خیمه شب بازی مسعود رجوی در دادگاه آلبانی

تعدادی از اعضای سازمان بودند که بعد از آزاد شدن از زندان، به عراق آمده و دوباره جذب سازمان شدند که به زندانیان پیوسته مشهور بودند.
تعداد زیادی از این افراد تازه رسیده به عراق ، بعد از دیدن شرایط سازمان جدید در عراق ، درخواست جدائی و خروج می دادند، که در همه ی این موارد به آنها جواب منفی داده می شد و اینکه اگر شما از اینجا بروید ، رژیم ایران حتما شما را اعدام خواهد کرد. این ترفند رجوی هم تقریبا جواب می داد ، اما باز هم بودند عده ی زیادی که معتقد به این امر نبودند و در طی چندسال به مرور در فرصت های مختلف سازمان را ترک کردند. از جمله ی این زندانیان از راه رسیده، محمد علی رحیمی با اسم مستعار سپهر بود که یکی از اصلی ترین مخالفان مسعود رجوی بود.

در نشست های طعمه در سال 1379 و 1380، فشار اصلی روی این نفرات بود، بطوریکه که اکثر این نفرات در جمع های کوچک و بزرگ به دستور مستقیم و غیر مستقیم مسعود رجوی، مورد حمله و هجوم فیزیکی قرار می گرفتند و بشدت کتک زده می شدند، همه خائن خطاب می شدند! مسعود رجوی برای خرد کردن شخصیت این افراد، با دست باز به همه توهین می کرد و می گفت : شما در زندان تیر خلاص هم زدید، تا اینکه آزادتان کردند.

همه در آن زمان تمایل داشتند که سازمان را ترک کنند، اما رجوی اجازه نداد.رجوی که این زندانیان سابق را رقیبی برای خود می دید  فقط به دنبال خرد کردن شخصیت آنان و از بین بردن سابقه مبارزاتی شان بود تا آنان را رام تر کرده و به رباتی خاموش بدل کند که آماده ی فداکردن جان خود برای مسعود رجوی باشند.

همین اکبر صمدی که در عکس پشت سر بقیه ایستاده است و اصغر مهدی زاده نفری که با کت و شلوار روشن تر در وسط عکس و در جلو ایستاده است، از جمله ی کسانی بودند که در جمع نفرات سازمان برخوردهای فیزیکی متعددی با آنان می شد. همین اصغر مهدی زاده در اثر برخوردهای فیزیکی، دیگر تعادل روحی خود را از دست داده بود و به فردی شکسته شده و خرد شده مبدل گشته بود که حتی توان سر پا ایستادن و صحبت در جمع را نداشت. همین الان هم اگر یک روانشناس از طرف دادگاه ، با این فرد و دیگر شاهدان صحبت کند، به روشنی مشخص می گردد که آنان تعادل روحی خود را به کل از دست داده اند و نیاز به مشاوره و روان درمانی دارند. همه از شکنجه گران و بازجوهای رجوی به شدت می ترسند و در هراس هستند.

محمد علی رحیمی که از همه ی این ها سرزنده تر و شجاع تر بود، هرگز تسلیم زور و اجبارات تشکیلات رجوی نشد و در ژوئن 2004 از تشکیلات سازمان جدا شد و به انگلستان رفت. گرچه در اثر فشارها و شکنجه های روحی و جسمی درون فرقه، زیاد دوام نیاورد و پس از یک دوران بستری طولانی در بیمارستانی در لندن بدرود حیات گفت.

مخلص کلام اینکه بعد از پایان این پروسه که تعدادی را به دادگاه بعنوان شاهد آوردند، بعد از برگشت از دادگاه دوباره برای برگشت به وضعیت رباتیک قبلی ، در نشست های عملیات جاری ، مجددا مورد ضرب تشکیلاتی قرار خواهند داد تا فیل شان یاد هندوستان نکند.

امثال اکبر صمدی و اصغر مهدیزاده، کسانی هستند که طی سالیان در تشکیلات، مغزشوئی شده و در اختیار اهداف رجوی قرار گرفتند، هرگز انسان هائی آزاد نیستند که آزادانه این شهادت در دادگاه را انتخاب کرده باشند و شهادت اجباری امروز آنها یک خیمه شب بازی است که فقط برای چند ساعت نفس کشیدن موجوداتی است که برای تنفس به روی آب آورده شده اند.

اگر مسعود رجوی اینقدر برای آزادی انسان ها، تعجیل دارد، بهتر آنست که اول این اسراء را از بردگی خود آزاد کند، بعد ما ببینیم که آنها در دنیای آزاد و بیرون از فرقه ، چه راهی را انتخاب خواهند کرد؟
آنموقع است که شهادت آنان در هر دادگاهی ارزشمند خواهد بود.
مسعود رجوی اولین کسی است که باید در یک دادگاه عادل، محاکمه شده و جواب بدهد که چرا عده ای ناآگاه را دور خود به اجبار جمع کرده و کارخانه ی مجاهد سازی اجباری راه انداخته که هرگز سودی برای مردم ایران بهمراه نداشته است؟!

فرید

خروج از نسخه موبایل