به نظر میرسد که اعلام رسیدن ایران به مرحلهی تولید سوخت هستهای، تأثیرات عمیقی بر فضای سیاسی مربوط به این پرونده گذاشته و تحولات جدیدی را باعث شده است.
در میان این تأثیرات، از همه دیدنیتر، چرخش یکبارهی باند خائن و جاعل رجوی از هشدار دربارهی تهدیدات اتمی ایران! به سمت مسألهی حقوق بشر و زایل شدن آن توسط ایران در جریان بازداشت نظامیان متجاوز انگلیسی به آبهای ایران است.
بقایای رجوی که بهشدت از آزادی این نظامیان از جانب ایران گزیده شده و در طرحی که بهمنظور بحرانسازی در اینباره آماده کرده بودند به کلی با شکست مواجه شدند، با آه و فغان و حسرت بسیار و در واکنشهای تبلیغاتی خود سعی دارند که اظهارات مسؤولین ایران دربارهی دفاع از مرزهای آبی کشور را مغایر با آزادسازی نظامیان انگلیسی قلمداد کرده و به این نحو خفت و بور شدگی خود را کمی التیام بخشند.
این نوع ژست گرفتنها از سوی باند وطنفروش رجوی، علاوه بر سوابق فراوان آنان در خیانت به کشور، در حالی است که همین روزها عباس داوری از مسؤولین گشتاپوی اشرف، در یک موضعگیری ضدایرانی در مصاحبه با نشریهی الوطن، از به کار بردن واژهی مقدس خلیج فارس امتناع کرد.
بقایای عقبماندهی رجوی در یک فرصتطلبی ناشیانه، به قصد انتقام از دیدهبان حقوق بشر بهخاطر افشای مناسبات فاشیستی درون مجاهدین و خردهگیری به سیاستهای دولتهای اروپایی و شکایت از تبعیت نکردن آنها از رأی سیاسی دادگاه بدوی لوگزامبورگ، به طرح مسألهی حقوق بشر ِ نظامیان انگلیسی پرداخته و آن را شاخ و برگ میدهند، بدون آنکه به سایر ابعاد این قضیه حتی اشارهی کوچکی داشته باشند و مثلاً از گزارش شبکهی اسکاینیوز دربارهی جاسوسی آنان در آبهای ایران و یا افتضاح فروش خاطرات آنان که هماکنون گریبانگیر دولت انگلیس شده است سخنی بهمیان آورند.
از سوی دیگر بهنظر میرسد که باند بیاعتبار و آبروباختهی رجوی میکوشد تا بهواسطهی این ماجرا، حس همدردی با خود ایجاد کند و آبروریزی مصاحبههای پی در پی اعضای بازداشت شدهاش را نتیجهی ترس و فشار و هول و هراس وانمود کند و یا مثلاً از این رهگذر افشاگریهای جداشدگان در رسانههای غربی را مخدوش نماید.
این ترفند نیز از هماکنون محکوم به شکست و خواری بیش از پیش برای رجوی و دار و دستهاش است، چرا که اگر هیچکس نداند، دولتمردان انگلیسی بهخوبی میدانند که آنچه باعث مصاحبه و معذرتخواهی نظامیان انگلیسی شد، نه تنها فشار فیزیکی نبود (که حتی هماکنون در اقدات تبلیغاتی علیه ایران نیز اشارهای به آن نمیشود) بلکه مقصر بودن و تجاوز رسمی آنان به آبهای ایران بود.
اما این چرخش به یکباره و صد و هشتاد درجهای از مسألهی اتمی و های و هوی مجاهدین دربارهی کوچکترین تغییرات آن موضوع، به مسألهی حقوق بشر و حتی فراتر از آن آغاز تبلیغات برای کماهمیت نشان دادن و غیرواقعی قلمداد کردن دستیابیهای ایران، نشان از واکنشهای غریزی و سیاستهای هیستریک باند رجوی دارد که حتی واقعیت موجودی را که خود از مدتها پیش دربارهی تصمیم ایران برای راهاندازی آبشار سانتریفیوژها اشاره داشتند را نفی میکنند و سعی دارند با لطایفالحیل آن را از منظر دید کارشناسان و دولتمردان محو کنند!
این رفتار باند ورشسکتهی رجوی از سوی دیگر حاکی از آن است که تثبیت ایران در این نقطه میتواند بسیاری از معادلات را تغییر داده و تا آنجا که به مجاهدین مربوط میشود در ِِ بندبازی و موجسواری آنها را گل بگیرد و عملاً متاع قابل عرضهای به لابی صهیونیستی نداشته باشند، از این رو است که فتیلهی اتمی را به کلی پایین کشیده و برای حقوق بشر ِ نظامیان متجاوز انگلیسی یقه چاک میدهند.
ایراندیدبان