*شنبه 11 دی
در روز شنبه جمعاً 9 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
ارتباط تصویری خانواده های خوزستانی انجمن نجات با اعضای انجمن آسیلا
روز جمعه دهم دی ماه 1400 جمعی از خانواده های عضو انجمن نجات خوزستان از شهرهای اهواز، خرمشهر، آبادان و اندیمشک گرد هم آمدند و با اعضای انجمن آسیلا در آلبانی دیدار و گفتگو کردند.
در این ارتباط تصویری خانواده های اعضای گرفتار در کمپ اشرف سه در آلبانی با آقایان داش آمیز مدیر عامل و حسن حیرانی مدیر اجرایی انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا) به تبادل نظر پرداختند. در این ارتباط که تعدادی از اعضای جداشده خوزستانی مقیم آلبانی هم شرکت داشتند، ابتدا هر کدام از خانواده های شرکت کننده ضمن معرفی خود جویای آخرین وضعیت وابستگان خود در مقر اشرف سه شدند.
خانواده ها با بازگو کردن درد و رنج سالیان دوری از عزیزانشان با تاکید از مدیران انجمن آسیلا درخواست کردند تا تلاش کنند تا بعد از سالیان صدای آن ها شده و بتوانند مسیری باز کنند تا آن ها بتوانند به آلبانی سفر کرده و با عزیزانشان دیداری داشته باشند. خانواده ها از آقای داش آمیز مدیر عامل آلبانیایی انجمن آسیلا درخواست کردند که صدای دادخواهی آن ها از مجاهدین خلق را به گوش مسئولین دولت آلبانی برسانند…
علیرضا نقاش: من افتخار می کنم اگر مجاهدین خلق به من بگویند مزدور
… علیرضا نقاش تصریح می کند که معنای واژه «مزدور» برای همگان روشن و قابل دسترس است. بنابراین اگر سازمان مجاهدین خلق این کودک سربازان سابق را به دلیل بازگو کردن حقایق متهم به مزدوری می کند، باید با ارائه سند و فکت این ادعا را ثابت کند. واضح است که مجاهدین خلق سندی برای ادعاهای خود ندارند و اعضای سازمان تا زمانیکه درون تشکیلات هستند قربانی جاه طلبی های سران تشکیلات هستند و پس از خروج نیز همواره از سوی سازمان در مظان اتهام و توهین هستند. شمار کودک سربازانی که به روشهای مختلف در تشکیلات کشته شدند و سازمان با نام آن ها در فهرست شهدای خود فخر می فروشد، رقم قابل ملاحظه ای است. علیرضا در این باره می گوید: «ما به عنوان گوشت دم توپ باید کشته می شدیم. اگر کشته می شدیم از نام ما تا می توانستند استفاده می کردند. اگر کشته نمی شدیم، باید آنجا می ماندیم تا مثل بقیه پیرمرد می شدیم. اگر فهمیدیم که راهمان اشتباه بوده و آمدیم بیرون زندگی کنیم باز هم نمی گذارند.»
… وی با اشاره به این مصرع از شعری از اسماعیل وفا یغمایی که «ما ز تازیانه تان زیان نمی کنیم» در پایان سخنان خود می گوید: «اگر حرف های ما باعث بشود که از به دام افتادن هر یک دانه آدمی در دام این ها جلوگیری بشود، به جان بخرید ولی نگذارید مردم به اسارت فرقه مسعود رجوی و زنش گرفتار شوند.»
روایت غلامعلی میرزایی از تولد دوباره اش
… غلامعلی میرزایی اهل خرم آباد بعد از 40 سال که حدوداً 10 سال آن در اسارت صدام و 30 سال دیگر را در تشکیلات فرقه رجوی گرفتار بود سرانجام با هزاران فراز و نشیب، تلاش های شبانه روزی خود و همسر و فرزندش در هشتم دی ماه سال گذشته به وطن و آغوش گرم خانواده بازگشت. او این بازگشت و قدم گذاردن به دنیای آزاد را همچون “تولدی دوباره” توصیف می کند.
