این رجزخوانی ها، با قطع پول عربستان تمام خواهد شد – قسمت اول

این پول چه معجزه هایی که نمیکند.

بخصوص اینکه از نوع عربستانی (از بابت گزاف بودن) باشد و بادآورده و زحمتی در تحصیل آن کشیده نشده باشد!

اما عمر این پول ها هم مانند عمر امپراطوری ها کوتاه است و سیر دائمی ندارد.

با این وجود ، سیر شتابان و بی وقفه ی این پول ها بسوی مریم ادامه دارد و از همین روست که مریم موقتا قادر است بیشتر اوقات سال را گردهم آیی برگزار کند و خطاب به اسرای خود و روسپیان سیاسی که دسته ی اخیر قسمت قابل توجهی از این پول ها را تصاحب میکنند ، به رجز خوانی پرداخته و تلویزیون شبانه روزی و ده ها سایت اینترنتی و صدها شبکه ی اجتماعی اش ، این اراجیف پایان ناپذیر او را پوشش دهند.

مریم در گردهمآیی اخیرش چنین گفته است :

” نسلی که با نام مسعود رجوی و سودای آزادی پا در این راه گذاشته، در زندان و زیر شکنجه و در سخت‌ترین شرایط و حتی زمانی که در برابر انتخاب بین تسلیم و اعدام قرار گرفت، بر مواضعش که همانا سرنگونی رژیم و آزادی مردم بود، قهرمانانه ایستاد.”

نسل که چه عرض کنم ، درستتر آن بود که گفته شود تعدادی از افرادی که در سازمان استحاله یافته ی مجاهدین خلق هستند، به  عشق آرمان های انسانی و درعین حال نه چندان قابل پیاده کردن در جامعه ی ایرانی گرد آمده بودند، ارتباطی با افکار مالیخولیایی رجوی نداشتند و از بد حادثه بود که به دامن کثیف او فرو افتادند و کمک کردند که رجوی ثمره ی تلاش های بنیانگذاران سازمان و بهره ی خون آنها را ، در راه امیال ابتدا متوهمانه و بتدریج خائنانه به همراه خود آنان بر باد داده و ثمراتی جز ایجاد حرمسرا که مریم دراین ایجاد نقش مهمی به عهده گرفت، هدر دهد.

آنها که برسر مواضع مبهم شان ایستاده و جان خود را هدر دادند، هرگز تصور نمیکردند که رجوی سازمان محبوب آنها را بدین شکل مورد سوء استفاده و قلع و قمع قرار خواهد داد .

زندگی نشان داد که این ایستادن آنها بر سر مواضع درهم و برهم شان متوهمانه بوده و مردم هیچ نفعی در این ایستادن نداشتند!

دوباره :

برخی از همان زندانیان از بند‌رسته بعدها در عملیات ارتش آزادیبخش یا در حملات و موشک‌باران اشرف و لیبرتی توسط رژیم به شهادت رسیدند. ازجمله فرمانده زهره قائمی که پنج سال در زندان بود .”

اینها در راه تثبیت موقعیت جنایتکارانه ی رجوی جان باختند و این جان باختن ها اینقدر منفی بود که حتی نمیشود درمورد این کارشان و زنده و مردن شان گفت که : فرقی نمیکرد بود و نبودش!

ضمنا بهتر بود که درباره ی زهره قائمی بعنوان مسئول ستاد داخلی ( ستادی که ازداخل کشور با تخلیه های تلفنی اطلاعات جمع آوری میکرد ودراختیار دشمن قرار میداد یا درترورها بکار گرفته میشد ) حرفی نمیزدید تا میزان جنایتکاری کل باند رجوی کمتر درمعرض دید قرار گیرد!

همینطور میتوان دچار این تفکر بود که اگر این زهره خانم بخاطر مردم در زندان بوده، چگونه با حضور دراشرف، دستانش را به خون جوانان این وطن که با لطایف الحیل تبدیل به برده ی رجوی شده بودند یا در جبهه های جنگ با دشمن مهاجم درگیر بودند ، آلوده کند؟!

سپس :

” زنان و مردانی البته معتقد به اسلام، اما پایبند به جدایی دین و دولت که با اعتقاد به آزادی و برابری همه آحاد مردم با هر ملیت و مرام و مذهب، همه‌چیز خود را فدا می‌کنند. این سیما و عملکرد آزمایش‌شده مجاهدین در ۵۶ سال گذشته است.”

شما نماینده ی این سازمان از حدود سال 1367 هستید بنابراین به تو اجازه نمیدهم که با شیطنت خاص خود 14 سال ازتاریخ را بنفع خود مصادره کنی.

عمر حقیقی سازمان 50 سال است و ماهیت این سال ها عین هم نیست.

نه تنها عین هم نیست بلکه درتضاد کامل باهم ( تضاد بین سال 1360 به بعد و سال های 50 تا 60) .

ضمنا شما در سوء استفاده از مذهب و آنهم بنفع سیاست های کثیف و ضد انسانی خود کمال سوء استفاده را کرده اید و نمیتوانید صحبتی از جدایی دین و دولت بکنید!

ادامه دارد…

حمید

خروج از نسخه موبایل