تشکیلات مجاهدین خلق همچون دیگر فرقه های مخرب، ادبیات مخصوص به خود دارد. برای مثال مسعود رجوی «رهبری خاص الخاص» و مریم رجوی «مریم مهر تابان»، خوانده میشوند. اما همه توصیفات و استعاره ها به این باشکوهی نیستند. یک مجاهد خلق معمولی هنگامی که در ساختار فرقهای کیش شخصیتی رجوی زندگی میکند همواره «تحت مسئول» است. تحت مسئول یعنی کسی که زیر دست دیگری است. این اصطلاح کاربرد تشکیلاتی نظامی دارد. ما به ازای نظامی آن فرمانبر است در برابر فرمانده.
نفرات چه تحت مسئول باشند و چه فرمانده همواره باید در مدار درست تشکیلاتی قرار بگیرند یا به اصطلاح «صفر صفر» شوند. «صفر صفر کردن»، یعنی اقرار به تناقضات و بیرون ریختن آن (با طرح آن) بعد پذیرفتن و اصلاح ذهنیت اشتباه و در پیش گرفتن رفتاری که از نظر تشکیلات درست تلقی میشود.
در فرایند صفر صفر شدن، فرد باید در نشستها در حضور فرماندهها و همردهها اقدام به «فاکت خوانی» کند و از «لحظه پنهان» خود بگوید. فاکت خوانی ، به خواندن یادداشتهای خود انتقادی اطلاق میشود. برای نمونه در نشست های «غسل»، مجاهد باید لحظههای جنسی را که به محض ایجاد در دفترچه ای یادداشت کرده، در حضور جمع بخواند. لحظه جنسی یا «بند جیم» یکی از لحظههای پنهان است. هر گونه تفکر و احساسی که در درون فرد میگذرد و تشکیلات به آن کنترلی ندارد و از چارچوب تشکیلاتی خارج است، لحظه پنهان است، برای نمونه وقتی فرد به یاد خانواده یا فرزندش میافتد یا به دوستی یا خاطرهای در دنیای بیرون از تشکیلات فکر میکند، گرفتار لحظه پنهان شده است. گویی که هر فکر و احساس عادی انسانی برای سازمان زنگ خطر است.
فرد باید در نشستها «بالا بیاورد». بالا آوردن به معنی خارج کردن مسئله از اعماق وجود است فقط بعد از شناسایی و خارج کردن گره مشکل ساز و اقرار به گناه است که مرحله به اصطلاح «درمان» میتواند آغاز شود.
افرادی از تشکیلات که در این جلسات درمان نشوند و فرماندهان موفق به سرکوب لحظات پنهان آنها نشوند و تناقضاتشان همواره باقی بماند، به استعاره «نفرات قلوس» مزین میشوند. قلوس به معنای شش انگشتی است اما در سازمان به کسی گفته میشود که همخوان با سیستم نیست و اضافی احساس میشود و ضوابط و مقررات را چندان جدی نمیگیرد. این اصطلاح در سازمان بسیار رواج دارد که نشان میدهد افراد زیادی هستند که در ساختار فرقه ای سازمان به آسانی حل نمیشوند.
کسانی که در تشکیلات «مسئله دار» شده اند و سازمان در پی تنبیه آن هاست «تحت برخورد» خوانده میشوند. این افراد پس از تحت فشار قرار گرفتن در نشستهای طولانی گاه زندانی و گاه بایکوت میشوند.
در بعد نگاه جنسیتی نیز تشکیلات مجاهدین خلق استعارههای بینظیری دارد. «مادینه مهرطلب» و «نرینه وحشی» اصطلاحاتی هستند که به ویژه در بحث طلاقهای اجباری برای القا نفرت میان زوجهای مجاهد بسیار رایج شد. زن در فرهنگ سنتی، زن در فرهنگ رایج و غیر انقلابی، خواهری که هنوز «انقلاب مریمی» نکرده و نرینه وحشی را در وجود خود طلاق نگفته، مادینه مهرطلب خوانده میشود و مرد سنتی، مرد در فرهنگ رایج و غیر انقلابی، برادری که هنوز سلطه زنان را نپذیرفته و زن را به طور کامل طلاق نگفته و هنوز عنصر جنسیت در او زنده است ، نرینه وحشی لقب میگیرد. بدین ترتیب همه زنان و مردان شهروندان جوامع عادی انسانی در بیرون از فرقه ، مادینه هایی مهرطلب و نرینه هایی وحشی هستند!
در سلسله مراتب سرکوب داخلی سازمان اصطلاحات دیگری نیز باب هستند. «بریده واداده» کسی است که در مبارزه کم آورده و عقب کشیده است اما افشاگری و انتقادی نیز نمیکند. «بریده مزدور» از نظر سازمان کسی است که از سازمان جدا شده است و در خدمت نظام ایران است. فرض سازمان بر این است که هر کسی که جدا میشود در خدمت نظام ایران است. بنابراین منتقدان سازمان نیز در این دسته قرار میگیرند. و نهایتا اگر مجاهد خلق در درون تشکیلات به حدی توان جرات ورزی پیدا کند که به نفی ایدئولوژی سازمان بپردازد ، «مرتد» خوانده میشود. گویی که خداوندگاری خاص الخاص بودن مسعود رجوی و مهر تابنده بر عالم بودن مریم رجوی را نفی کرده است.
مزدا پارسی با نگاهی به کتاب «سازمان مسعود» نوشته محسن زال