*یکشنبه 12 دی
6 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
بررسی روشهای عضو گیری مجاهدین خلق در گفتگو با دو تن از اعضای جداشده
… ابراهیم خدابنده و بخشعلی علیزاده در گفتگو با ایسکانیوز به بررسی روش های عضو گیری سازمان مجاهدین خلق پرداختند و مشاهدات عینی خود از سال ها حضور در مناسبات مجاهدین را با مخاطبان به اشتراک گذاشتند. خدابنده در این باره می گوید: سازمان مجاهدین هیچ گاه به دنبال جذب توده ای نیست. بلکه به دنبال جذب موردی است. بخشعلی علیزاده نیز با اشاره به مشکلات ایرانیان جویای کار خارج از کشور، نحوه ی فریب این افراد توسط عوامل مجاهدین را بررسی کرد. وضعیت کنونی فرقه و مشکلات پیش روی آن نیز در این گفتگو مطرح شد…
اذعان به تجاوز جنسی به میلیشیا در نشست عمومی مجاهدین خلق
… داود باقروند ارشد که پیش تر هم درباره این که از تجاوزهای جنسی به کودکان و نوجوانان در فرقه رجوی آگاه بوده است، گفته است. در پی برگزاری جلسه دوم کلاب هاوس و فاش شدن ابعاد گسترده تری از کودک آزاری در سازمان مسعود، در مورخ 23 دسامبر در صفحه فیس بوک خود گزارشی از «جلسه درون تشکیلاتی فرقه رجوی در مورد تجاوزات به کودکان اعضای فرقه» از زبان یکی دیگر از اعضای ارشد جدا شده از فرقه رجوی به نام علی حسین نژاد، منتشر کرد.
در این گزارش حسین نژاد از علنی شدن موضوع تجاوز جنسی به پسران مجاهد میلیشیا در میان فرماندهان مجاهدین می گوید:
“در سال ۸۹ در قرارگاه اشرف، مژگان پارسایی یک نشست حدود پانصد نفری از رده های ما یعنی ام او و ام قدیم به بالا برگزار کرد. یعنی نشست عمومی نبود فقط برادران این رده ها بودند و من در آن حضور داشتم. موضوع نشست تجاوزات جنسی مسئولین پذیرش به کودکان در سال های قبل از آن، که پذیرش داشتند بود. چون آن بچه ها بزرگ شده و خاطرات آن موقع و تأثیرات تجاوزات در خودشان را در گزارش های معروف به «صفر صفر با خود» نوشته بودند. در این نشست که خود متجاوزین حضور داشتند نه هیچ اسمی از فاعل برده می شد و نه هیچ اسمی از مفعول. فقط اعضایی که در این رده ها بودند و آن موقع در پذیرش مسئولیت داشتند یا به آنجا رفت و آمد کاری میکردند و خودشان تجاوزی نکرده بودند و فقط شاهد آثار و نشانه های تجاوز و حالت ها و حرف های کودکان بودند یکی یکی پشت میکروفن می آمدند و آنچه را شاهد بوده اند با حالت گریه و خشم تعریف می کردند. و از متجاوزین با اسم هایی یاد می کردند که گویا خاص بخش پذیرش بوده و ماها نشنیده بودیم تا برای دیگران شناخته نشوند….
خاطرات بخشعلی علیزاده – قسمت 6
بخشعلی علیزاده صحبت های خود را با حال و هوای درون مناسبات سازمان در زمان انتقال به آلبانی و نحوه اطلاع اعضا از این تصمیم آغاز کرد. علیزاده در این باره گفت نشست رهبری در سالن تجمعات لیبرتی برگزار شد و مسعود رجوی پس از زمینه سازی های بسیار اعلام کرد که قرار است به آلبانی برویم. آن ها طوری صحنه چینی کرده بودند که به نظر برسد این انتقال نتیجه مذاکرات مستقل سازمان با مقامات کشور آلبانی و بدون کمک هیچ کشور و ارگان ثالثی است و تمام این ها در جهت قدرت نمایی رجوی بود.
