برنامه LK Today از تلویزیون GMTV انگلستان

مجری خطاب به بینندگان: مهمان بعدی من یک مادر است که از لیدز آمده است. او از یک خانواده متوسط معمولی انگلیسی است. او کسی نیست که در نظر اول تصور شود که ممکن است برای آموزش نظامی به یک قرارگاه تعلیمات نظامی رفته باشد. ولی این دقیقا همان چیزی است که در خصوص Anne Singleton زمانی که توسط یک گروه افراطی شستشوی مغزی داده شد اتفاق افتاد. او امروز به من ملحق شده است.

مجری خطاب به خانم سینگلتون: خیلی خوشحالم که اینجا هستید. من نمیتوانم باور کنم که چگونه وضعیت زندگی تو آنقدر تغییر کرد که آن زندگی که دوست داشتی را رها کردی و به راه متفاوتی رفتی و باز الان زندگی متفاوتی داری. واقعا غیر طبیعی است. از ابتدا چگونه با این گروه آشنا شدی؟

سینگلتون: در اواخر دهه 1970 بود که من به کالج میرفتم و در دانشگاه منچستر ادبیات انگلیسی می خواندم و یک دوست پسر ایرانی داشتم. بعد از انقلاب ایران، فعالیت های زیادی در دانشگاه در جریان بود. در حقیقت سال 1979 یک سال کاملا سیاسی بود و مارگارت تاچر نیز بتازگی در انتخابات پیروز شده بود. من به اتحادیه دانشجویان دانشگاه میرفتم و گروه های مختلف دانشجویان تقریبا از تمامی جهان از سیاست صحبت میکردند. اما تنها گروهی که به نظر میرسید که واقعا فعال است و تظاهرات و فعالیت های مختلفی را انجام میدهد سازمان مجاهدین خلق بود. از آنجا که من از طریق دوست پسرم با آنها آشنا شده بودم نهایتا به آنها پیوستم.

مجری: این البته شروع قضیه بود ولی بهرحال ظاهرا آنها گروه منحرفی بودند و به یک فرقه تبدیل شدند. مگر اینطور نبود؟ آیا آنها واقعا تو را شستشوی مغزی دادند؟

سینگلتون: این گروه واقعا یک فرقه بود. ولی من تا زمانی که گروه را ترک نکرده بودم به این واقعیت پی نبرده بودم.

مجری: درست است. در این گروه ها بدون اینکه فرد متوجه شود به تدریج و به آرامی مراحل طی میشود و آنها خیلی زیرک هستند و کار روانی روی افراد میکنند.

سینگلتون: دقیقا همینطور است و کار روانی روی افراد انجام میشد و فرد کاملا نسبت به برنامه ای که روی او پیاده میشد ناآگاه بود. تصور اولیه اینست که آنها افرادی فوق العاده صادق و فداکار هستند اما در حقیقت یک نوع رفتار بخصوص را مدام به فرد القا میکنند و فرد به تدریج همان عقاید و رفتار ها را بطور ناخودآگاه خصیصه خود میسازد.

مجری: نام این گروه چه بود و آنرا چه میخواندند؟ چون در واقع گروه های مشابه زیادی از این دست وجود دارند.

سینگلتون: این گروه سازمان مجاهدین خلق ایران خوانده میشد. امروزه آنها کاملا شناخته شده اند.

مجری: تو قبلا به من گفته بودی که در اینجا فعال شدی و ویدئوهایی نشان میدادند و بهرحال وارد آنها شدی اما آنطور که گفتی از اینجا برای کار آنها به خارج رفتی؟ این به چه ترتیب بود؟

سینگلتون: آنها مرا به نقطه ای رساندند که خودم با اشتیاق محض و با آمادگی کامل داوطلب شدم تا برای آموزش نظامی به قرارگاه تعلیمات نظامی آنها در عراق بروم.

مجری: برنامه آموزشی چه بود؟ یعنی چه موضوعاتی را آموزش میدادند؟

سینگلتنون (در حالی که عکس وی با یونیفرم نظامی در عراق نشان داده میشود): در واقع ما حدود 50 نفر بودیم که رفتیم و مردها و زن ها از هم جدا بودند. ما به محلی رفتیم که به روشنی مشخص بود که یک قرارگاه نظامی عراقی ها بوده است. آنها آموزش های نظامی پایه که معمول هست را با ما شروع کردند که شامل نظام جمع و تهاجم و دفاع فردی میشد. رانندگی کامیون و آشنایی با سلاح کلاشنیکف هم در برنامه بود.

مجری: آیا آنها گفتند که همه اینها به چه منظور و برای چه هدفی است؟ تو گفتی که ویدئوهایی نشان میدادند که افراد در عراق تعلیمات نظامی میگیرند. بهرحال چه قصدی در کار بود و آیا این قصد بیان شده بود؟

سینگلتون: الان حتی برای خود من هم غیر قابل باور است. بهرحال برای من مشخص بود که پایان این کار یک حمله نظامی به ایران است. این چیزی بود که مشخص شده بود. اما در آن زمان آنقدر تحت القائات آنان بودم که کاملا تسلیم محض آنها شده بودم و تبعیت میکردم و آمادگی اینرا داشتم که بروم و بجنگم.

مجری: چگونه از این گروه خارج شدی چون خیلی ها نمیتوانند این کار را بکنند؟

سینگلتون: این کار بی نهایت مشکل است. این سخت ترین کاری بود که من تابحال در عمرم کرده ام. من از خانه های جمعی آنها در لندن در سال 1993 فرار کردم چون دیگر نمیتوانستم به خواسته های غیر معقول آنها پاسخ مثبت بدهم. آنها میگفتند که یک عضو گروه هرگز نباید ازدواج کند و آنها افراد مزدوج را مجبور به طلاق کردند. من در آن زمان مجرد بودم و بچه نداشتم ولی فکر میکردم که نمیتوانم این ایده را قبول کنم. من آنها را در سال 1993 ترک کردم ولی سه سال دیگر طول کشید تا من واقعا توانستم وابستگی های روانی و عاطفی خود را با آنها قطع نمایم و آنها مدام سعی میکردند مرا باز گردانند. اما حتی از زمانی که دیگر با آنها هیچ ارتباطی نداشتم سه الی چهار سال طول کشید تا به کمک تحقیقاتی که در خصوص فرقه ها کردم و آشنایی که با روش های کنترل ذهنی و کار روانی که میتوان بر روی افراد انجام داد پیدا نمودم، فهمیدم که من کاملا تحت کنترل آنها بوده ام.

مجری: این خیلی عجیب و غیر معمول است. مسئله اینست که تو فرد نرمانی بودی وتحصیلات دانشگاهی داشتی. ممکن است که قدری ساده بوده باشی ولی اگر آنها بتوانند بر روی تو چنین کنترلی را اعمال کنند من تصور میکنم که باید نسبت به هر کسی در این جهان که ممکن است حتی آسیب پذیرتر از تو هم باشد نگران بود. این خیلی ترسناک است مگر اینطور نیست؟

سینگلتون: قطعا همینطور است. من امیدوارم که تجربه من به عنوان زنگ خطری برای هر فرد دیگری عمل نماید. هر کس در یک نقطه از زندگی خود ممکن است به این لحاظ آسیب پذیر باشد. در بحث حقوق، در خصوص خرید و فروش، قوانینی هست که از مصرف کننده یا خریدار در برابر فروشنده فریبکار حمایت میکند. اما در برابر کسانی که مانند مجاهدین خلق افراد را فریب داده و به عضویت یک فرقه مخرب در می آورند هیچگونه حمایتی وجود ندارد.

مجری: بله کاملا درست است و حتی برخی افراد اساسا میترسند در این خصوص کاری انجام داده و خود را درگیر دعوا نمایند. آنها میترسند که ممکن است متهم به برخی مسائل مثل طرفداری از تبعیض نژادی شوند. بهرحال باید در نظر داشت که این گونه افراد دست به هر کاری میزنند. در حال حاضر با توجه به اینکه یک پسر کوچک داری آیا خطری متوجه تو بخاطر اینکه علیه آنها صحبت میکنی نمیشود؟ چون بهرحال ازدواج کرده و زندگی خود را مجددا ساخته ای. آیا نسبت به اینکه بطور علنی در خصوص آنان صحبت کنی و مردم را از آنان بر حذر کنی نگرانی و ترس نداری؟

سینگلتون: من شخصا احساس خطر از جانب این سازمان نمیکنم. اما آنها به طرق مختلف خیلی تلاش کرده اند مرا متوقف کنند. بسیاری از اعضای سابق فرقه ها اقدام به شرح ماجراهای خود در فرقه نمیکنند و دلیل آن اینست که آنها از ارعاب و تهدید آنان خیلی میترسند.

مجری: تو بهرحال توانستی زندگی خود را واقعا مجددا بسازی. تو حتما نسبت به کسانی که نتوانسته اند این کار را بکنند خیلی نگران هستی.

سینگلتون: من در حال حاضر یک وب سایت را اداره میکنم و هدف من از راه اندازی این وب سایت اینست که بتوانم واقعیت این سازمان را نشان بدهم که واقعا چه ماهیتی دارد. این سازمان یک وجهه مدرن غرب پسند به خود گرفته است که ظاهرا خیلی دموکراتیک و مدافع حقوق بشر است. اما من میدانم که افراد این سازمان حتی کمترین حقوق انسانی را هم ندارند. بیانیه جهانی حقوق بشر حدود سی ماده دارد. حتی یکی از آنها در خصوص اعضای یک فرقه مثل مجاهدین اعمال نمیشود. من واقعا علاقمند هستم تا بتوانم اعضای مجاهدین خلق را نجات بدهم و آنها را از فرقه خارج کنم و همچنین مانع آن شوم تا افراد جدیدی به عضویت آن در آیند.

مجری: دقیقا همینطور است چرا که الان متأسفانه شرایط خیلی بدتر از حتی زمانی است که تو به عضویت آنها در آمدی. بسیار متشکرم برای اینکه این اطلاعات را در اختیار ما قرار دادی. خیلی ممنونم. همچنین مهم است که این اطلاعات با جزئیات بیشتر در وب سایت تو منعکس گردند چون خیلی مهم هستند.

www.iran-interlink.org

 ترجمه از انجمن نجات

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا