مدیحه سرایی مشمئز کننده برای افراد فوت شده

همزمان سیمای نفاق و سایت رسمی فرقه مجاهدین با دستپاچگی اعلام کردند که مسعود فرشچی با 43 سال سابقه مبارزاتی بر اثر بیماری حاد کم خونی همولیتیک در بیمارستان آلبانی درگذشت. برادر مسعود پیشتر او را گوهر بی بدیل نامیده بود و ناسا هم قصد عضوگیری اش بخاطر استعداد شگرف و نخبه بودنش را داشت !

دراین وانفسا یک اتفاق دیگری هم افتاد که خواستم با بررسی آن، عمق دروغگویی و شیادی رجوی را برای مخاطبان عزیزعیان کنم .
آن روی سکه تمجید دروغین از قربانیان از جمله مسعود فرشچی، اتهام سخیف و نابخردانه و ناجوانمردانه علیه جداشدگان رجوی میباشد که با ذکرخاطره ای بدان خواهم پرداخت.

رجوی در مقابله با بحران تشکیلاتی در مقاطع مختلف با شیادی یک بحث پوشالی به اصطلاح تشکیلاتی – ایدئولوژیک روی میز می آورد تا با به چالش کشیدن آن، نیروهای وامانده را ناگزیر درگیر آن کرده و مشغول شان کرده باشد.

بخوبی بخاطر دارم که در مقطعی بحثی آورد مبنی براینکه در مناسبات مجاهدین کار سفید و سیاه نداریم . یعنی اینکه هر مجاهدی درهر موضعی هر کار و مسئولیتی که بهش سپرده شده است را می باید که بدون اما و اگر بدان تمکین کرده و انجامش دهد..

مریم رجوی ابتدا به ساکن این بحث را در سطح فرماندهان خواست که تست کند ولذا جمعی حدود 200 نفر از فرماندهان در سالنی دراشرف مضمحل شده جمع شدیم و مطابق معمول شروع کرد به بستن تهمت و افترا وفحش و ناسزا که چرا شما به اصطلاح فرماندهان و مسئولین تن به کار نمی دهید و تن لش و لمیده هستید وحال که شما در این فازهستید چه رسد به اعضای پایین تر و افراد تحت مسئولیت شما که لابد جنازه هستند وکاری ازآنها بر نمی آید!

نه اینکه مریم رجوی خیلی بد به این بحث ورود کرده بود و با اهانت و تحقیر می خواست خطش را پیش ببرد، زیاد بازخورد مثبتی نداشت و به جز دو یا سه نفر متملق که پشت میکروفون رفتند ، همه در بهت و حیرت و در اظهارنظر مبنی بر تایید موضوع جلسه سکوت و پاسیو بودند.

وقتی مریم رجوی نتیجه مطلوبی از بحث نگرفت با تهدید اعلام کرد حال که پای بحث نمی آیید و اثبات نمی کنید به مسعود گزارش خواهم کرد وخواهم خواست که این بحث را در نشست عمومی و در میان اعضای تحت مسئولیت شما طرح کند تا حالتان حسابی گرفته شود.

ناباورانه دیدیم که تهدید مریم رجوی به عینیت پیوست و سه روز بعد در یک پنجشنبه شبی ما بعد شام جمعی، جلسه عمومی چند هزار نفره با مسعود رجوی شکل گرفت .

مسعود رجوی مطابق معمول با شیادی خاص خود برای به جریان انداختن بحث مورد نظر یک سناریویی را به اجرا گذاشت تا همه حضار خاصه مسولان و فرماندهان را در امتناع از پذیرش بحث مریم رجوی، سر جایشان بنشاند.

مسعود رجوی ازجایش بلند شد و اندک قدم زد و چیزی نگفت . وقتی دید توجه همگان به وی جلب شده است با صدایی که با هیجان توامان بود فریاد زد این محمد … کجاست تا ببینمش ..

همهمه ای در جلسه بزرگ ایجاد شد که ارتباط محمد با بحث “کار سیاه وسفید نداریم”، چیست !؟
خلاصه محمد با روحیه صاف و سادگی و صمیمیت خاص خودش پشت میکروفون قرار گرفت و به مسعود سلام کرد.
مسعود رجوی درحالیکه تکه چوبی در دست داشت رو به محمد کرد و پرسید محمد جان بگو ببینم ” کارت چیست ؟ الان در یگانت چکار میکنی و خلاصه مسئولیتت چیه محمد جان ..؟”

محمد بدون درنگ پاسخ داد: ” من راننده خودروی سپتیک هستم برادر..”
مسعود رجوی انگار که خوب نشنیده باشد شیادانه پرسید: “بلند بگو ببینم تو کارت چیه آخه ..”
محمد دوباره تکرار کرد و گفت: ” برادر من راننده سپتیک هستم ..”
مسعود رجوی برای بازکردن بیشتر بحث و زدن توی سر سایرین، بالای سن چند قدم جابجا شد و پرسید: ” محمد بگو ببینم راننده سپتیک چی هست و چکارمیکند !؟ ”

محمد با کمی توضیح گفت: ” من مسول خودروی سپتیک هستم یعنی کارم ازصبح زود تا آخرشب بلاوققه این است که میروم یگانهای مختلف و محل استقرارشان و چاه توالت و فاضلاب شان را تخلیه میکنم برادر..”

مسعود رجوی انگار که خودش بویی از این کار سیاه نبرده باشد پرسید: ” یعنی چه محمد؟ من نمی فهمم سپتیک و چاه فاضلاب چی هست !؟ یعنی تو با آن بوی بدش چکارمیکنی وبا شلنگ کثیفش چکارمیکنی ..؟”

محمد در آن فضای القاء شده فرقه ای گفت: ” برادر من به کارم افتخار میکنم و نوکر همه هستم و حاضرم بخاطر رهبری در چاه سپتیک و فاضلاب خواهران و برادران مجاهدم شیرجه بزنم و شنا کنم و نه تنها ناراضی نیستم بلکه صفا هم میکنم ..!”

اینجا بود که مسعود رجوی احساس کرد که کار نیمه تمام و بی نتیجه مریم را به کرسی نشانده است و جواب مثبت گرفته است و لذا فریاد زد: ” بگو ببینم محمد، ای مجاهد تمام عیار و گوهر بی بدیل، پس برای تو کارسفید یا سیاه ندارد وهر مسئولیتی که بهت بسپارند با افتخارانجامش می دهی ؟ یعنی دیگران هم همینطورهستند !؟

عذرا علوی طالقانی ( سوسن ) از زنان شواری رهبری سر سپرده که در صف جلو نشسته بود با روشن کردن میکروفن مقابل خود گفت: ” من هم کلفت خواهران و برادران هستم و بدان افتخار میکنم برادر..”

جلسه شلوغ شد و بتدریج زنان و مردان تملق گوی بی مقدار پشت میکروفون رفتند و باز نشخوار کردند: ” برادر من هم نوکر خواهران و برادران هستم … من هم کلفت خواهران و برادران هستم..”

همین محمد با آن توصیفات فریبنده وقت رجوی از جمله لقب دادن مجاهد تمام عیار و گوهر بی بدیل و… وقتی از اغفال و مغزشویی فارغ شد و از مناسبات رهایی پیدا کرد و نزد خانواده خودش بازگشت درهمین چند در سایت نخ نمای ایران افشاگر برایش مطلب مشمئزکننده نوشتند و با اهانت و تحقیر و مزدور از وی یاد کردند که البته شایسته خودشان هست ولاغیر.

و از مسعود فرشچی که ملیجک رجوی در سیمای نفاق تحت عنوان برنامه پیک شادی، نقش مضحک ایفا میکرد، مابعد مرگ مشکوکش به تعریف و تمجید از وی، کماکان با گوهر بی بدیل و القابی از این دست به مدیحه سرایی مشغول هستند.
پوراحمد

خروج از نسخه موبایل