امضاء متن التماسنامه رجوی خیانت پیشه

هراز گاهی رجوی خیانت پیشه بنا بر احتیاجات دوره‌ای خود،گماشتگانی را مامور مینماید تابا تمهیدات مختلف از جمله پول، افرادی را که دارای عناوینی در این آشفته بازار خارج کشوری هستند به اردوگاه خود فرا خوانده تا بلکه آنان بتوانند به درمان درد لاعلاج وی که چیزی جز تنفر بحق مردم از او نمیباشد بپردازند، در این میان بعضی هاکه حاضر نبوده و نیستند با درهم ودینار استخبارات عراق وکلا با پول اجنبی ارتزاق کنند و چند صباحی صندلی ‌سالن‌های برنامه ‌هنریشان با بچه جاسوسهای رجوی تبهکار و با شعار فاشیستی ایران رجوی،رجوی ایران که یاد آور شعار هیتلر آلمان، آلمان هیتلر سازمان جوانان فاشیسم هیتلری است پرشود از روز اول دست رد به سینه فرستادگان آنهازده وحاضر نشدند با حضور خود در میان این فرقه وطن فروش به نجاست آنها آلوده شوندکه از این جمله میتوان از آقای عباس پهلوان نام بردکه در کمال شجاعت آن پاسخ دندان شکن را در جواب خواسته بناحق رجوی بوی داد و امابعضی دیگر که بهر نحو گول خورده بودند به علت نا همخوانی ماهوی با این دارو دسته ورشکسته به تقصیر پس از مدتی از آنها دوری جسته و دوباره بمیان مردم باز گشتند و بدین ترتیب اجازه ندادند محبوبیت ونامشان روکش اهداف این کوتوله دیکتاتور گردد، مرحوم ویگن،الهه،عارف،مرتضی،شاهرخ،حسام،توفان سعید کنگرانی،تقدسی و…از این جمله‌اند.

هنرمندان یاد شده و تمامی ما ممکن است خطاها وکجرویهائی در زندگی شخصی داشته باشیم ولی اینگونه خطا‌ها کجا و خیانت ومردم فروشی ووطن فروشی کجا؟

بنابر این بین مرضیه با الهه و دیگر هنرمندانیکه پس از پی بردن به امیال قدرت پرستانه رجوی از نیمه راه باز گشتند تفاوت از میهن پرستی تا وطن فروشیست از آزادیخواهی تا قبول فاشیسم مذهبی از نوع رجویست، شاید بعضی از آنها حتی به ایران هم بروند و یا رفته باشند ویا در خارج نیز کوچکترین فعالیتی علیه رژیم انجام ندهند و سر در لاک خود داشته باشند ولی حداکثر میتوان بدانها خرده گرفت که این هنرمندان به وظیفه خود در قبال مردم عمل نکرده اندولی آیا میتوان آنها را مزدور واجنبی پرست نامید؟آیا به وظیفه عمل نکردن باکار مرضیه یکیست؟

مرضیه ایکه با پول صدام کنسرت میدهد ورجوی را بی شرمانه با آرش کمانگیر مقایسه میکند و روی تانکهای اهدائی ارتش عراق و برای مزدوران آدمکش رجوی آواز میخواند و به عمد فراموش میکند این همان تانکهائی است که برای کمک به صدام در تصرف خاک ایران از روی بدن سربازان ارتش ایران رد شده بودند،سربازان وظیفه ایکه گناهی جز دفاع از کشورشان بهنگام اشغال نداشته و رجوی خائن از آنها بعنوان ارتش تحت امر خمینی یاد میکرد تا ریختن خونشان را حلال جلوه دهد و آن دیگری بنام منوچهر سخائی وقتی میخواند مسعود دردت بجونم مسعود بی تو نمونم،مسعود…وامیرآرام که نا له سر میدهد مریم من رهبر من مریم من…ویا اسمائیل وفا یغمائی که بمناسبت حاجی شدن ویامو رنگ کردن رجوی آن اشعار مشمئز کننده را سر میدهد با سایر هنرمندانیکه از نزدیک آنهارا لمس و دو باره بمیان مردم باز گشتند تفاوت ماهوی وجود ندارد؟.