او سپس به نوع رابطه آلبانی با امریکا و چرایی پذیرش مجاهدین خلق پرداخت. او همچنین به شرایط انتقال و استقرار نفرات در آلبانی اشاره کرد. در این باره گفت که سازمان در زمان انتقال به هر کس 200 دلار تحویل دادند و گفتند این فقط برای انتقال پول سازمان از عراق به آلبانیست و به رسم امانت در اختیار شما قرار می گیرد. سپس این پول ها را در آلبانی از ما بازپس گرفتند. اما در واقعیت این پول ها را سازمان ملل به عنوان پول توجیبی برای اعضایی که منتقل می شدند در نظر گرفته بود….
*دوشنبه 13 دی
در این روز کلاً 6 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
انجمن نجات و خانواده ها، تضاد اصلی سازمان مجاهدین خلق
اطلاعات موثق به دست آمده از برخی منابع، از جمله در داخل سازمان مجاهدین خلق، حاکی از آنست که حساسیت های فرقه رجوی نسبت به فعالیت های انجمن نجات، در مقایسه با سال های قبل، به میزان بسیار زیادی افزایش یافته است.
این اطلاعات نشان می دهند که سازمان مجاهدین خلق در ارتباطات سیاسی و لابی گری خود کارزار گسترده ای را علیه انجمن نجات و فعالیت های خانواده ها به راه انداخته و مذبوحانه تلاش می کند تا این فعالیت ها را تماماً برنامه ریزی شده از جانب اطلاعات ایران به منظور زمینه سازی برای اقدامات تروریستی معرفی نماید.
فرقه رجوی با صرف هزینه های هنگفت سعی می کند تا جعلیات علیه مدیر عامل انجمن نجات در سایت های مختلف پولی در اروپا و آمریکا مربوط به بیش از 10 سال قبل را مجدداً به کرات بازنشر نماید و به عنوان اطلاعات دست اول جدید به خورد مخاطبان بدهد.
همچنین فرقه رجوی تلاش می کند تا با گزینش و ترجمه مطالب سایت نجات و ارائه آن در برابر مقامات آلبانیایی و اروپایی و آسمان ریسمان به هم بافتن، ثابت نماید خانواده هایی که خواهان ملاقات با عزیزان خود در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی هستند همگی مأموران وزارت اطلاعات ایران می باشند که مقاصد تروریستی را دنبال می نمایند….
نامه فؤاد بصری به خواهر سعید حسینی اسیر فرقه رجوی
من فؤاد بصری هستم یکی از نجات یافتگان از فرقه رجوی. من با برادر شما آشنایی دارم و نزدیک به 10 سال با هم در یک مقر زندگی می کردیم. سعید در مقر درگیر خودش بود و در اکثر نشست هایی که سران فرقه برگزار می کردند او را سوژه می کردند. تا آنجایی که من یادم می آید چند بار از فرقه درخواست کرده بود که می خواهم به دنبال زندگی خودم بروم اما در مقابل سران فرقه نشست جمعی برای او برگزار می کردند و تا می توانستند او را می کوبیدند و او را تهدید می کردند و به او می گفتند تو را تحویل دولت عراق می دهیم و خودت بهتر می دانی دولت عراق چه بلایی بر سرت می آورد و مجبورش می کردند که ساکت باشد. به لحاظ روحی زیر فشار بود و خودش را با کشیدن سیگار آرام می کرد. یک بار می خواست اقدام به فرار کند که طرح او لو رفت و سران فرقه خیلی او را اذیت کردند….
من می دانم که رؤیای او آزادی و بازگشت به آغوش خانواده است. نجات اسیران از فرقه رجوی فقط با تلاش خانواده صورت می گیرد. آزادی برادرتان از فرقه رجوی را دنبال کنید و برادرتان را از فرقه نجات دهید. امیدوارم با تلاش های شما، در آینده ای نزدیک برادرتان از فرقه رجوی آزاد شود.
