درجریان انتخابات ریاست جمهوری امریکا وانتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور تقریبا تمام اپوزسیون قلابی چشم انتظار تحول مهمی بودند تا بتوانند رویاهایشان را از طریق گنده لات و پهلوان پنبه ای به نام ترامپ عملی کنند ، اما همانگونه که انتظار میرفت وخارج از تصور اپوزسیون قلابی بود ، ترامپ خیلی زود متوجه شد که دروغهائی که اپوزسیون قلابی از طریق لابی های صهیونیستی به خورد مشاورانش داده فقط رویای این اپوزسیون جعلیست ونه واقعیت .
در زمان روی کار آمدن ترامپ اپوزسیون جعلی با پخش شیرینی ونقل ونبات جشن پیروزی گرفتند ، شور وهیجان در بین اپوزسیون قلابی آنچنان بالا گرفت که مسعود رجوی هم از مخفی گاه سربرون کرده و پیام پیروزی فرستاد که چه نشسته اید آماده باشید که همین روزها بربال سیمرغ روی آسمان تهران خواهیم بود. از آن پس بناگاه خیمه ها درکنار کاخ سفید برپا شد ، بوی کباب آنچنان بلند شده بود که هرروز شاهد رونمائی از یک گروه جدید بودیم گروههائی که تعدادشان به عدد انگشتان دست هم نمی رسید. تروریست های تجزیه طلب نیز دراین دوران برای خودشان علم وکتل هم درست کردند که عنقریب است هرکدامشان تکه ای از ایران را خواهند گرفت. آن روزگار کم کم آرام آرام گذشت. اپوزسیون قلابی و اندیشکده های صهیونیستی با دادن اطلاعات غلط از طریق لابی هایشان به پهلوان پنبه داستان میخواستند هر چه زودتر ترامپ به ایران حمله کند به هر شکل یا به هرترتیبی. اما مشکلی پیش آمده بود و پهلوان پنبه داستان ما متوجه شده بود برخلاف آنچه اپوزسیون قلابی میگوید ایران نه یک زمین بایر و گرم و نرم بلکه زمینی سفت است که اگر بخواهد پی پی کند روی خودش خواهد پاشید.
با پایان یافتن دوران گنده لات و پهلوان پنبه داستان ما اپوزسیون جعلی نیز یواش یواش از درون فرو ریخت. مسعود رجوی که در دوران ترامپ هر هفته یک پیام صادر می کرد دوباره به مخفی گاه بازگشت. مار و مورهای نوظهور هم اصلا معلوم نشد چطوری آمدند و چطوری رفتند و در یک کلام با پایان یافتن ریاست جمهوری ترامپ باد اپوزسیون جعلی وقلابی هم خالی شد.
با خالی شدن باد اپوزسیون قلابی متاسفانه شاهد نوعی سادیسم در اپوزسیون جعلی هستیم. حوادثی که بعد از پایان ترامپ شاهدیم بیانگر این واقعیت است که شکست سنگین روحی و روانی آپوزسیون جعلی آنها را به نوعی بیماری از جنس سادیسم دچار کرده است. در زیر فقط به چند نمونه از این سادیسم اشاره میکنیم فقط چند نمونه از بابت عبرت تاریخ برای تمام کسانی که چوب حراج به وطنشان زدند و آنان که به بهانه ضدیت با حکومت به ضدیت با کشور ومردم شان رسیدند. تبلیغ و تشویق تحریم مردم ایران و تبلیغ و تشویق جنایتکاران جنگی به بمباران ایران تنها بخشی ازفاجعه است و به نوعی می توان گفت ذوب شدن تا فیها خالدون دشمنان ایران زمین و تبدیل شدن به مشتی بیمار روانی که درموارد بسیاری به سادیسم منجر شده است.
به چند نمونه از سادیسم موجود در اپوزسیون جعلی می پردازم که پس از ترامپ به اوج خود رسید. در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایران در خارج کشور تعدادی موجودات روانی با نهایت وحشی گری در کشورهای آزاد همچون اروپا به محل های رأی گیری رفتند و با ضرب و شتم و قداره کشی با چوب وچماق وفحاشی به جان رأی دهندگان افتادند وحتی تهدید به قتل رأی دهندگان کردند. دهن گشادها ونوچه های زنک ولگرد به اسم آزادی و دمکراسی آنچنان عربده می کشیدند که مردم کشورهای اروپائی به سادگی به این سادیسم پی می بردند. سازمان مجاهدین خلق بدون علم و کتل به همان روش وبا فحاشی و تهدید چنین کردند. بعضی چپ های درمانده و تجزیه طلبان نیز با همین رویکرد وارد شدند. خیلی ها که خودشان در این معرکه نبودند در برابر این وحشیگری دیوانه وار سکوت کردند ولام تا کام صدایشان درنیامد. آنها فکر نمی کردند اپوزسیون جعلی و قلابی که اینگونه وحشیگری می کند فردا سراغ خودشان هم خواهند آمد، چرا که ماهیت اپوزسیون قلابی همین است به تک تک گروهها وسازمان های موجود نگاه کنید، در هیچکدامشان نقطه روشن نخواهید یافت. آنان که در برابر اپوزسیون قلابی و قداره بندان آن سکوت کردند باید می فهمیدند که هر کدام از این گروهها و سازمانها گرگ وحشی هستند که هر لحظه می توانند برای همه خطر باشند. حتی برای آنها به رسانه ها و تلویزیون های این گروهها سر بزنید تا ببینید که چه گرگ هائی در لباس میش خوابیده اند و آنان که در برابر این گرگی ها و قداره کشی شان حرفی نزدند به مرور زمان می بینند که چگونه بر صورت همه چنگ می اندازند.