اشکالی به صیاد و خرسندی و… بخصوص در فلسفه وفرهنگ شرق در داشتن رهبر و مرید بودن نیست.ولی مرید چه کسی و با چه معیاری؟

آیا معیار شما انقلابی بودن یک فرد و یا یک سازمان است؟ آیا دموکراسی است؟آیا وطن پرستی است؟ آیا مردمی بودن است؟ اگر نیست پس چیست؟ و اگر هست که این دارو دسته اجنبی پسند طبق کارنامه سیاهشان فاصله نجومی با این گونه شاخص‌ها دارد و اگر نداشت که به احتمال زیاد با حمایت مردم تا به امروز از میدان پیروز بیرون آمده بود و اگر هم پیروز نشده بود حداقل دل مردم با آنها بود وبهر مناسبت میتوانستند صدها هزار امضاء از میلونها ایرانی مقیم خارج از کشور جمع آوری نمایند و اینطور مشمئز کننده و نوکر صفتانه آویزان کشورهای خارجی‌نمیشدند.

آقای صیاد بیشتر روی سخن با شماست، شما صمد آقای خوب و مهربان و ساده دل مردم هستیدکه بنظر میاید از یک طرف میخواهید به وظیفه خود در قبال مردم وفادار باشید و از طرف دیگر از این شرایط یکنواخت سیاسی خسته شده و امید خود را به تحول از پائین از دست داده و دوست دارید تغیر و تحولی از بالا شود تا به خانه باز گردید که اگر حتی چنین است بیعت با رجوی ودر کنار مابقی جیره خواران هنرمند نما امضاء گذاشتن اشتباه ترین آدرس است که میتوان رفت.

آیا هیچ از خود سوال کرده ایدکه شرایط رقت بار کنونی اینهاکه با نام مستعار" راه بندان "از آن یاد میکنندو گناه آن را بگردن کشورهای غربی میاندازند محصول چیست؟ آیا همانطور که در نامه دیکته شده توسط رجوی و امضاء شده توسط شماو مشتی انگل هنرمند نماآن چنان که استدلال گردیده، بخاطر بودن در لیست تروریستی این کشور یا آن کشور است؟ ویامحصول اشتباه محاسبه و خیانت کاری بیست و هفت سال گذشته رجوی که آخرین سمتش گماشتگی صدام حسین بود؟

این جهان کوه‌است و فعل ما ندا

سوی ما آید ندا‌ها را صدا

(مولوی)

آیا فکر کرده اید که اگر اینهابخاطر اعمال زشت و غیر انسانی خود در لیست سیاه مردم نبودند هیچ عامل دیگری نمیتوانست در مقابل عزم راسخ مردم برایشان راه بندان ایجاد کند؟که تجربه نشان داده که اگر مردم با شما باشند تمامی توطئه‌ها در هم شکسته خواهد شد ومیتواند تا آنجا بیش رود که دولتها را نیزبه زانو در آورد.

آقایانی که حاظر شده‌اید پای این نامه احمقانه را بهمراه چند گماشته رجوی مُهرکنید آیااز خود پرسیده‌اید، آن زمانکه اینها نه فقط در لیست نبودند بلکه اتحادیه اروپا از آنها بعنوان آلترناتیو نام میبرد وسلاح هم در اختیار داشتند چه چیزی" راهبندان" آنها بود؟آقایان، آخرکدام دولت احمقیست که منافع استراتژیک خود را به منافع کوتاه مدت بفروشد؟ آنهم در این اوضاع و شرایط سیاسی که با حکومت ایران دست به یقه هستند؟ اگر تا دیروز رجوی میتوانست حواریون خود را گول بزند که بله امریکا و انگلیس بخاطر توّهم به خاتمی ما را در لیست کرده‌اند ولی امروز که کار به شورای امنیت و گروگان گیری و توپ وتوپ کشی کشیده چی؟

