آقای داود باقـروند عضو سابق مرکزیت سازمان مجاهدین ؛ عضو سابق ارتش مستقر در عراق و از اعضای سابق شورای ملی مقاومت ؛ تحلیلی جامع از شرایط مجاهدین در دوران پایانی عمر رژیم دیکتاتور بغداد، به رشته ی تحریر درآورده است…
نشست نظامی ؛ بعث و مجاهدین
موضوع بعدی نشست، مسئله جنگ و رابطه با عراق بود بعد از این که علائم قریب الوقوع بودن جنگ را بر شمرد؛ گفت: پیغام آمده بود که بروند ملاقات که وقتی رفته بودند صدام نبود ولی عزت ابراهیم ؛ طارق عزیز و وزیر اطلاعات بوده اند.
در آن نشست عزت ابراهیم موضع رژیم صدام را مطرح می کند که قصد دارند در مقابل آمریکا ایستادگی کنند. انبوهی نیز خالی بندی کرده بود که مثلاً چه طرح های نظامی داریم که جلو آن ها را بگیریم ولی حرف اصلی این بود که چون به لحاظ نظامی در یک جنگ کلاسیک نخواهیم توانست جلو آمریکا دوام بیآوریم حدود 7 میلیون نفر را مسلح کرده ایم و داریم برای جنگ چریکی از مدت ها قبل آماده می شویم.
(در برخورد روزمره با مردم عراق و رژیم صدام و ارتش او قابل فهم بود که تمامی آن ها صد درصد حمله را محتمل می دیدند و داشتند برای آن آماده می شدند اما آقای رجوی اصرار داشت که خیر احتمال کم است!؟)
عزت ابراهیم اضافه کرده بود: " گذشته از تمامی اقدامات عمومی خود می خواهیم سلاح، مهمات، سازماندهی و طرح آماده کنیم، در اساس نیز روی حزب و…. حساب باز کرده ایم و مردم را نیز مسلح کرده ایم. اما حرف همان کار چریکی بود که بحث تامین سلاح، پول و سازماندهی آن بود و عدم تمرکز و…"
لابه لای حرف ها از این که در این مدت در حال انجام آن بوده اند آن ها را مورد تمجید قرار می داد. که دوستان ِ صاحبخانه هستند و پای آن ایستاده اند. اما در مورد سازمان از قول صدام به او گفته بود که ایشان سلام رساندند و گفتند که شما مختار هستید هر کاری خواستید بکنید ولی خوشحال می شویم در کنار ما باشید. ما تا توان داریم از شما دفاع خواهیم کرد و حفاظت شما با دولت است. اما اگر اوضاع به هم ریخت شما باید خودتان مواظب خودتان باشید. مسعود خان مطرح کرده بود که انشاالله پیروز می شوید و نیازی به کار دیگری نیست و نباشد!!
در این نشست وقتی دوباره مسئله پول و امکانات را شده بود، عزت ابراهیم گفته بود که متأسفم ما همه ی منابع خودمان را نیاز داریم و جواب رد داده بودند. تا از این طریق عدم رضایت خودش را برساند. در ضمن،ملاقات نیز در مراکز شناخته شده ی رسمی نبوده است و آن ها را (اکیپ مسعود خان) چندین بار خودرو نفرات همراه شان را عوض می کنند و دست آخر در محل نا مشخص ملاقات را انجام میدهند. حتی نفرات مسعود را نیز نمی برند (منظور حفاظت و…) می گفت هم عزت ابراهیم و هم طارق عزیز همه خسته به نظر می رسیدند و معلوم بود که مستمراً در حال کار و تردد هستند و مانند افرادی که در جائی مستقر باشند نبودند. نکته بسیار مهمی که در خاتمه نشست گفته بودند این بود که در این جنگ مطلقاً حق نزدیک شدن به مرز را ندارد. و نباید تحرک نظامی انجام دهد. به ویژه قبل از جنگ که باعث تحریک آمریکا گردد. که بحث شده بود و در نهایت قبول کرده بود که همان مواضع دفاعی در اطراف اشرف را قبول کرده بود چون مختصات آن به سازمان ملل و آمریکا و انگلیس و… داده شده بود. اما برای مسعود روشن کرده بود که حق حرکت به سمت ایران را ندارد. بعدها نیز که جنگ شروع شد کنترل مخابرات و ارتش (نماینده آن ها) که همراه ما بودند تماماً بر این استوار بود که حرکتی سمت مرزها نباشد.