*سه شنبه 14 دی
در این روز 7 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
خاطرات بخشعلی علیزاده – قسمت 7
… در رابطه با معامله رجوی ها با جان و مال انسان ها، علیزاده خاطره ای نقل کرد از 19 فروردین 1390 و ماجرای حمله ی ارتش عراق به کمپ اشرف. در این تقابل ، تعداد زیادی از نیروهای مجاهدین کشته و زخمی شدند. سازمان در آن زمان آمار زخمی ها راحدود 1000نفراعلام کرد. علیزاده گفت در آن زمان هم رجوی سعی داشت حتی با خود افراد هم معامله کند. این که فرد در چه نقطه ای است و آیا اگر به بیمارستان منتقل شود دوباره به کمپ اشرف باز می گردد یا نه! سپس ماجرای صبا هفت برادران را به طور خلاصه نقل کرد. دختر جوانی که به شدت در این ماجرا مجروح شده بود اما چند روز او را نگه داشتند و به بیمارستان انتقال ندادند. بعد از چند روز با تعهدگیری از پدر که حتما او را به کمپ بازگرداند، صبا را به بیمارستان فرستادند. این تعهد گیری از پدر در حالی بود که دختر دیگر و همسرش را هم در اشرف گروگان گرفته بودند.
بخشعلی علیزاده همچنین در مورد سعی سازمان در قرار دادن جداشدگان در مقابل جداشدگان ، ترساندن افراد از جداشدن در آلبانی و تجارب شخصی خود در شناخت بهتر ماهیت واقعی سازمان مجاهدین خلق بعد از خروج از آن مطالبی شنیدنی بیان کرد….
مصاحبه ایسکانیوز با مدیر عامل انجمن نجات – قسمت اول
… سازمان باید به عنوان یک فرقه مخرب کنترل ذهن و تعریفی که دانشمندان از حوزه فرقه گرایی ارائه می دهند شناخته شده و کارکردهایش در این حوزه دیده شود. فرقه ها ساختاری خلاف احزاب و سازمان ها دارند. سه مؤلفه اصلی در یک تشکیلات «رهبری»، «تشکیلات» و «ایدئولوژی» است. در حالی که این سه مؤلفه در فرقه ها متفاوت است. رهبر در یک فرقه کسی است که جای خداوند می نشیند. یعنی مالک جان، مال، ناموس، فکر و اعتقادات شماست.
ایدئولوژی هم به عنوان مجموعه «بایدها و نبایدها» در فرقه وجود ندارد و متدلوژی روانی جای آن قرار می گیرد. در سازمان هیچ گاه با شما درباره خوب و بد بحث نمی کنند؛ چون رهبر آن را تعیین می کند. در فرقه متدهای روانی تحت عنوان ایدئولوژی وجود دارد و شما مدام به لحاظ روانی صیقل می شوید تا در این چهارچوب قرار بگیرید.
تشکیلات هم در فرقه ها، هرمی است. رهبر در رأس و بقیه قاعده هستند. رابطه هر فرد با مسئول بلافصلش مثل رابطه با رهبر است؛ یعنی جای خدا می نشیند. به واقع در مورد سازمان تعبیر درستش این است که بگوییم فرقه رجوی. در این فرقه عشق ممنوع است و شما حق دارید فقط عاشق رهبر باشید، عشق به همسر، فرزند و والدین در این فرقه جایی ندارد.
عضویت شما در این فرقه مادام العمر و خروج از آن ممنوع است. بدترین خیانت این است که از فرقه جدا شوید. در فرقه امر خصوصی و شخصی ممنوع است؛ حتی باید گزارش خواب دیشب و این که در ذهنت چه چیز می گذرد را هم به رهبر خودت بدهی. در فرقه شما حساب بانکی ندارید برای کاری که می کنید حقوق نمی گیرید و ارتباط خارجی حتی با خانواده و دوستان ممنوع است و این ممنوعیت هایی است که در همه فرقه ها از جمله سازمان هست. متأسفانه همه این ها هم تحت عنوان اسلام صورت می گیرد. شما وارد داعش هم که می شوید چنین مسائلی را با عنوان اسلام مشاهده می کنید. یعنی اعضای سازمان، رجوی را به عنوان کسی که حرف اسلام را می زند می پذیرند….