آیا فکر نمیکنید وزرارت امور خارجه مثلا همین امریکا اگر میدید اینها بمفهوم واقعی تروریست و فرقه نیستند و بخاطر وطن فروشی ودیگر اعمال زشت مورد تنفر مردم نبوده و بر عکس مورد حمایت صدها هزار نفر از میلیونها نفر ایرانیان مقیم خارج میباشند، آنگاه همانطور که عرض کردم با توجه به این شرایط که با ایران سر شاخ هستند پیش خود نمیگفتند چه ما بخواهیم و چه نخواهیم اینهاحکومت بعدیند پس بهتر است مردم را از خود آزرده نکرده تا بتوانیم در آینده باحکومت آتی ایران روابط نزدیک داشته باشیم؟ولی هیهات که چشم کارمندان وزارت‌های خارجه کشورها به درها خشک شد و ندیدند وندیدند که گماشتگان رجوی با طو ماری پُرشده از حمایت ایرانیها از در وارد شوندو بعکس آنچه که دیدند خالی بندی بود وبس که بله ما مورد حمایت اکثریت مردم هستیم، تمام تظاهراتهای داخل مال ماست وغیره وغیره و روئسای ادارجات خارجه به ریش اینها خندیدند و گفتند اینهمه که لاف میزنی پس دنبه ات کو؟پس اگر دنبه نداری،دیگر میشود: لاف در غربت و…در بازار مسگرها.

دیگر اینکه، آیا شما متن گزارش بیطرفانه وزارت امور خارجه امریکارا در مورد اینها خوانده اید؟اگر خوانده بودید که اقلا در رد مندرجات آن دلایل منطقی بکار میبردید و همانند مابقی جیره خواران سفره صدام آویزان" معادله" رجوی ساخته "مماشات"مساویست با" راه بندان" نمیشدید.شاید هم خوانده‌ایدو همانند خودشان و وکلایشان تا به امروز حتی یک دلیل منطقی در" رد" آن نداشته اید واین آویزان شدن به معادله رجوی ساخته دلایل دیگر دارد که بر ما پوشیده‌است وگرنه انسان نمیرود به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی با گروهی وصلت کند که قوانین جدائی زن ومردش حتی در پمپ بنزین اشرف هم رعایت میشود،مدعی برابری زن و مرد است ولی در تئاترهایش حتی آنجا که به اصطلاح خودش میخواهد رژیم را در مورد زن ستیزی به چالش بکشد" رل"زن"را هم "مرد" بازی میکند ورزمندگانش را که حالا بزمنده شده و ارکستر تشکیل داده‌اند را جدا مینشناند تا خدای نکرده "برادران" تحت تاثیر انرژی منتشره از طرف" خواهران "حالی به حالی نگردند و مسئله "امامت" رجویها بسیا غلیظ تر از ولایت فقیه بوده و میبایستی از طرف اعضای به اصطلاح سازمانی خودش تاشوربای ضد ملیش نظیر همین سخائیش و امیرآرامش و حوایون فالانژش رعایت شود تا آنجا که حتی اگر در ذهن خودشان "رهبری" راحداقل بخاطر تحلیلهای در "پیتیش" مورد سوال قرار دهند خیانت است وارتداد وکمترین جرمش اخراج، حال انتخا بات حزبی ویا سازمانی و حد اقل داشتن کمیته مرکزی و از این حرفها پیش کش و آن شوربای ضد ملی که رجوی میخواهد با شارلاتانی تمام بعنوان ائتلافی از" نماد" دیگر افکار سیاسی موجود در جامعه، بخورد وزارت خارجه‌ها بدهد هم همان ذوب شدگان در مقام ولایت یعنی گماشته هستند وبس بطوریکه امکان ندارد مثلا مهدی سامع که نا سلامتی خود را "چپ" میداندبا جمهوری دموکراتیک اسلامی رجوی مشگلی داشته باشد، بلکه همچون کریم قصیم در شوربا از ترس قطع شدن "مواجب" میترسد حرف دیگری بجز حرف رجوی بزند.

اجازه بدهید نمونه بسیار بسیار کوچکی از این سرسپردگی اشخاصی نظیر امیر آرام ویا منوچهر سخائی و… بزنم:

سه روز پیش یکی از گماشتگان رجوی بنام عباس داوری که اتفاقا در فیلم ملاقات ژنرال محبوش یعنی رئیس سازمان امنیت صدام با رجوی که در آن جلسه به وی دستور عملیات علیه ایران را میدهد نامبرده نیز جزء گماشتگان دیده میشود، مصاحبه‌ای داشته با مجله الوطن چاپ کویت که سایت رسمی رجوی بنام ضد همبستگی ملی با افتخار آن را چاپ نموده،و گماشته رجوی بخاطر بدست آوردن دل شیخ کویت هر جا که از "خلیج فارس"صحبت میشود در کمال دنائت وپستی، عامدانه و وطن فروشانه از کلمه خلیج استفاده میکند و کلمه فارس را بدنبال آن نمیآورد و آنهم نه یک بار و دو بار بلکه چندین بار،حالا اگر کسی دید که حتی فقط یکنفر از این جماعت شوربای ضد ملی بدین مسئله اعتراض کندوبگوید:

