عباس سلام
ما خواهران تو هستیم خوبی؟ سلامتی؟ ما همیشه منتظر تماس تو هستیم. چرا با ما تماس نمی گیری؟ چندین سال است از تو خبری نداریم. ما برای شما نامه می نویسیم و با خودمان می گوییم شاید عباس نامه های ما را بخواند و به یاد ما بیفتد و تماسی با ما برقرار کند. ما می دانیم که تو هیچ وقت ما را فراموش نمی کنی ما هم تو را فراموش نمی کنیم.
دلمان می خواهد صدای تو به گوشمان برسد آیا زمان آن فرا نرسیده که با ما تماس بگیری؟ تا کی می خواهی خودت را زندانی کنی؟ چرا خودت را نجات نمی دهی؟ آزاد زندگی کن. زمانی که پیش ما بودی خیلی زرنگ بودی. خواهرانت را دوست داشتی. ما دلمان می خواهد هر چه زودتر خودت را نجات دهی و پیش ما برگردی. دلمان روشن است که خودت را نجات می دهی و به آغوش خانواده بر می گردی. وقتی خواهرها خانه یکدیگر می رویم به یاد تو می افتیم و می گوییم ای کاش عباس در کنار ما بود.