گزارش اخیر ساندی تایمز از محل اسکان مجاهدین خلق در آلبانی با عنوان «درون قرارگاه اسرارآمیز مقاومت ایران»، تلاش دیگری از سوی سران این تشکیلات، برای تطهیر چهره اش بود. به مانند اندک گزارشهای روزنامه نگاران غربی دیگر از درون قرارگاه مجاهدین خلق، در گزارش متیو کمپبل نیز دائما چهره غیرواقعی تشکیلات در چشم مخاطب مستقل میزند و چهره واقعی آن از شکافها درز میکند.
هرچند که تشکیلات همه تلاش خود را به کار بسته که برخلاف دو گزارش قبلی نیویورک تایمز – الیزابت روبین در سال 2003 و پاتریک کینگزلی در سال 2020– گزارش ساندی تایمز از کنترلش خارج نشود و تصویر به غایت سفارشی و مطلوب از به اصطلاح مقاومت، ارائه کند، اما در جای جای این گزارش زندگی غیرعادی ساکنان کمپ خود را نشان میدهد.
نماینده ساندی تایمز در بدو ورود با خوشامدگویی شاهین قبادی روبرو میشود، با محمد محدثین و علی صفوی صحبت میکند و از همه مهم تر اجازه مییابد که با مریم رجوی نشستی داشته باشد. در حالیکه مریم رجوی در طول همه سالیان حکمرانیاش بر فرقه رجوی، هرگز نشستی مطبوعاتی با رسانههای آزاد نداشته است.
با این وجود، به نظر میرسد که کمپبل گاهی تشخیص میدهد که در دیدارش از «این قلمروی عجیب و غریب که کمتر کسی از بیرون داخل آن را دیده است»، جایی از کار میلنگد. او اشرف را «دولتی رمزآلود» درون دولت آلبانی میبیند. به هنگام دیدار از کمپ تازه ساز و پر زرق و برق مجاهدین، متوجه این نکته است که «توری با دقت طراحی شده برای نشان دادن زندگی نرمال» به آنها ارائه شده است. او میگوید: «هرگز به ما اجازه ندادند که از مراقبین ربات گونهمان دور شویم. سران کمپ به ما اجازه دادند که با مبارزانی دست چین شده مصاحبه کنیم.»
در مسیر توری که «مراقبین» برای تیم ساندی تایمز طراحی کردهاند، فضای کمپ همواره برای تیم رمزگونه باقی میماند. کمپبل شگفت زده است که چگونه چنین تسهیلاتی با این حجم از فضا و زرق وبرق بلا استفاده مانده است: «در حالی که موسیقی از بلندگوها پخش میشود، فضای تقریبا یک هکتاری که زمین آن برق میزند و صفحههای نمایش غولآسا در یک گوشه و یک بارِ قهوه در سوی دیگر است، “مرکز رسانه” مرا یاد سالن خروجی فرودگاهها میاندازد اما این یکی تقریبا خالی است.»
با همه تلاشهای شاهین قبادی و همقطارانش، خبرنگار ساندی تایمز چندان تحت تاثیر گزافهگوییها قرار نگرفته است به طوری که چندین بار در نقل قول از اعضا از واژه «پز دادن» (boast) استفاده میکند. نمایش سران کمپ اشرف سه چنان در ذوق میزند که کمپبل میگوید: « به نظر میرسد که راهنماهای من خیلی مشتاق هستند که به نوعی طعم زندگی عادی در کمپ را برای من تداعی کنند.» و از شاهین قبادی نقل قول میکند که با ـ«شور و هیجان پز میدهد» که «اینجا جامعه ای کامل، مدرن و خودکفا است».
مصاحبه شوندههای دست چین شده در این تور اشرف گردی، همه انگلیسی را خوب صحبت میکنند در حالی که ما در میان افراد جدا شده میبینیم که علیرغم چندین سال زندگی در خارج از کشور ولی در فضای منزوی قرارگاه مجاهدین، اکثرا انگلیسی را به خوبی نمیدانند. این مصاحبه شوندههای گزینشی بیشتر از میان نوجوانانی هستند که در سال 1991 از خانوادههایشان در اشرف جدا شدند، به اروپا فرستاده شدند، سپس دوباره به عراق اعزام شدند و دیگر اجازه خروج نیافتند.
اما هاجر دختر جوانی که به خوبی انگلیسی صحبت میکند و سعی میکند خود را مبارزی پر شور برای خلق ایران نشان دهد، در پاسخ به سوال آخر کمپبل که «اگر بخواهید اجازه دارید از کمپ خارج شوید؟» مکثی میکند، لبخندی –شاید عصبی یا شاید از شرم— میزند و با تردید میگوید: “yeahhh…” .
از میان مصاحبه شوندهها هیچ کسی نیست که قبلا اسیر جنگ ایران و عراق بوده و بعد جذب مجاهدین شده (فریب مجاهدین را خورده) و هیچ کسی نیست که در ترکیه و امارات جویای کار و مهاجرت به اروپا بوده و ناگهان سر از عراق و کمپ اشرف درآورده باشد.
و بالاخره قابل توجه ترین فرد مصاحبه شونده، ملیحه توتونچیان است که در اتاق کامپیوتر (مزرعه اراذل اینترنتی) روی میزش عکس همسر اعدام شدهاش در ایران به چشم کمپبل میآید. «او با چشمان غمگین که نماد اعضای مسنتر گروه است میگوید «من هر روز به او فکر میکنم».»
ملیحه توتونچیان هر روز به همسرش فکر میکند! البته که طبیعی است که در یک زندگی عادی هر زنی به عشق از دست رفته اش فکر کند اما بر اساس همه مستندات به دست آمده از اعضای جدا شده، بله همه مستندات و شهادتها، فکر کردن به خانواده ، همسر، فرزند، چه مرده و چه زنده در تشکیلات مجاهدین خلق ممنوع است.
قطعا ملیحه شخصا عکسی از همسرش نداشته که اگر داشته باشد هم قطعا از فرماندهانش پنهان کرده است. سران تشکیلات صلاح دیدهاند که برای تور امروز به او عکسی بدهند که ساعتی روی میزش بگذارد تا تیم ساندی تایمز شاهد «اندوه چشمان» او باشند. عکس پس از پایان تور ساندی تایمز دوباره توقیف خواهد شد.
مزدا پارسی