشت، از مردم ایران جدا نمی شد، با ذلت وخواری فرار نمی کرد، امروز مجبور نبود هیزم بیار معرکه ی دشمنان ایران شود، ویا سالها دست در دست صدام جوانان ایران را به خاک وخون بکشاند. و منافع ملی و میهنی را به لقمه نانی بفروشد.

سر انجام گروه تروریستی رجوی مجبورند که برای کاستن از فشار های بین المللی و عبوراز هر بن بست و بحران عاجزانه بگویند که ازمبارزه مسلحانه(تروریستی) دست کشیده اند، هیچ لازم نبود مضحکه خاص و عام شوند، امروز شنیدیم که مسئول اول سازمان در مراسم 19 بهمن 85 درپادگان اشرف سنگ تمام گذاشته اند، در یک عقب نشینی تاریخی از شر پرچم ارتش آزادیبخش و آرم سازمان گذشته اند. خواهر صدیقه در رجز خوانی خود فرموده اند: " من قبلاً گفته ام و بازهم تکرار و تأکید می کنم که: ما زنان و مردان جنگیم , بجنگ تا بجنگیم. از قضا بدون سلاح بیشتر هم می جنگیم…

احتمالاً منظور خواهرصدیقه جنگ الکترونیکی با استفاده از نرم افزارهای کامپیوتری و دستگاه آتاری است.

بهتر است رجوی ها به جای رنگ عوض کردن وفریبکاری بیشتر عاقلانه فکر کنند، دست از سر اسرای اشرف بردارند، هر آنچه برای خود دوست دارند برای اعضای بازمانده در اشرف نیز روا دارند، انصاف داشته باشند، آیا فرار از مهلکه وزندگی در اروپا و امریکا فقط برای سران فرقه و شورا خوب است؟ پس تکلیف اعضای گرفتار و بلاتکلیف ِ اشرف چیست؟ بیچاره ها تا کی باید به وعده های پوچ ودروغ رجوی دل خوش کنند؟ آیا رجوی ارتش بی توپ و تفنگ را برای نمایش و حمله پانتومیم به ایران نگهداری می کند؟ ویا در صدد است اعضای مسخ شده را با امریکا معامله کند.

 پرونده سیاه، بیست و ششم فوریه 2007

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا