باز هم تیر رجوی ها به سنگ خورد

البته در مثل مناقشه نیست، رجوی ها اصلا هرگز تیری نداشته اند که به سنگی بخورد یا نخورد!
اما دستگاهی عریض و طویل در آلبانی تاسیس کردند تا جداشدگان را مانیتور و رصد کنند، که این بار شکست دیگری را متحمل شدند و در سایت هایشان چنین آوردند که :

” فردی به نام رفیق دهقان که چهار سال و نیم پیش (۱۶ فروردین ۱۳۹۶) در آلبانی بریده و از پایگاه مجاهدین اخراج شده بود و طی این مدت از مجاهدین کمک مالی میگرفت، طی پیامی (در ۱۴ مهر ۱۴۰۰) نوشته است که از ایران با او تماس گرفته شده و او را مجبور کرده اند به نزد خانواده اش در ایران برگردد…”

این تصمیم فردی که آقای رفیق دهقان ، یا هرکس دیگری می گیرد، یک امر شخصی و خصوصی است و ربطی به کسی ندارد و اظهار نظر مزدوران مغز شسته ی رجوی هم در مورد آن ، محلی از اعراب ندارد!

اما چند نکته ی مهم در این قضیه نهفته است و آن اینکه سازمان وطن فروش مجاهدین ، اولا چرا به کسی که به قول خودشان چهارسال و نیم قبل در آلبانی از سازمان بریده است و از پایگاه مجاهدین هم اخراج شده است، چرا به او طی این مدت کمک مالی می کرده اند؟! ثانیا اگر او مزدور شده است! چرا باز هم این کمک مالی را ادامه داده اند؟! ثالثا در هر صورت ، آینده ی فردی جداشدگان چه ربطی به سازمان مجاهدین دارد که رفتن یا نرفتن او برای سازمان این همه سوز و گداز به همراه داشته است؟
به این ترتیب دادن کمک مالی به جداشدگان ، برای سازمان خرید جاسوس و مزدور است که از هر منظری جای اشکال برای یک سازمان مدعی انقلابی گری محسوب می گردد! از سوی دیگر این چه مناسبات کثیفی است که یک فرد حتی بعد از جدائی از سازمان ، باید در ارتباط با مزدوران فرقه باشد و اجازه نداشته باشد که بی اجازه ی آنان آب هم بخورد!

سازمان به زعم خود در مورد اعلام جدایی رسمی آقای رفیق دهقان ، دست به افشاگری زده است که او مزدور شد! اما در حقیقت چوب حراج به اسرار پشت پرده زده است که از طریق فضای مجازی ، جاسوس پروری می کند. این حرف را رجوی ها باید به گوش خود فرو کنند که جداشدگان دیگر در مالکیت آنان نیستند، دیگر دوران برده داری هر شخص، با تصمیم به جدائی از فرقه، تمام می شود و دیگر آن فرد آزاد است که هر کجا اراده کرد، برود. پس باید خطاب به مزدوران حلقه بگوش رجوی گفت که :

فردا روزی شما خودتان هم این راه را خواهید رفت، یک روزی وجدان شما، وادارتان خواهد کرد که زنجیرهای بردگی خود را از هم پاره کرده و تصمیم به جدائی و آزادی خواهید گرفت، پس زیاد سخت نگیرید و بیشتر از این چوب لای چرخ جداشده ها نگذارید! سازمان و شخص مسعود رجوی و هر خائن دیگری که بجای او نشسته است، باید به ازای هر روز در اسارت نگه داشتن اعضای سازمان هزاران دلار، غرامت بدهد، بازداشت اجباری اعضای سازمان یک جرم بین المللی است !

اکنون اعضای سابق سازمان دریافته اند که سالها با تکنیک های مغزشوئی، در مقرهای سازمان در اسارت بودند، خروج از سازمان ممنوع بوده است، این جاسوس پروری و دخالت در سرنوشت جداشدگان نیز، جرمی است که به جرائم قبلی سازمان اضافه می گردد. این اسنادی هم که بیرونی می شود و مشخص می کند سازمان در زندگی شخصی افراد دخالت می کند، تهدید و تطمیع افراد بر خلاف میل خود و مجبورکردن آنان به انجام کارهای غیراجتماعی و حتی جلوگیری از ازدواج و تشکیل خانواده ی آنان، در هر دادگاهی جرم محسوب شده و سازمان باید جوابگوی این جنایات نیز علاوه بر اسارت گرفتن سالیان آنان باشد.

مگر برای رفتن سراغ زندگی خانوادگی، به اجازه ی سازمان نیاز است که هر فردی باید ملزم به انجام آن باشد؟
چرا سازمان مجاهدین، خود را صاحب سرنوشت و آینده ی اعضای سازمان و جداشده ها می داند؟!
این اسارت و بندگی چه سودی برای رجوی ها دارد که این همه مصر به آن هستند؟

امثال این نوشته ها از طرف سازمان، حکایت از یک توطئه ی گسترده از طرف سازمان را می دهد که در فکر دسیسه و نیرنگ علیه اعضای دست بسته ی سازمان می باشند. این همه خودفروختگی کاسه لیسان رجوی، نشان از سیاه نمائی سازمان از وضعیت جداشدگان در آلبانی و نوکری خود برای رجوی را می دهد که به هر قیمت می خواهند سلطنت مینیاتوری رجوی را حفظ کنند و قیود بندگی بر گردن خود را قطورتر نمایند. راه کار این است که بر ظلم رجوی باید شورید چرا که : مردمی که تحت قانون ظلم به سر می برند، شهامت و فضیلت اخلاقی خود را از دست می دهند و به مرض ترس و چاپلوسی گرفتار می شوند که ریشه ی حیاتشان را می سوزاند!

و چه زیبا شاعر گفت که :
من آن گلبرگ مغرورم، که می میرم ز بی آبی ، ولی با ذلت و خواری ، پی شبنم نمی گردم

فرید

خروج از نسخه موبایل