سازمان مجاهدین خلق ایران در طول حیات نیم قرنی خود، به تناسب شرایط سیاسی از اسامی و عناوین مختلفی در جهت پیشبرد مقاصد خود بهره برده است. آغاز فعالیت تشکیلاتی این سازمان در دهه چهل شمسی مقارن بود با اوج گیری جنبش های مارکسیستی و ضد امپریالیستی همزمان با شکل گیری جنبش های مذهبی ضد سلطنتی، بنابراین پایه گزاران تشکیلات نام مجاهدین خلق را برای خود برگزیدند که آمیزه ای بود از واژه قرآنی «مجاهدین» و واژه «خلق» که از فرهنگ مارکسیستی وام گرفته میشد.
پس از پیروزی انقلاب 1357 و درگیر شدن تشکیلات مجاهدین خلق با حکومت نوپای جمهوری اسلامی، مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق به عراق ، کشور متجاوز و در حال جنگ با ایران، پناه برد. در آنجا با حمایت مالی و لجستیکی رژیم بعث صدام حسین، ارتش مجهزی تشکیل داد که نام آن را «ارتش ملی آزادی بخش» نهاد. عنوانی که برای دست کم دو دهه موجب افتخار مسعود رجوی بود و برای اطلاق به تشکیلاتش استفاده میکرد. مرکزیت دادن به ارتش ملی به اصطلاح آزادی بخش در آن دوره پر بیراه نبود چرا که این نهاد به عنوان ارتش خصوصی صدام حسین، در اقدام به عملیاتهای تروریستی و حمله به مرزهای ایران و کشتار و سرکوب قیامهای کردها و شیعیان عراق علیه صدام حسین، سالهای پر فعالیتی را میگذراند.
پس از سقوط صدام حسین و خلع سلاح شدن مجاهدین خلق توسط ارتش آمریکا، تشکیلات عمده فعالیتهایش را بر کنشهای تبلیغاتی، سیاسی، دیپلماتیک و مالی در کشورهای غربی تحت عنوان «شورای ملی مقاومت» متمرکز کرده است. امروزه همه بیانیهها، موضع گیریهای سیاسی و اطلاعیههای خبری با منبع مجاهدین خلق، از سوی شورای ملی مقاومت بیان میشود. شورای ملی مقاومت در حقیقت تریبون تشکیلات مجاهدین خلق است.
با این وجود، انتظار میرود که هر شورا چنان که از نامش برمیآید، نهادی دمکراتیک باشد که یكی از جنبههای آن مشاركت است و معمولاً با واژه مشورت معنی میشود. مشورت به معنای به دست آوردن رأی و نظر از طریق مراجعه برخی به برخی دیگر است. اما مجاهدین خلق در شورای ملی مقاومت به نظر چه کسانی رجوع میکنند؟ آیا اساسا رجوع میکنند؟ برای پاسخ به این سوال نیاز به بررسی اجمالی تاریخچه شورای ملی مقاومت است.
شورای ملی مقاومت در 30 تیرماه 1360 توسط ابوالحسن بنی صدر (اولین رییس جمهور ایران بعد از انقلاب که پس از مدتی خلع شد) و مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق، تاسیس شد. تاسیس شورای ملی مقاومت نخست با استقبال گروهها و شخصیتهای سیاسی دیگری که با جمهوری اسلامی مخالف بودند روبرو شد. حزب دمکرات کردستان و شورای متحد چپ و چندین شخصیت مستقل سیاسی نیز از اعضای شورای ملی مقاومت بودند. اما چندی نگذشت که این افراد و گروهها به تدریج از شورای کذایی جدا شدند. در زیر به ذکر علت جدایی برخی از مهم ترین اعضا میپردازیم.
ابوالحسن بنی صدر به عنوان یکی از پایهگذاران و مهمترین عضو شورا، در بیست اسفند 1362 در نامهای به مسعود رجوی اعلام میکند که جلب همکاری خارجی –در این مورد صدام حسین—برای سرنگون کردن حکومت جمهوری اسلامی را جایز نمیداند. چندی بعد در 4 فروردین 1363 جدایی بنی صدر از شورای ملی مقاومت رسما اعلام میشود.
