قرار گرفتن در شرایط مبهم اسارتگاههای رجوی قدرت تصمیم گیری اعضاء را کاهش می دهد، قریب به 40 سال در وضعیت نابسامان قرار گرفتن و شکست های پی در پی نظامی و سیاسی، اعضایی را که شانس داشته اند و زنده مانده اند را فاقد توان تصمیم گیری کرده است، اینکه چه چیز درست است و چه چیز غلط؟ همواره سئوالی است که در ذهن همه ی اسیران سازمان وجود دارد.
عدم دسترسی آزادانه به اجتماع و اخبار و فضای مجازی ، تصویری مبهم از دنیای آزاد را برای همه ی اسیران رجوی رقم زده است. ما هر روز تصمیماتی میگیریم که بسیاری از آنها آنقدر سادهاند که حتی در زمان تصمیمگیری متوجه آنها نمیشویم. اما کار زمانی سخت میشود که با تصمیماتی روبرو میشویم که نتایج آن برایمان مبهم است، مانند تصمیم گیری برای خروج یا ماندن در فرقه ی مستبد رجوی! هر چقدر نتایج تصمیم گیری برایمان مبهم باشد، قدرت تصمیم گیری ما را کاهش می دهد، اینکه فقط اخبار یاس و ناامیدی در مورد دنیای بیرون برایمان همواره پمپاژ شود، سئوالات زیادی در ذهن سنگینی می کند، اینکه اگر بیرون بروم شاید سرپناه نداشته باشم، مشکل غذا پیدا کنم، زبان بلد نباشم، آواره ی کوچه و خیابان بشوم، پول نداشته باشم که چیزی بخرم یا با کسی تماس بگیرم، امنیت نداشته باشم، همه از جمله موانع سر راه هر اسیری است که می خواهد از فرقه جدا شود.
شرایط در فرقه ی رجوی نامطمئن و غیر قطعی است، همه دچار نوعی وسواس هستند که در مورد آینده چه انتخابی داشته باشند که ریسک کمتری داشته باشد. وقتی هیچ اخباری از بیرون نمی رسد و فقط خبرهای دست چین شده و سانسور شده در معرض است، همه دچار ترس از تصمیم گیری های مهم می شوند. مخصوصا اینکه مستمرا گفته می شود که خودتان را به رهبری بسپارید، یک نفر هست که بجای شما تصمیم می گیرد، بجای شما فکر می کند، بجای شما خود را در معرض تهمت ها قرار می دهد، این است که اعضای سازمان دچار کند ذهنی و تنبلی مفرط ذهنی می شوند.
تضمین و اطمینانی وجود ندارد که در صورت تمرد از دستورات دیکته شده ی رهبری ، چه سرنوشتی را برای یک عضو رقم خواهد زد؟ در سازمان هر روز خود من هم این استرس را داشتم که بالاخره چه می شود؟ سرنوشت ما که از یاد رفتیم چه می شود؟ آیا این راه که همه چیزم را هم از من گرفته است، درست است؟ آیا من در مسیر درستی قرار دارم؟ گذشت زمان نشان داد که این فرقه نه با یک روش دمکراتیک و آزاد سرپا است، بلکه تنها بر سرکوب و ناآگاه نگه داشتن تک تک ما به حیات ذلیلانه ی خود ادامه می دهد.
همیشه از خودم سئوال می کردم که مگر مسعود رجوی به ما نمی گوید” عناصر آگاه و پیشتاز جامعه”! پس چرا ما در یک قرارگاه بسته بسر می بریم و به اجتماع نمی رویم؟ در جواب می گفتند ممکن است مشکلات ” ج ” ( تناقضات جنسی ) ، برایتان پیش بیاید! که من هرگز نفهمیدم عنصر و نیرویی که پیشتاز و آگاه است، چطور با یک پارک رفتن، سینما رفتن، در خیابان قدم زدن، منحرف و جیم زده خواهد شد؟ مگر قبل از پیوستن به این فرقه ما منحرف شده بودیم؟
درد رجوی نگه داشتن ما بهر قیمت برای خود بود و اینکه از حضور ما استفاده کرده و از اربابانش بابت ما ، کمک های مالی بگیرد و برای خود یک سلطنت مینیاتوری درست کند.
حال راه کار پیشنهادی برای اعضای اسیر کنونی در فرقه چیست؟
باید با همان اطلاعات اندک اما مطمئن که طی زمان بدست آوردیم، که در طول زمان هم تغییر نکرده اند، هرچند قطره چکانی، با غلبه بر برخی ابهامات ذهنی، دست به انتخاب جدیدی زد. باید با اعتماد به اطلاعاتی که جمع آوری کرده ایم، دست به عمل زد. اگر ماندن در فرقه جواب می داد، باید تا الان تغییری در وضعیت ما ایجاد می شد، اگر قرار بود فتح البابی شود، تا الان شده بود، اگر و اگر …
پس اگر تا الان به اهدافمان نرسیدیم، باید یک مشکلی وجود داشته باشد، یک جای کار می لنگد، فرقه ای که رهبری آن هم مخفی شده ، یا مرده است، به ما با هزار چشمک و چراغ می گوید که :این راه غلط است و هرگز به نتیجه نخواهد رسید.
و به قول قدما:
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است، یعنی اینکه حتی اگر یک روز از عمرمان باقی مانده باشد، آزاد و آگاه زندگی کردن ، هزار بار شرف دارد در گمراهی و ذلالت جان کندن و جان دادن . . .
الان در آلبانی به یمن تلاشهای بی وقفه ی جداشدگان، انجمنی به نام حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا) با هدف ایجاد اشتغال و امکان زندگی و حمایت دوستان در آلبانی، تشکیل شده است و رسما شروع به کار کرده است. یک جداشده، به محض جدائی می تواند از کمک های این انجمن برخوردار شده و زودتر به زندگی برگردد، انجمن آسیلا به تمام ایرانیان کمک خواهد کرد که از منجلاب فرقه ی رجوی ، رهائی یافته و سر و سامان بگیرند، دولت آلبانی هم به رغم تبلیغات مسموم این فرقه، در صدد است که به نجات اسیران در فرقه شتافته و مسیر زندگی آسان را برایشان رقم بزند. از طرفی فارغ از همه چیز، یک روز زندگی آزاد در بیرون فرقه هزار بار شرف دارد به نوکری و کلفتی به رجوی خائن که در طول حیات خفیفانه اش یک نقطه ی روشن و افتخار آمیز نداشته است .
فرید