مردیکه تو چکاره حسنی که بخاطر دلبری شیخ از کیسه مردم ایران خاتم بخشی میکنی؟

این که فقط یکنفر" فکر" کند ومابقی افراد از عضو سازمانش گرفته تا عضو شوربایش فقط وفقط عمله واکره وگماشته باشنددر دستگاه سیاسی جهانی معنی دارد یعنی همان که وزارت خارجه‌ها میگویند یعنی سکت ویا کالت وبزبان خودمان میشود "فرقه".حالا وقتی حقیقتی را راجع به اینها میگویند معنیش مماشات با رژیم ایران است؟

اینها نمونه‌های کوچکی از دلایل بسیار بزرگتر کشورهاست که میگویند شماها حتی با شوربای ضد ملیتان رویهم" سکت مذهبی" هستیدو چون اینها در عمل اثبات کرده‌اندکه این برچسب نا چسبی نیست که بر آنان خورده و بخاطر ماهیت عقب افتاده اشان نمیتوانند رفورم ایجادکنند تا مثل مابقی احزاب و سازمانهای دموکراتیک انتخابات داشته و هر کس حرفی دارد آزادانه بزند و بدین طریق برچسب فرقه مذهبی بودن را از خود بردارد، می‌خواهند با شارلاتان بازی از نوع رجوی مغلطه کنند که واویلا بداد برسید که راهبندان شد که مماشات شد، تا بلکه بتوانند بدینوسیله" صورت" مسئله اصلی را پاک نموده و بجایش آن مهملات بدون منطق را بگذارند،مهملاتی که شماها هم متاسفانه با اشراف بدان آن را امضاء کرده اید، حالا شما آقایان پس از این چگونه رویتان میشود که در مقابل دوربین حرف از دمکراسی در مقابل ولایت فقیه بزنید؟

در حالیکه به" ولایت" رجوی البته با نام مستعار" رهبر ایدئولوژیک لبیک گفته اید.

آیا فکر میکنید که رجوی از حال و روز خود در میان مردم با خبر نیست؟اگر نبود مطمئن باشید تا بحال صد بار بچه جاسوسهایش را در همین خارجه بسراغ ایرانیها میفرستاد تا برایش طومار جمع کنند، و اگر امضاء نمیکنند حتمادلایلی دارد و چیزهائی یادشان مانده که چگونه این دیکتاتور کوتوله زمانیکه فکر میکرد خمینی آنقدر ساده‌است که رهبری را با وی تقسیم کند چه تعریفهائی در حد خدائی که از وی نمیکرد و کودتای" نوژه"را طبق اسناد منتشره در نشریه مجاهد آن زمان به خاطر ابراز چاکری به داد ستانی انقلاب "لو" نمیداد و با این لو دادن، دسته دسته ارتشیان را فرستاد جلوی جوخه‌های تیرباران وجدا از آن باعث "استمرار" بیش از دو دهه "حکومت" شد، اگر میگویند نه واینطور نیست، بهشان بفرمائیدلطف فرموده از آرشیو تان نشریات مربوط به آن دوره را بکشید بیرون تارسوا شود هر که در او غش باشد.

