مسیر پرفراز و نشیب دادگاهها برای محکومیت رهبران فرقه رجوی، کماکان راه خود را از گردنه های فرقه ای و قرون وسطائی رجوی، در طی و گذار است.
اما گویا این رهبران دیکتاتور عجله دارند و زود می خواهند به تعیین تکلیف رسیده و عازم پیشگاه عدالت و زندان شوند. همانطوریکه در خبرها داشتیم شکایت جداشدگان از این فرقه در اسفند ماه سال گذشته کلید خورده است و همان زمان مسعود رجوی در برابر این عدالتخواهی نتوانست سکوت پیشه کند و به فحاشی و تهدید به مرگ و … روی آورد که البته از کوزه همان برون تراود که در اوست.
حرف جداشده ها در یک کلام دادخواهی برای عمر از دست رفته و محکومیت سران این فرقه ی جنایت پیشه برای نقض فاحش حقوق بشر در اسارتگاههای رجوی و غرامت خواهی بود. اما گویا رجوی ها عجله دارند که فتح الباب شده و دادگاهی دیگر برای نقض حقوق کودکان در این فرقه نیز به زودی تشکیل شود.
با وجود انکار شدید فرقه ی رجوی و بی اهمیت نشان دادن موضوع شکایت جداشده ها، شکایت خانواده ها، شکایت کودکان، شکایت قربانیان فرقه و … همه و همه در مسیر احقاق حقوق خود در حرکتی مقدس در حرکتند و باند رجوی بی جهت در مقام نفی آنست. این فرار به جلوها ، دردی از دردهای بیشمار رجوی ها را درمان نخواهد کرد. آویختن به این شاخ و برگ ها، روزهای پایانی و فرار مزدوران و جنایتکارانی را در تاریخ تداعی می کند که تلاش نافرجام آنان برای فرار از رسوائی و هلاکت است و بس.
با یکی از همین بچه های جداشده از سازمان که روزگاری به او هم “میلیشیا” می گفتند و در تشکیلات محبوس بود، دیدار دوستانه ای داشتم، (برای ذکر نام او عجله ای نیست و در موقع مناسب بی شک از زبان امثال او حقایق بسیاری شنیده خواهد شد) او می گفت :
“من را برای خونخواهی مادرم به عراق کشاندند. من اصلا ایران را ندیده بودم و ملاک تصمیم گیری های من فقط گفته های سازمان بود و در ابتدا هم نیت من همین خونخواهی کور بود، اما در مواجهه با سرکوب های عریان مسئولین سازمان در عراق ، خیلی زود برایم مسلم شد که مادرم را هم ، در اثر بن بست های ایجاد شده در تشکیلات به کام مرگ فرستاده اند! مادرم قربانی زیاده خواهی ها و هوس های شیطانی مسعود رجوی شد و پدرم نیز به واسطه مغزشویی های سازمان ، دست به جنایاتی زد که دیگر جرات جدائی پیدا نکرد. این یکی از شگردهای سازمان و رهبری آن است که برای جلوگیری از فرار و جدائی اعضاء، دست او را هم در خون های ریخته شده و جنایات آلوده می کنند و می گویند تو دیگر از خود ما شدی(بخوانید جنایت کار شدی)! اگر هم جداشوی، شاهدان این قضایا تو را خواهند کشت و امنیت تو به همین است که در همین تشکیلات بمانی، اینجا لااقل نان و آبت را رهبری می دهد. این تمام استراتژی منحوس رجوی ها است که افراد را در تشکیلات ماندگار می کند.”
حال رجوی ها با کدام رویی از عدالت و دادگاه و عدل و انصاف ، سخن می گویند!
دیگر گذشت آنروزی که حنای رجوی رنگ داشت و افراد را با فریب و دغل به عراق می کشاندند و با مشت های آهنین و دستان خون آلود از آنها پذیرائی می کردند.
توصیه ی من نیز به رجوی ها و سران جنایت در فرقه ی رجوی این است که عجله نفرمائید، آنقدر جنایت دارید که برای محاکمه شدن مضیقه ای وجود نداشته باشد. اتفاقا پرونده های قطوری هم برای جنایات رجوی ها تشکیل شده است و می توان در اولین شکایت ، ضمایم متعدد و بیشماری را نیز بدان افزود. البته جنایاتی که به نام آزادی و مبارزه در فرقه ی رجوی انجام شده است، قدری مسئله را شاید برای برخی ها، پیچیده و غامض کند، اما بی گمان حضور فعال جداشده ها و ارائه مستندات فراوان از زندان ها و زندانی های آزادشده و حتی زندان بانان رهاشده از فرقه، همه ی پازل های این جنایات را کنار هم آنقدر دقیق خواهد چید که کسی را توان نادیده گرفتن و انکار واقعیت ها نخواهد بود.
فرید