رجوی گفت: ما نباید بگذاریم که عراق بفهمد که قصد حمله داریم البته این را برای گول زدن حاضرین در جلسه که ما بودیم می گفت " چون هر کودکی می دانست با وضعیتی که ارتش قراضه ی او داشت حتی به مرز نمی رسد چه برسد به حمله، نه فقط سلاح و کمبود مهمات و تجهیزات بلکه به لحاظ نیروئی، نیروها صدبار بدتر از سلاح های پوسیده بودند و کاملا مضمحل شده بودند. مهم تر این که حتی اگر تمامی ارتش در نقطه 100 بود، بدون پشتیبان ؛ برای یک کار نظامی جدی و نه خودکشی!، مطلقاً شانسی وجود نداشت، بهتر از همه نیز خود دون کیشوت این را می دانست!. در واقع این آخرین ملاقات با مقامات رژیم صدام بود که قبل از خارج شدن او گزارش شد چون معمولاً ملاقات های او در یک سطح شخصی گزارش می شد یا حضوراً و یا اگر عملی نمی شد گزارش ملاقات خوانده می شد.
استراتژی سرگردان
بحث بعدی طرح نظامی در صورت شروع جنگ بود. ابتدا یک گزارش پوشالی از وضعیت آمادگی های نظامی از فرماندهان انتخابی خودش گرفت و کاسه لیس ها نیز پای میکروفون رفتند و مطالبی برای کمک به شیادی ایشان زدند که آماده هستیم در بحث نظامی ابتدا مطرح کرد که چون این جنگ، جنگ ما نیست و ما با یک طرف جنگ داریم آن هم جمهوری اسلامی است بنابراین تقصیری نداریم.این که در چنین شرایطی قرار گرفته ایم ربطی به خط و خطوط استراتژیک – نظامی – سیاسی ما ندارد. مسئله ای است خارج ازسیاست های ما ؛ حرکت های ما که منجر به بروز چنین شرایطی نشده است. (اما نمی گفت در عراق چه غلطی می کنی مگر استراتژی تو پایه اش عراق نیست؟ مگر تو این پایه را طراحی نکرده ای؟ مگر وقتی گفتند که از فرانسه اخراج شده ای صد بار در بوق و کرنا نکردی که خیر این تصمیم ما بوده از سال ها قبل که به عراق برویم….) پس بی طرف باقی می مانیم و دنبال کار اصلی خودمان هستیم یعنی جنگ با ایران.به همین مناسبت، اولاً در تمامی تحرکات، تمامی تماس های با عراق نباید بوئی ببرند که ما قصد داریم چه کار کنیم. طرح این بود که: دارای سه مرحله است مرحله اول باید در مواضع اولیه موضوع اختفاء بگیریم یعنی تمامی سلاح ها و مهمات و نیرو را در محل هائی که از قبل همه رفته و شناسائی کرده و آماده کرده بودیم موضع مخفی اتخاذ کنیم. این مرحله برای پاسخ به بمباران ها و جلوگیری از وارد شدن صدمات نظامی است در این مرحله سران دستگاه نظامی یکی یکی می آمدند و گزارشی از آماده بودن محل اختفاء را گزارش می کردند. " ما خودمان که موضع را آماده کرده بودیم در واقع در کل یک دایره بزرگی بود که در اطراف اشرف کشیده شده بود و یگان های نظامی در این دایره مستقر بودند. آمادگی ها نیز شامل شناسائی محل مناسب برای اختفاء سلاح های سنگین مانند تانک ها، توپ ها، زرهی ها، و خودروها و البته افراد بود که از موضع موقعیت نظامی و داشتن جان پناه مناسب مانند درون شیارها و… قرار می گرفت.
