معمولاً احزاب و گروه هایی که در کار خود سیری منطقی و عقلی را دنبال می کنند و رفتار و واکنش هایشان پیرو عقل آن هاست، از وقایع گذشته عبرت می گیرند تا از تکرار دوباره ی آن در حال و آینده جلوگیری کنند. اما کسانی مانند رجوی و گروهش که هیچ منطقی برای کارهایشان ندارند و خودشان هم نمی دانند که چه می خواهند و چگونه؟ هیچ گاه تلاشی برای عبرت گرفتن از گذشته نمی کنند و یک اشتباه را بارها تکرار کرده و وقتی مثل وضعیت کنونی فرقه آچمز می شوند (یک اصطلاح سازمانی به معنای مات و مبهوت ماندن یا دست و پا بسته شدن) پیوسته در دور باطلی می چرخند و هر کاری می کنند برای این که از این بن بست رها شوند، غافل از این که تمام راه ها و روزنه ها را خود به روی خود بسته اند و سرانجام تمام خائنان و مزدوران جز این نیست.
برای نمونه ؛ می دانیم که پس از حمله ی امریکا به عراق و تشکیل دولت مردمی در آن جا شرایط فرقه از قبل هم بدتر شده و فشارها علیه آن ها شدت بیش تری به خود گرفته. به ویژه که دولت جدید عراق تصمیم قاطعانه ای مبنی بر اخراج فرقه از عراق گرفته است و این بار هم مثل همیشه یاران رجوی خود را به هر دری می زنند و برای هر دولت و قدرت و ابرقدرتی مزدوری کرده و در حق هر ملتی خیانت می کنند تا یک روز بیش تر بمانند، اما اگر کمی به گذشته فکر کنند و برای یک بار هم که شده درست فکر کنند می فهمند که وقتی مردم کشور خودشان حاضر نشدند آن ها را در خاک میهن بپذیرند و بودنشان را در ایران به دلیل خیانت ها و التقاط فکری اشان تحمل نکردند، چه طور ممکن است مردم عراق به آن ها اجازه ی بیش تر ماندن در عراق را بدهند. اگر هم تاکنون آن ها در اشرف مانده اند به خاطر حضور صدام بود و این که هر دو – هم مسعود و هم صدام – از یک جنس بودند و استادان درجه اول خیانت و مزدوری. بعد از سقوط صدام هم مدتی مزدوری امریکا و غرب را کردند و اخراجشان به تعویق افتاد، اما اکنون خوب باید بدانند که دیگر هیچ راهی برای بقا و دوام وجود ندارد، مردم عراق به زودی آن ها را از خاکی که تصرف کردند تا به آن ها خیانت کرده و عزیزانشان را به بدترین شکل بکشند بیرون خواهند کردند.