این ابراز چاکری به خمینی تا آنجا بود که هنگامیکه خمینی جمعه آخر رمضان را روز" قدس" اعلام کرد رجوی نیز برای عقب نماندن از قافله، به شهادت نشریه‌اش پیام آتشینی فرستاد و همراه خمینی خواستار از میان برداشتن" اسرائیل" از روی نقشه جهانی شد همینطور در مورد امریکا وانگلستان هم همینطور،میخواست با عربده کشی هایش علیه این دو کشور از قافله عقب نیفتد در مورد دعوی اسلام انقلابی با مشخصه ضد سرمایه داری نیز بهمین شکل با تمام آن وسیله هافقط میخواست درد اصلی خود که چیزی جز رهبر شدن نبود را بپوشاند و حاصل آن عقده گشائی این کوتوله سیاسی هزاران هزار زن ومردی بود که با عشق به جامعه‌ای عاری از دیکتاتوری و استثمار به چوبه‌های دار سپرده شدند،آقای صیاد،آقای خرسندی وآقای خوئی آیا قاتل آن نسل فقط حکو مت ایران است؟ اگر رجوی پای همان حرفهایش ایستاده بودکه البته و صد البته که تهمت پای حرف ایستادن اصلا به ایشان نمیچسبد در آن شرایط میتوانستیم فقط حکومت را قاتل بدانیم، ولی هیهات که اکنون دیر زمانیست منتظر است تاسران رژیم ایران موضعی علیه امریکا و یا اسرائیل ویا انگلیس بگیرند و وی فالانژهایش رادر خارجه به خیابانها بریزد تاپارس کنند به نفع همان کشورهائی که وی آنان را تضاد اصلی و سرچشمه تمام بد بختیهای خلق‌ها میدانست تا آنجا که برای رهائی به چیزی کمتر از مبارزه مسلحانه علیه آنها رضایت نمیداد و دیدیم که با گلوله‌های اهدائی صدام فقط سینه ایرانی شکافت،حالا هم اگر کسی بپرسد چراو به چه دلیل از بیست سال پیش، قدم بقدم دست از آنهمه مواضع ماورای چپ کشیده تا به این چاکر منشی رسیده‌ای،چماق فرار به جلو بلند میکنند آی مزدور آی مزدور، آخه در فلسفه " امامت" از نوع رجوی جائی برای سوال نیست و البته نیازی هم بجواب ایشان نیست، چرا که پس از اینهمه سالهاو فراز و نشیبهائی که مردم دیده اند،نمیتوان اینهمه را به پای اشتباه نوشت،شاید که مسئله از روز اول چیز دیگری بوده،ودر آن فضای حاصل انقلاب، کمتر کسی حاظر بود در اسناد بیرون آمده از ساواک در مورد ایشان تاملی نماید، همچنان که قبل از بیرون آمدن نوارهای صوتی وتصویری از استخبارات صدام که هیچگاه هم تکذیب نشد کمتر کسی باور میکرد ایشان تا خرخره گماشته وی باشد، اینجا مسلماصحبت از طرفدار امریکا بودن ویا نبودن نیست که اگر باشد من خود طرفدار همین دموکراسی هستم که در امریکا وجود دارد و امیدوارم روزی هم مردم ایران با تلاش خود به آن دموکراسی که پایه در عدالت اجتماعی داشته باشد برسد وخواهد رسید.

بنابراین اینجافقط و فقط صحبت از خیانت و جنایتی است که وی در حق آن نسل روا داشت،و اگر منصفانه قضاوت بشود بجای بیعت با رجوی، شما و هر ایرانی شرافتمندی میبایستی خواستار محاکمه وی توسط مردم ایران بجرم وطن فروشی و خیانت به خون آن نسلی باشد که قلب پر از عشق آنها هدف گلوله‌جوخه‌های تیرباران قرار گرفت.

آقایان که بیعت میکنید آیاقبل از امضاء التماس نامه رجوی از خود نپرسیدید که این چطور ارتش خلق قهرمان ایران بودکه تعلیمات نظامیش را افسران ارتش عراق میداد، تعلیمات امنیتیش رااستخبارات عراق میداد، سلاحش را عراق میداد، پولش را عراق میداد، اجازه ترقه بازیش را عراق میدادو آنهم زمانیکه بیش از سی هزار کیلومتر از خاک هما ن خلق قهرمان را اشغال کرده و بر سرش بمب میریخت؟ آیا رجوی پانزده،شانزده ساله‌بود که بگویئد صد‌ام خاطر خواه چشم و ابروی وی بود؟که اگر نبودپس بایداعضاء سازمانش نقش مترجم را از اسرای ایرانی زمانیکه در زیر فجیع ترین شکنجه‌ها قرار داشتند ایفا کنند البته که باید بچه جاسوسهایش در داخل رد بدهند تا خانه‌ای در آریاشهر بمبب باران شود و نود نفر شهید شوند البته که باید بعد از سرکوب اکراد طبق فیلم موجود از صدام بعنوان برادر و کسیکه خونش با رجوی جنایتکار در آمیخته یادکند، آن وقت شماها میروید با وی بیعت میکنید؟آیا مبارزه با جمهوری اسلامی معنیش این است؟ آیا مبارزه برای دموکراسی یعنی بیعت با یک فاشیست مذهبی؟ آنهم از نوع وطن فروشش؟آنهم از نوع کوتوله اش؟که توی بیابان‌های عراق ادا اطوارهای صدامی در میاورد؟با آنهائی که ملت ایران تف بر رویشان کرده؟

