هادی مظفری هم از مدیحه گویان کم و بیش معروف مسعود و مریم رجوی است.
برای عقب نماندن از قافله ای که وظیفه اش قالب کردن خیمه شب بازی مریم در هفته های گذشته بود و گردهم آیی 1400 لقب یافت ، اوهم وارد گود شده تا دروغ هایی سرهم بندی کرده و نتایج دلخواه مریم ومسعود را از این دروغ ها بگیرد .
البته نوع دروغ گفتن عمله و اکره های رجوی از نوع گوبلز ( وزیر تبلیغات هیتلر) است که معتقد بود که دروغ هر چقدر دروغ! و درشت تر باشد، قبول کردن آن ازطرف مردم عادی راحتتر است .
آری! اعضای باند رجوی در کنار ماکیاولیست بودن، گوبلزی هم هستند:
نشان از دو شه دارد این نامور!
درقسمتی از نوشته های مرید مورد بحث رجوی آمده است :
“هیچگاه مثل حالا و در گردهمایی های سه روزه مقاومت، نمی شد با آنهمه سخنران و شخصیت برجسته، نماد حکومت ایران را هنوز نیامده، اینگونه در ابعاد بین المللی شست و روفت و گذاشت کنار”.
دروغ نگو پسر!
درگردهم آیی های گذشته هم روسپیان سیاسی به همین اندازه بودند وحتی شاهزاده ترکی فیصل که سطحی بالاتر از از اینها داشت وقبلا ایفای نقش مینمود، دراین کارناوال مسخره حضور نداشت و جوانان بیکار اروپای شرقی و… با وجود چرت زدن هایشان که کمی تا قسمتی آبرو میبرد، سر و صداها را پر طنین تر میکرد و…
درهر صورت ، ایرادی ندارد که شما با این ماهیتی که دارید ، آن روسپیان سیاسی، مقام های سابق خارجی خونریز و… را شخصیت برجسته معرفی کنید که اگر نمیکردید، تحلیل مفسران مردم گرا ازشما ونظر بشدت منفی شان نسبت به باند رجوی، مورد شک و شبهه قرار میگرفت.
دوباره :
” سوزشِ جمهوری اسلامی ایران و هم کاسه هایش در ام القراء مخصوصا از حضور آقای پمپئو و سخنرانی نخست وزیرِ اسلوونی چنان شدید بود که بوی گندش از رسانه های استعماری و البته آیتاللهِ معلومالحال بیبیسی هم بلند شد.”
نعمت بزرگی برای جمهوری اسلامی است که مخالفانش را درکنار پمپئوها که دشمن مردم ایران وکل بشریت است ، ببیند.
این امر به جمهوری اسلامی مشروعیت میبخشد ودشمنانی شبیه بشما را درپیشگاه ملت ایران بی آبرو میکند واینجاست که جمهوری اسلامی میتواند آن شعر سعدی را بیآد آورد:
بیار آنچه داری ز مردی و زور / که دشمن به پای خود آمد به گور!
امثال بی بی سی هم زرنگ اند و میتوانند ازاین ضعف های شما استفاده کنند واین یک امر بدیهی بوده و ربطی به حمایت از حکومت ایران ندارد.
بازهم :
“استفاده از مُهره های سوخته ای همانند “تیر خلاص زن اوین” و آن یکی “تواب تشنه به خون” از یک سو نشان از خالی بودن دستِ گردانندگانِ چرخِ “حرامزاده ترین نوع سانسور” داشت، که به دامانِ هر خس و خاشاکی برای ارضای ولینعمت شان، چنگ می زنند …”
اگر این افراد که شما نامی از آنها نبرده اید ، “تیر خلاص زن اوین” و “تواب تشنه به خون” بودند، چرا دوباره درتشکیلات خود جای داده تا قدر بینند و بر صدر نشینند؟
اینها تا زمانی که درخدمت تام وتمام رجوی بودند و اعتراضی به کارهای کثیف او نداشتند، ابدا مورد اعتراض شما نبودند وتنها زمانی که تحمل این جور ستم رجوی را پذیرا نشدند، به ” اخ ” تبدیل شدند و الا کدام زندانی سیاسی نمیداند که بعضی از این توابان دستور تشکیلاتی انجام میدادند تا بدینوسیله مقدمات نفوذ خود در نهادهای جمهوری اسلامی را فراهم کرده و دستورات سازمان را در محیط زندگی یا کار خود اجرا کنند.
همچنین :
” در این میان دست و پا زدنهای موجوداتی که عناوینی نظیر “دبیر کل حزب مشروطه خواه” را یدک می کشیدند، در دُم تکان دادن برای ولایت فقیه از طریق بلندگوی استعماری هم اوج ذلت و حقارت آنها را برای ملت آزاده ایران به نمایش گذاشت. آخر این چه مشروطه خواهی است که دهان گشاد را به بلندگوی دشمنِ استعماری و قسم خورده مشروطه خواهانِ اولیه و اصیل، چسبانده و یاوه در یاوه میبافد؟!”
مشروطه خواه بودن آنها همانقدر صادقانه است که آزادیخواه بودن شما میباشد.
هر دو طرف قضیه ( مشروطه خواهان وفرقه ی رجوی) باوجود اینکه سقوط ایران حتی با حمله ی نظامی با بیشترین قتل وکشتار ویرانی را خواستارند، همدیگر را رقیب خود میدانند ونمیخواهند قدرت خیالی بدست آمده را باهم تقسیم کنند.
بطور ساده اینکه تضاد بین این دو ربطی به مردم ندارد و جزو تضادهایی است که بین جانیان و وطن فروشان و باند های مافیایی وجود دارد.
سپس :
” شکی نیست که اگر سردار کبیر مشروطه، سرکرده مجاهدانِ امیر خیز، ستارخان، امروز حی و حاضر بود، حتما یکی از بیرقهای سپیدِ تسلیم را که پائین کشیده بود، لوله می کرد و در حلقوم این نوکرانِ ارتجاع، استبداد و استعمار فرو می نمود.”
دقیقا!
با این حرفتان موافقم!
اما او همان کار را با شما میکرد که با مشروطه خواهان قلابی وطن فروش میکرد!
همچنین :
” در سه کهکشانِ پرستاره هفته اخیر، یک ستاره درخشان، چشم دوستان را خیره و دیدگان دشمنانِ آزادی را کور کرد. یک زنِ ایرانی که تاریخِ میهن هرگز نامش را از خاطر نخواهد برد. زنی به نام “مریم”.
منظورتان همان زن بدکاره ی منشی سابق رجوی و معاون بعدی او دلاله ی محبتی است که با ویران کردن پایه واساس خانواده های وابستگان رجوی و آواره نمودن بچه های آنها و سپردن جسم وجان مادران این بچه های معصوم به رجوی خودشیفته وشهوت ران است؟
البته ممکن است که تاریخ ایران نام اورا حفظ کند اما این حفظ کردن به درد هواداران او نمیخورد وبیش ازهمه مایه ی شرمندگی آنها خواهد بود!
البته اگر شرمی باقی مانده باشد.
باقی نوشته های این مرید بیچاره ومفلس تمام عیار رجوی ازقماش پاراگراف آخر است ومن قصد پرداختن به آنها واطاله ی کلام را ندارم!
حمید