حزب دمکرات کردستان نیز در 10 اردیبهشت 1364 با صدور اطلاعیهای به عضویت در شورای ملی مقاومت خاتمه میدهد. این حزب بعدها در کتابچه ای با عنوان «چند سند پیرامون روابط حزب دمکرات کردستان ایران با شورای ملی مقاومت»، دلایل فاصله گرفتن از مجاهدین خلق را شرح میدهد. در یکی از این اسناد آمده است که «مجاهدین حاضر بودند تنها با حزب دمکراتی در شورای ملی مقاومت به ائتلاف خود ادامه دهند که مطیع سیاست آنها باشد».
حزب دمکرات کردستان همچنین اعلام کرد که ایدئولوژی مجاهدین خلق و سیاستهای تحمیلی آن باعث شده است که این تشکیلات «نقش اصلی خود به عنوان الترناتیو دمکراتیک» را از دست بدهد. این حزب برخوردهای مجاهدین خلق را انحصارطلبانه دانست و علت استعفایش از شورا را ناامیدی از دمکراتیزه شدن شورا بیان کرد؛ شیوههای رفتاری مجاهدین خلق را سکتاریستی و بدور از سعه صدر و انعطاف و موجب تلاشی شورا دانست.
مهدی خانبابا تهرانی نماینده شورای متحد چپ و از اعضای شورای ملی مقاومت بود. پس از جدایی از شورای ملی مقاومت در کتاب خاطرات خود به رفتارهای نمایشی مجاهدین خلق در شورای ملی مقاومت اشاره میکند. از جمله از تاسیس کانونها و جریانهای کوچکتری که در واقع زاییده مجاهدین خلق در شورای ملی مقاومت بودند به عنوان «آذین بندیهایی برای تزیین حجله» سخن میگوید: «مجاهدین با خود بزرگ بینی مانعی در راه پیوستن به سایر نیروها بودند و به جای تصحیح کمبودهای خود که مورد انتقاد سایر اعضای شورا بود، اقدام به ایجاد سازمانها و گروههای تابع خویش در شورا نمودند با این خیال که در عرصه افکار بین المللی، ترکیبی گسترده از نمایندگی تمام اقشار و طبقات جامعه را که در شورا عضو هستند به نمایش گذارند. در واقع وقتی دیدند که گسترش واقعی شورا عملی نشد، با اضافه کردن اسامی به نمایش گستردگی شورا پرداختند.»
وی در ادامه مینویسد که خروج بنی صدر و دیگر شخصیتها و گروههای سرشناسی که عضو شورا بودند و البته ماجرای انقلاب ایدئولوژیک –ازدواج مسعود و مریم رجوی که درپی آن رویکرد تشکیلات تماما فرقه ای شد و شعار «رجوی، ایران ایران، رجوی» در تشکیلات فراگیر شد— چراغ حیات واقعی شورا را خاموش کرد.
انقلاب ایدئولوژیک چنان که مهدی خانبابا تهرانی نیز اذعان میکند، مجاهدین و در راس آن مسعود و مریم رجوی را رهبر بلامنازع انقلاب ایران معرفی کرد و به نوشته او مجاهدین «با چنین روشی هرنوع تفکر سیاسی را به ریشخند گرفتند».
بنابراین، در کمتر از یک دهه پس از تشکیل شورای ملی مقاومت بحران مشروعیت گریبانگیر آن شد. با این حال، مجاهدین خلق گستاخانه به حیات صوری تشکیلات ادامه داد و امروز از عنوان پرطمطراق آن برای جلب حمایت مالی خارجی، نفرت پراکنی و تفرقه افکنی میان ملت ایران و حمله به همه منتقدان با هر گرایش سیاسی استفاده می کند. شورایی که عملا دیگر شورا نیست اما به عنوان ویترین مجاهدین خلق به بقای خود ادامه میدهد.
مزدا پارسی