آذری‌ها میگویند اگر میخواهی بمیری زیر پای اسب بمیر اگر میخواهید بیعت کنید اقلا با آمریکا بیعت کنید که ابر قدرت جهان است اگر بدنبال ولی امر میگردید با واقعیش بیعت کنید نه با کارتونش که بز دل وترسوست و تا چوب به الک میخورد حب جبم را بالا میاندازد و تمام هم وغمش اینست که به امریکا واسرائیل بقبولاند که وی را مصرف کنند آنهم نه امروز ودیروز بلکه به استناد مواضع اعلام شده چندین وچند ساله‌اش، استراتژی بال سیاسی وبال نظامی که مال امروز نیست و سران این کشورها نیزتیز هوش تر از آنکه دستمال توالتی مصرف شده توسط صدام راخریداری نمایند.

آخه اگه در بین مردم وجه واعتباری داشت شعارش از اول که فرار کرد این نبود که:

همسایه‌ها جمع شوید تا من شوهر داری کنم.

آخه صمد آقاآخه این چه جور رهبری که گرفتی، همش روش به اربابهاست ونه مردم:

میگه رژیم ایران رو تحریم نفتی واقتصادی کنید که البته هر خری از جمله رجوی میدونه نه پولدارها و نه دولتیها گرسنه نمیمونن بلکه همون خلق قهرمانه که بنا به تجربه دیگر کشورهااز ناخواهند افتاد واتفاقا منظور و هدف وی هم از میان برداشتن همون راهبندان اصلی یعنی مردم از سر راه مریم مهر تابان برای رسیدن به تهرانه.

بعد طبق همون التماس نامه‌ای که داده دستتون امضاء کنین میگه من رو هم زمان از لیست بیارین بیرون این رو هم هر خری از جمله رجوی میدونه که معنیش اینه که یعنی هم دولت عراق وهم دیگر کشورهای منطقه بر اسا س اصل تعادل قوا وقتی ببینند امریکا و اسرائیل و اروپا وی را بعنوان آلترناتیو قبول کردن و بدین وسیله به حکومت ایران اعلام جنگ دادن دیگه "حال" لازم رو بهش میدن و همینطور بر اساس همون اصل یعنی تعادل قوا، از رژیم شروع میکنه به ریزش بخصوص از نیروهای غیر ایده و لژیک و چون میبینند کار تمومه، ریزشی‌ها به اعتبار امریکا و اسرائیل میان طرف وی و تعادل قوا بین او و باقیمانده رژیم بر قرار میشه ومردمی هم که قراره جلوی من وایسن بخاطر فلاکت وبدبختیهای مضاعف خودشون کاری بکار ایشان ندارند، بنابراین در نهایت مریم مهر تابان هم جور وپلاسش رو جمع میکنه ومیره تهران.

حالا هم که ابر قدرتها به این سناریوئی که حتی بدرد فیلمهای کارتون هم نمیخوره محل سگ نمیذارن متهم میشن به مماشات گر وغیره وغیره.

