آقای کریم خان
دادستان دیوان کیفری بین المللی
با سلام و عرض ادب
اینجانب دوست محمد فرحی محله کلایی از شهرستان جویبار استان مازندران در شمال ایران هستم. من در سال 1366 وارد سازمان مجاهدین خلق شدم و در سال 1372 از این سازمان جدا شدم.
در طی این مدت مسئولین سازمان مجاهدین خلق هرگز به من اجازه تماس با خانواده ام را ندادند و خانواده من هرگز متوجه حضور من در سازمان نشدند و به این گونه خانواده ام را در بی اطلاعی مطلق نگه داشتند.
من در اوایل سال 1372 تصمیم گرفتم از مناسبات سازمان مجاهدین خلق جدا شوم ولی مسئولین سازمان من را در پادگان اشرف به زندان انداختند. در زندان مرا مورد شکنجه قرار می دادند که یکی از شکنجه گران مجید عالمیان نام داشت و اهل بابل مازندران است. من را در زندان بسیار تحت فشار روحی و همچنین ضرب و شتم قرار دادند تا من از تصمیم به جدا شدن از سازمان منصرف شوم و به همین خاطر هر بار وقتی با اصرار من مبنی بر جدا شدن از مناسبات مواجه می شدند مرا مورد ضرب و شتم قرار می دادند و من مدت چهار ماه در اشرف زندانی بودم.
بعد از آن وقتی با اصرار من مواجه شدند مرا به اردوگاه رمادی منتقل نمودند و صد دینار به من پول دادند. این در حالی بود که صد دینار اصلاٌ ارزشی نداشت و هرگز فکر نکردند که من با این مقدار پول چگونه می توانم زندگی کنم.
من به مدت یک سال در اردوگاه رمادی بسر بردم. در طول این یک سال غذای خود را از میان زباله ها تهیه می کردم تا زنده بمانم و این گونه توانستم دوام بیاورم.
موقعی که مسئولین سازمان مجاهدین خلق مرا به نیروهای امنیتی اردوگاه رمادی تحویل دادند به آنان گفتند که من جاسوس ایران هستم و به همین خاطر همیشه مورد ضرب و شتم آنان قرار داشتم. به این شکل می خواستند مرا دوباره به سازمان مجاهدین خلق برگردانند.
بعد از یک سال با حضور صلیب سرخ در اردوگاه نام مرا نیز یادداشت کردند و مرا به زندان شهر خانقین عراق بردند و مرا به نیروهای امنیتی عراق تحویل دادند و آنان مرا در نقطه صفر مرزی با ایران و در میدان مین رها نمودند تا به ایران برگردم. آنها فکر می کردند که من نمی توانم از میدان مین عبور کنم و به سازمان بازخواهم گشت ولی به لطف خدا توانستم از میدان مین عبور نموده و سالم خودم را به ایران برسانم.
من در سازمان مجاهدین خلق بسیار تحت فشار قرار داشتم به نحوی که حتی اجازه ندادند خبر سلامتی خود را به خانواده ام بدهم و در ضمن بخاطر فشار روحی که در مناسبات روی من اعمال می کردند چند بار تصمیم به خودکشی گرفتم و واقعاٌ لحظات سختی داشتم.
من بعنوان یک قربانی فرقه رجوی که زندان و شکنجه های سازمان مجاهدین خلق را لمس نمودم از آنان شکایت داشته و خواستار مجازات سران مجاهدین خلق بخاطر جنایت هایی که انجام دادند می باشم. من سند زنده ای از جنایت علیه بشریت در داخل تشکیلات مجاهدین خلق هستم.
من حاضرم در هر دادگاهی در مورد شکنجه و ستم هایی که سازمان مجاهدین خلق بر من روا داشته شهادت بدهم.
دوست محمد فرحی محله کلایی
جویبار – مازندران – ایران