چرا مجاهدین در لیست سیاه جای گرفتند

مقاله‎ای به‎نام این مجاهدین تروریست در سایت دیدگاه انتشار یافته است که نویسنده‎ی آن (علی فیاض) پرسشی کلیدی را مطرح ساخته و بر اساس دیدگاه خود به آن پاسخ گفته است. دیدگاهی که جای تأمل دارد و جانب‎دارانه به تکرار البته متفاوت دفاعیات گروه تروریستی مجاهدین از خودشان، پرداخته است.
سؤال وی این است که چرا مجاهدین در دهه‎ی 80 میلادی که بالاترین آمار عملیات‎های تروریستی را داشتند از سوی دولت‎های اروپایی تروریست نامیده نشدند و حتی مورد حمایت قرار داشتند و به‎عنوان یک نیروی جایگزین شناخته می‎شدند، اما پس از آن و در دهه‎ی 90، به‎زعم ایشان برچسب تروریستی به آنها زده شد؟
البته وی پس از ذکر مقدمه‎ای که اختصاص به تعریف از تروریسم دارد و ضمن اشاره به تروریسم دولتی، وارد پاسخ به این سؤال می‎شود.
در همان مقدمات ایشان دچار خبط و مغلطه شده که طبیعتاً پاسخ نامربوط به سؤال فوق از دل چنین مغالطه‎ای بیرون آمده است. وی می‎نویسد:
« در غرب از این اصطلاح برای تشریح بسیاری از اعمال خشونت آلود که معمولا جنبه ی سیاسی نداشته و عموما در قالب مقاومت های آزادی خواهانه و دفاعی ارائه نمی شود، استفاده می شود. اما در شرق و به ویژه کشورهایی که با رژیم های استبدادی و توتالیتر اداره می شوند، موصوف و صفت، معنای دیگری می یابند. چرا که در این کشورها، اعمال وحشیانه، سرکوب گرانه و تروریستی حکومت ها، ترور به حساب نمی آیند. برهمین مبنا واژه ترور، بار معانی خویش را از دست می دهد و آن چنان که حکومت ها می خواهند و تفسیر می کنند، تبیین می شود. و از آن جایی که این واژه باری منفی را با خود حمل می کند، و همواره همچون دشنامی زشت، بر سر رقبا فرود می آمده است، دولت های مستبد، آن را به گونه ای معنا کرده اند، که تنها به عملکردهای – درست و یا غلط – نیروهای سیاسی مخالف اطلاق شود. و این است که می بینیم سرکوب تمامی مقاومت های تدافعی مسلحانه و آزادی بخش – چه در مقیاس محلی و چه جهانی – با استفاده از همین اصطلاح توجیه شده اند. »
اشکال اصلی این تعریف این است که:
1- مقاومت آزادی‎خواهانه را در کنار دفاع (که احیاناً همان دفاع مشروع باشد) قرار داده است.
2- بیش‎تر از آن‎که به رفتار گروه‎های سیاسی بپردازد به انتقاد از دولت‎ها پرداخته است.
وانگهی چه کسی گفته است که در غرب به اعمالی که جنبه‎ی سیاسی ندارد، تروریسم اطلاق می‎شود. بهترین شاهد بر این‎که غرب همواره با انگ تروریستم جنبش‎های استقلال‎طلبانه و ضداشغال‎گری را سرکوب و محکوم کرده است، جمله‎ای است که نویسنده، خود در پاراگراف بعدی آورده:
« اطلاق این واژه به سازمان های سیاسی رادیکال، سابقه ای دیرینه دارد. مقاومت جبهه آزادی بخش الجزایر، در برابر استعمار فرانسه و تبعیض نژادی های اعمال شده از سوی آن دولت استعماری، تروریسم به حساب می آمد. مقاومت و مبارزه خلق فلسطین برای بازگشت به سرزمین خود، نمونه اعلای تروریسم به شمار رفته و می رود. خلق ویتنام و فرزندان ویتکنگشان، زردهای تروریستی شمرده می شدند که در برابر تمدن جدید، به کوشش نومیدانه ای دست یازیده بودند. در مجموع تمامی جنبش ها، جبهه ها و سازمان های رهایی بخش ملی که در برابر پدیده استعمار و امپریالیسم، مقاومت های ملی و مردمی را سازمان دهی می کردند، خرابکار و تروریست نامیده می شدند. »
اما اشکال تعریف ایشان در آنجا است که گروه‎های سیاسی را که مثلاً با ادعای آزادی‎خواهی و آرمان‎خواهی در صحنه‎ی فعالیت‎های سیاسی و اجتماعی حضور دارند، مجاز به این می‎داند که به تعبیر ایشان رادیکال باشند و به‎معنای دقیق‎تر آنها را مجاز به استفاده از روش‎های تروریستی می‎داند.
در حالی‎که فقط و فقط در یک مورد و آن هم مبارزه با اشغال‎گری است که دفاع مشروع مورد پذیرش قرار می‎گیرد، آن هم با شروطی که برای آن قید شده است.