تمام سنایوهای این کوتوله دیکتاتور از اول همینطوری بوده اگه قبول ندارین برین روزنامش رو از اول انقلاب ورق بزنین تا الان، حتی یک تحلیل وجمع بندی درست نداشته، یه روز گفت وقتی با رژیم در گیر بشیم وسرانش رو بزنیم میافته،فرداش گفت اگه صلح بشه میافته یه روز دیگه گفت اگه خمینی از دنیا بره رژیم میره، یه روز گفت رژیم با امدن خاتمی دو سره شده، خلاصه هی نشست توی عراق و موهاش رو رنگ کرد و تحلیل‌های در پیتی داد که اگه اینطور بشه ویا اونطور بشه سیمرغ پرواز میکنه تا امروز که بعد از بیست و پنج سال خیانت و وطن فروشی و جاسوسی و مزدوری افتاده دنبال پرویز کاردان تا با امیر آرام یعنی همون بابا که میخونه مریم من رهبر من،مریم من… در تلویزیون اندیشه که بخاطر مبارزه از راه نزدیک رفته در تهران دفتر باز کرده مصاحبه کنه یابه سیاوش آذری برنامه ساز رادیوی ۲۴ ساعته در امریکا حال داده تا بره با مرضیه عفریت مصاحبه کنه و عکسش رو بندازن توی مجله جوانان یا آدم بفرسته با دستمال یزدی خدمت مانوک خدابخشیان و از غلط‌های زیادی که در موردش کرده بود عذر خواهی کنه تا شاید وی توی رادیو بهشون حال بده، البته این همون مانوکیه که چند سال پیش عکسش رو توی روز نامشون انداختن و گفتن مزدور وزارت اطلا عاته،یا بنگاه شادمانی پارس ویدئو در تلویزیون دیدار با منوچهر سخائی دیدار کنه حالا ببین قافیه تا کجا تنگ امده که هر چه برادر مجاهد مسعود رجوی استفراق فرموده بودند در حال نشخواره از مواضع ضد امپریالیستی تا مالیدن… هرچه بیشتر و پرتوان ترهمانهاالبته با شور وشعف انقلابی ازادعای اسلام انقلابی در مقابل اسلام شاه وشیخ و جامعه بی طبقه توحیدی بر آمده از آن تا قبول اسلام شاه و تضمین مالکیت خصوصی و در یک جمله از ادعای رهبری انقلاب نوین مردم ایران تاقوادی.

آقایان صیادوخرسندی وخوئی این ملت در تاریخ چند هزار خود فراز ونشیبهای هولناکی را از سر گذرانده که هر کدام آنهامیتوانست از صحنه گیتی محو ش نمایدولی به اعتبار فرهنگ غنیش وبه اعتبار زنان ومردان سلحشورش بسلامت تا بدینجا رسیده و مسلمااز نقطه فعلی هم رد خواهد شد اگر به این اعتقاد داشته باشید واوضاع رامقطعی ندیده و تکاملی نگاه کنیدآنوقت بجای پیوستن به اردوی وا رفته و ورشکسته خائنین از جنبش عدالت طلبانه و آزدیخواهانه مردم ایران حمایت و در صدد تقویت هر چه بیشتر و رفع نقائص آن بر خواهید آمد.

آقایان یکی از نقائص اصلی در تحرک جامعه ایران بحران بی اعتمادیست وگناه بخشی از این بحران بی اعتمادی که در میان تود ه مردم ایجاد شده بگردن همین رجوی وطن فروش وانواع دیگر" هخا"هاست.

رژیم حاکم بر ایران با وجود این مجاهد نماها که سالیان متمادیست تبدیل به تابلوی وطن فروشی ومردم فروشی وخالی بندی گردیده‌اند دیگر نیازی به ترفند جدیدی جهت پاسیو کردن جامعه نداشته‌است.

بنابراین، اینکه کسی با اینهامثل یک گروه سیاسی حرف بزند وچپ وراست حرف زدن رامواظب باشد که توی جیب رژیم نریزد اشتباه بزرگی است که متاسفانه بعضی‌ها مرتکب آن میشوند یعنی با اینها برخورد‌ی را میکنند که باید با نیروهای داخل کمپ خلق بر خورد شود در صورتیکه اینها سالیان سال است از کمپ خلق خارج و بعنوان مزدور اجاره‌ای در آمده و به تمام آرمانهای خلق وبا خونها ورنجهای نثار شده به پای آن خیانت ورزیده‌و خداحافظی کرده اند،آنهم نه بگفته بنده که قابل نیستم بلکه با معیارهائی که خودشان میدادندو آن نسل آرمانگرابا آن معیارهاو مواضع سر از خاوران در آورد بنابر این اینها را در زمره اپوزیسیون در آوردن خطائیست استراتژیک که بجیب اینها ورژیم میریزد که لازم وملزوم یکدیگرند.

هیچگاه اپوزیسیون حتی از نوع "راست "آن از صبح تا شب داد نمیزند:

آی آب حوض میکشیم،برف پارو میکنیم ما رو استخدام کنید که ما اسلام بردبار داریم،جاسوسی میکنیم،ماتوبه نامه سیاسی و ایده و لژیک نوشتیم ما اروا ننه مون با خانه سالمندان اشرف واین چهاتا کورو کچل هوادار خارج کشوری، هم رژیم رو میندازیم هم حکومت عراق رو سر نگون میکنیم.

والسلام، نامه تمام

حمید زرتشت نیا

خروج از نسخه موبایل