چند روز پیش در سوئد تعدادی از سازمان مجاهدین خلق تجمع کرده اند. همزمان در آن سو تعدادی دیگری از دسته جات مختلف نیز تجمع کرده اند. افراد سازمان مجاهدین خلق با برنامه ریزی تجربه شده در قرارگاههای سازمان در عراق در فحاشی و ناسزا و گوشه رینگ بردن نفرات استادند. هدف از این کار بهم ریختن سلولهای عصبی فرد مورد حمله قرار گرفته و سپس عکس العمل غیرطبیعی. این کاریست که مجاهدین خلق به صورت حرفه ای در عراق روی تقریبا تمام نفرات آزمایش کرده اند. کمی توضیح میدهم. فرد سوژه را وارد میدان می کنند، سپس جمعیتی دور آن حلقه میزند. این جمعیت از چندین نفر تا چندین هزار نفر هم بوده است. افراد با شعار و فحاشی و فریاد با صدای بلند سوژه را گیج می کنند تا سوژه کنترل عصبی خود را از دست بدهد. وقتی سلول های عصبی تحت این فشار قرار می گیرند به صورت ناخواسته مجبور به واکنش می شوند. این واکنش ها در سازمان مجاهدین خلق عمدتا به شکست روحی و روانی سوژه منجر می شود و در مواردی به خودکشی سوژه و در مواردی هم سوژه مقاوم است و تسلیم نمی شود. همه اینها در مدت اقامت سازمان مجاهدین خلق در عراق روی تمامی نفرات آزمایش شده و جزو موارد نقض حقوق بشر سازمان مجاهدین خلق است که به ثبت سازمان های حقوق بشری نیز رسیده است. همه اینها را گفتیم تا اتفاق سوئد را بهتر بازخوانی کنیم.
سعید بهبهانی یکی از منتقدان سازمان مجاهدین است. وی هنگام عبور از عرض خیابان محلی که مجاهدین هم جمع شده بودند مواجه می شود با فریادهایی از جانب مجاهدین مزدور برو گمشو و شعارهائی از این دست و بهبهانی را خطاب قرار می دهند و با بلندگو و فریاد سعی می کنند از همان تکنیک که در قرارگاههای اشرف استفاده می کردند استفاده کنند و سیستم عصبی فرد سوژه را بهم بریزند و حتی کار به فحاشی رکیک نیز میرسانند. یکی از مجاهدین خلق نزدیک بهبهانی میرود وبه او میگوید ف….ک یو که به انگلیسی فحش است که فلانت می کنم. بهبهانی که سیستم عصبی اش در جریان حمله روانی مجاهدین بهم ریخته واکنش غیرارادی انجام می دهد وشلوارش را پائین می کشد ومی گوید بیا………..انجام بده و فیلمبردارهای مجاهدین هم آنرا ضبط می کنند و در رسانه ها پخش می کنند.
هرکسی که فیلم را میبیند مقصررا بهبهانی میداند چرا که فیلم به گونه ای تهیه شده که بیشتر صحنه پائین کشیدن شلوار بهبهانی به چشم بیاید و کسی متوجه ریزه کاریهای این داستان نمی شود. وقتی می گوئیم مجاهدین استاد شکنجه روانی هستند همین است. هیچ کسی که فیلم را دیده از خود سوال نمی کند چرا بهبهانی این کار را کرد؟ چه اتفاقی افتاده که بهبهانی شلوارش را پائین کشیده؟ هیچ کسی متوجه نمی شود که این مجاهدین خلق بودند که با زبردستی در شکنجه روانی می دانند چگونه یک فرد را به این نقطه برسانند و نتیجه مطلوب به دلخواه بگیرند.
مجاهدین خلق و روشهای شکنجه روانی شان بر کسی پوشیده نیست و بارها همه جداشدگان آن را در معرض دید همه مردم قرار داده اند اما موضوع دیگر افرادی نظیر بهبهانی هستند. آن زمان که مجاهدین خلق و اوباش دیگر با چماق به رأی دهندگان حمله کردند چرا اینها سکوت کردند و دم نزدند؟ چرا معترض نشدند به اینکه این اوباش در کشورهای آزاد چرا به چوب چماق متوسل شده اند و به رأی دهندگان حمله کرده اند وفحاشی کرده اند؟ نتیجه سکوت دربرابر اوباشگری همین است. اپوزسیون جعلی در تمامیت همین است وای به فردائی که اینها بخواهند به سرزمین ایران بیایند. هرکدام گرگی و شغالی گوشه ای از ایران را به یغمای دشمنان ایران خواهند برد.
آنچه مسلم است مردم ایران هوشیار و اگاه هستند وهرگز به این شغالان زمین بازی نخواهند داد دوران شیادی اپوزسیون جعلی پایان یافته. مردم ایران به همت خود ایران را خواهند ساخت.
منصور نظری، پاریس