گزارشی هم خود مسعود از بمباران های غارهای تورا بورا می داد (برای دل خوشی دیگران) که می شود مخفی شد و بمباران های مهیب آمریکا نیز تأثیری ندارد. ؛ بعد برای این موضع اختفاء مواضع دفاعی،به طور خاصی برای تانک ها و نفربرها حفر می شد که در صورت لزوم این سلاح ها از موضع اختفاء خارج شده و در خط الرأس ها در موقعیت شلیک به سمت مقابل قرار بگیرند. این مواضع درست در کنار موضع اختفاء بود. سازماندهی مناسب این کار نیز شده بود که جای هر سلاح و نفربر و… کجاست و همه نیروهای درگیر را برده بودند و نشان داده بودند که مثلاً محل شما این جاست. میدان و یا تقسیم زاویه آتش این است مواضع روبرو چیستند و کلاً شناسایی و توجیه نظامی بوده است این کار فقط در سطح فرماندهان انجام شده بود و اکیپ های مهندسی که باید مواضع را آماده می کردند کارها نیز در طی شب انجام شده و تلاش می شد تحرکات به حداقل برسد. مواضع با ارتفاعات حمرین مشرف به قره تپه بود این دایره شعاعی برابر30 کیلومتر داشت که قطر60 کیلومتری دایره برای دفاع از کلیت اشرف بود ولی گفته نمی شد. این مرحله ی اول که اختفاء نام گذاری شده بود برای زمان بمباران ها بود. مرحله دوم مرحله تدافع بود. یعنی در صورت این که با وجود اعلام عدم مداخله و بی طرفی مورد تهاجم قرار گرفتیم به طور خاص در صورت مداخله ی ایران و عبور از مرز در شرایط اوضاع به هم ریخته عراق و خارج شدن کنترل از دست رژیم صدام ضروری است که در مواضع دفاعی مستقر شویم تا بتوانیم از خودمان دفاع کنیم. همان طور که در بالا آمد مواضع دفاعی عمدتاً در نزدیک مواضع اختفاء بود اما این دایره در مجموع محورهای پیشروی سمت اشرف را کنترل می کرد. ما که در محور " شمال غربی " جاده قره تپه به فرودگاه شمال اشرف از فرودگاه متروکه عراق در جریان آماده گی های خودش روی همه باندهای آن خاکریز زده بود که نیروهای آمریکائی نتوانند از آن برای فرود استفاده کنند و یا هلی برد کنند. این فرودگاه در 20 کیلومتری شمال اشرف قرار داشت. یگان های دیگری روی جاده یا محور خانقین به اشرف مستقر بودند چون قرارگاه های آن ها بعد از سد حمرین بود و درپادگان های سپاه دوم عراق (فیلق 2) مستقر بودند. در آن سوی سد روی جاده خانقین – در عقوبه مستقر بودند و یا مواضع دفاعی آن ها در آن جا قرار داشت تعدادی برروی محور خالص به اشرف مستقر بودند یگان هایی نیز روی ارتفاعات حمرین روی جاده کرکوک- خالص روی هر محور نیز مجموعاً 3 یگان نظامی با آرایش دو یگان در جلو و یک یگان در عمق مستقر بودند. که یگان عمق کار یگان پشتیبانی را انجام می داد و یا قرار بود انجام دهد. مرحله سوم نیز مرحله تهاجم بود که اولاً شرایط آن را به هم ریختن اوضاع عراق، یعنی نبودن نیروی عراقی بازدارنده جدی عنوان کرد. چون بحث می شد که اگر حتی نیروی مختصری باشد یا باید برود کنار و یا کنار زده خواهد شد و اصل به رفتن است از طرفی نیز ربط به برخورد آمریکا داشت که این نیز باعث می شد که آیا آمریکا اجازه این کار را می دهد یا جلوگیری می کند و در این مرحله موضوع بحث آمریکا و مسئله احتمالات مختلف در برخورد با او مطرح می شد که یک جنبه ی نظامی داشت و یک جنبه ی سیاسی.
داوود باقروند