ایشان از این نکته غافل است که اصل و جنس آزادی‎خواهی با رادیکالیسم و تروریسم مغایرت دارد، و اگر هم با اغماض پذیرفته شود که بهره‎گیری از روش‎های تروریستی در مبارزه با حکومت‎های استبدادی وابسته مجاز باشد (که نیست و فقط در صورتی‎که تنها راه ممکن و میسر به استقلال باشد، احتمالاً می‎تواند مقبول باشد)، باز هم مجاهدین برای اقدامات مسلحانه و تروریستی‎شان هیچ‎کدام از این شرایط را نداشته‎اند.
آنها درگیر یک فعالیت سیاسی و اجتماعی بودند که برای پیشی گرفتن و شکست دادن رقیب، اقدامات مسلحانه را آغاز کردند و این دقیقاً منطبق بر پذیرفته شده‎ترین تعریفی است که تاکنون از ماهیت یک عمل تروریستی ارایه شده است، یعنی متوسل شدن به اقدامات خشونت‎آمیز برای رسیدن به مقاصد سیاسی و قدرت!
اما لازمه‎ی پاسخ به سؤال کلیدی و اصلی که مقاله‎ی مذکور مطرح می‎سازد، توضیحات دیگری است که قطعاً به مزاج مجاهدین و هواداران آنها خوش نمی‎آید، چرا که شاهدی است بر اضمحلال و بی‎اعتباری گروه تروریستی مجاهدین.
ایشان می‎پرسد:
« در اروپا در دهه هشتاد میلادی خبری از تروریست نامیدن مجاهدین نبود. این زمزمه ها از آغاز دهه 90 میلادی آغاز شد. تا آن زمان مسعود رجوی و دیگر رهبران مجاهدین در پارلمان های معتبر اروپایی حضور به هم می رساندند و حتی به سخنرانی می پرداختند. بسیاری از رهبران احزاب اروپایی که بعدها و یا حتی در همان زمان ها در دولت های کشورهای متبوع خود نقش داشتند، بارها با آنها ملاقات های همدلانه داشتند.
اما پرسش عمده و اساسی این است که چرا مجاهدین تا دهه 90 در اروپا تروریست به شمار نمی رفتند؟ به راستی آیا طی این سال ها، در ماهیت این سازمان تغییر و تحول چشمگیری روی داده است؟… آنچه که از فعالیت های سازمان مجاهدین بر می آید، اگر بر اساس معیارهای قدرت های غربی تروریسم نامیده شود، مشخصا در اوایل تا اواسط دهه هشتاد میلادی می بایست آنان را به واکنش وادار می ساخت. اما شوخی تاریخ این بود که در اوج عملیات مسلحانه مجاهدین، با آنها با عزت و احترام رفتار می شد و رسانه های غربی پر بود از مصاحبه و گزارش دیدارهای رهبران مجاهدین با نمایندگان احزاب، دولت مردان و مخالفان حاکمیت ایران. و در همه آنها از شورای ملی مقاومت و مجاهدین به عنوان بزرگ ترین نیرویی که برای سرنگونی و استقرار صلح و دموکراسی مبارزه می کند، تجلیل می شد. »
واقعیت عریان و غیرقابل انکار این است که غرب پس از انقلاب ایران، جبهه‎ی متحدی را در مقابل ایران تشکیل داد که از قضا رهبری مجاهدین حرکت شورش‎گرانه و تروریستی سی خرداد را با احتساب حمایت چنین جبهه‎ای از خود آغاز نمود، و اساس نزدیکی به بنی‎صدر نیز به‎خاطر دیدگاهی بود که غرب نسبت به وی داشت و به‎همین خاطر هم بود که در آن سال‎ها مجاهدین را به‎عنوان یک نیروی جایگزین مورد تجلیل قرار می‎دادند. اما طولی نکشید که پوشالی بودن شعارهای میان تهی مجاهدین مبنی بر سرنگونی مشخص گردید و با فروپاشی ائتلاف مجاهدین با سایر گروه‎ها، غرب که به آنها به‎عنوان مهره‎ی تأمین کننده منافع‎اش می‎نگریست، به درک جدیدی از این گروه دست یافت و از آنجا که از ابتدا نگاه به این گروه ابزاری بود، برای بهبود روابط با ایران آنها را در فهرست گروه‎های تروریستی قرار داد.
نیت و غرض غرب البته در این‎باره بر کسی پوشیده نیست، اما ادله‎ی عینی و محمل مادی این دسته بندی، سوابق جنایت‎کارانه‎ای بود که غرب تا آن زمان بر روی آن چشم پوشیده بود.
از این گذشته غرب بر اساس تمامی تجارب دیرینه در دیپلماسی و سیاست، پس از تحولات سال 1364 در این گروه، بسیار جلوتر از کسانی که امروز درباره‎ی فرقه بودن مجاهدین سخن می‎گویند، بافت فرقه‎ای و غیردموکراتیک آنها را تشخیص داده و سرنوشت محتوم آنها را پیش‎بینی نمود.

ایران‎دیدبان

خروج از نسخه موبایل