تغییر مأموریت از تهاجم به دفاع
ایراندیدبان
نقل است که شیری را از هندوستان برای شاه عباس تحفه آوردند. شاه چون از ابهت شیر خوشش آمد، دستور داد روزی یک شقه گوسفند خرجش کرده و به وی خوراک دهند. پس از چندی که شاه هنری جز خوردن از شیر نگونبخت ندید، دستور داد تا ولیمهاش را به نیم تقلیل دهند و پس از چندی آن را نیز به نیم. مدتی گذشت و شاه با مشاهدهی بیخاصیت بودن آن، دستور داد تا وی را حتی از قفسش در قصر بیرون کنند. شیر مفلوک که از شدت گرسنگی و بیغذایی زار و نحیف شده بود و توان دفاع از خود را نداشت، حتی از گیر کودکانی که او را مانند یک گربه تعقیب میکردند، میگریخت و ناله سر میداد…
هنگامی که رجوی از سر ناچاری تصمیم گرفت تا دار و دستهی سرگردان و آوارهی خود را در خاک عراق جای دهد، و آشکارا پا بر روی شعارهایی مانند میهن و اصول و شرف و… گذاشت، مأموریتی نظامی را برای نیروهایش تعریف کرد که در رأس آن، تهاجم به نیروهای مدافع مرزهای ایران بود.
پس از چندی با انتقال اجباریاش به عراق، با پوشاندن لباس متحدالشکل به نیروهای گروه تروریستی مجاهدین، نام ارتش آزادیبخش را برای آنان برگزید و نیروهای مسألهدار نسبت به همکاری با ارتش بعثی عراق را با این عنوان که صدام برای آنها مسألهی جغرافیا را حل کرده است، راضی نگه میداشت. وی تنها علت حضور آنها در عراق را قرار داشتن در جوار خاک میهن و داشتن اجازهی عملیات بر ضد نیروهای ایران میدانست و مدعی بود در غیر این صورت هیچ دلیل دیگری برای بودن آنان در عراق وجود ندارد.
بعدها گردانندگان مجاهدین هر از گاهی برای وارونه جلوه دادن بنبستی که در عراق به آن مبتلا شدهاند و کتمان ناتوانیشان در خروج از گرداب عراق، طلبکارانه مدعی میشدند که در عراق به دنیا نیامدهاند که در عراق از بین بروند.
از این قبیل قدرتنماییها که پس از مدتی وارونه بودن آن به اثبات رسیده است، در کارنامهی فرقهی بیهویت رجوی بسیار یافت میشود. از آنجا که با خط و نشان کشیدن برای امپریالیسم شروع کردند و مدعی بودند تنها کانون مترقی توانمند برای مبارزه با استکبار آناناند تا آنجا که به دستبوسی اعضای لابی صهیونیستی برای جلب نظر امپریالیسم افتادند. این فقط یکی از صدها گندهگویی باند رجوی است.
آسیب از ناحیهی مواضع ذلیلانهی رجوی، متوجه نیروهای محصور در اردوگاه اشرف است که بیش از 25 سال در آن اردوگاه بهدلیل ندانمکاریها و عقبماندگیهای رجوی و اطرافیان منگولش محصور شدهاند و رنگ دنیای آزاد را ندیدهاند.
میگویند در برخی ممالک برای طبخ قورباغه، حیوان بیچاره را زنده در دیگ آب انداخته و روی شعله قرار میدهند و از آنجا که حیوان فاقد درک جامع از وضعیت خود و آنچه که قرار است به سرش بیاید میباشد، تلاش میکند تا با آداپتاسیون، خود را با گرمای تدریجی تطبیق دهد اما همانجا زنده زنده طبخ میشود.
وضعیت افراد محصور در اردوگاه اشرف نیز چنین است که رجوی حسگرهای آنان را از کار انداخته و صرفاً آنها را به آداپته شدن در محیط و شرایط جدید تحریص میکند، بدون آنکه به آنها فرصت داده شود تا با نگاه کلی و نقد گذشته به ارزیابی مأموریتی که طی 25 سال گذشته به آن دلیل در عراق نگهداری شدهاند بپردازند.
مواضع اخیر مجاهدین (بهخصوص پس از اظهارات دادستان جنایی عراق) در بازتعریف مأموریت جدید دار و دستهی رجوی که چیزی جز ماندن در عراق و درافتادن با شیعیان و مخالفان پیروز صدام نمیباشد، یادآور سرنوشت فلاکتبار شیر شاه عباس است که در مرحلهی بعدی بدون شک از قفس نیز بیرون انداخته خواهد شد. اما آنچه بقایای رجوی سعی دارند با شاخ و شانه کشیدن و هوچیگری آن را پنهان دارند این است که نیروهای محصور در اردوگاه اشرف متوجه نشوند که داخل دیگ آبی قرار دارند که مدام در حال گرمتر شدن است.