تمام کسانی که طی این سال ها جذب سازمان شدند، قربانی هستند و کسی که باید پاسخگو باشد، شخص مسعود رجوی است. رجوی استعدادهای زیادی را از بین برد، هم کسانی که در ایران به دلیل عضویت در سازمان کشته و اعدام شدند و آن هایی که در ایران ترور شدند. مسئول مستقیم کشته شدن شان رجوی است.
پژوهشگران اعضای فرقه را مقدم ترین قربانیان آن معرفی می کنند. اعضای سازمان بیشترین آسیب را از این نفاق دیدند و آنانی که توانستند از سازمان جدا شوند همه از رجوی شکایت دارند. این اعتقاد من است، اما جمهوری اسلامی ایران حدود 50 نفر که مستقیماً در ترورها نقش داشتند و آمر و طراح بودند را قابل محاکمه می داند. بقیه به شرط این که از سازمان منفک شوند و شاکی خصوصی هم نداشته باشند، مورد عفو قرار می گیرند. این مصوبه شورای عالی امنیت ملی است و اطلاع دارم که حدود 700 نفر بر اساس این حکم در ایران زندگی می کنند و از این عفو استفاده کرده اند.
نشریه انجمن نجات – شماره 105
*چهارشنبه 15 دی
در این روز مجموعاً 6 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
ورود مطلقا ممنوع! اتاق اینترنت در کمپ مجاهدین خلق
… به گفته بخشعلی علیزاده، در کمپ مجاهدین مکانی به نام اتاق اینترنت وجود دارد که تنها افراد خاصی به آن رفت و آمد دارند و روی در ورودی آن به روش های مختلف نوشته شده است: ورود مطلقاً ممنوع! حتی پرده ای پشت در نصب شده است که در صورت باز شدن در، درون اتاق پیدا نباشد.
در ساختار فرقه ای مسعود رجوی، برای افراد معدودی که اجازه ورود به این اتاق را دارند، تمهیداتی در نظر گرفته شده است. جلسات غسل هفتگی و عملیات جاری آن ها سوای از دیگر افراد ساکن در پایگاه برگزار می شود و به آن ها سفارش می شود که فاکت ها (تناقض ها، سؤال ها) یی که در این اتاق پیش می آید را نباید در جای دیگر بخوانید.
به گفته علیزاده، از جمله فعالیت هایی که مسئولین مربوطه هر روز در این اتاق انجام می دهند چک کردن سایت انجمن نجات است. بنابراین آن ها می دانند که خانواده های کدام یک از اعضا چه فعالیت هایی در جهت ارتباط با عزیزان شان انجام داده اند که از طریق انجمن نجات رسانه ای شده است. اما این مطالب به بیرون اتاق اینترنت درز نمی کند چرا که خانواده پاشنه آشیل فرقه رجوی است و اگر فرد بداند که خانواده اش در پی او هستند، قطعاً مشتاق ارتباط با آن ها و نهایتاً خروج از تشکیلات می شود. تنها در صورتی به فرد گفته می شود که خانوده اش فعالیتی در جهت دیدار با او داشته اند که بخواهند به او ثابت کنند که خانواده اش مامور حکومت ایران است و او را مجبور کنند که علیه خانوده خود موضع بگیرد.
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت چهارم
… به مادرم گفتم مادر جان به خدا من سالم هستم و دست و پاهایم مال خودم است! اما باز باور نمی کرد و فقط سعی می کرد با لمس کردن از این مسأله اطمینان پیدا کند! مادرم می گفت آخر در خواب دیدم که در وضعیت خوبی نیستی، خواب دیده بودم که دستانت بسته است و در وضعیت خیلی بدی هستی، می گفت در خواب دیدم که سرت را داخل یک گونی فرو کردند که پر از مار و مور است و تو هم فقط فریاد می زنی! مادرم نمی دانست که من را شش ماه به جرم نداشته در زندان انفرادی شکنجه کردند، نمی دانم از کجا و از چه طریقی فهمیده بود که من در شرایط بسیار سختی به سر می برم، اما به هر حال او مطمئن شده بود که من حالم خوب نیست، مرا به زور در اشرف نگه داشتند، او به خوبی از فرسنگ ها دورتر متوجه شده بود که پسرش دستانش بسته است و هیچ اختیاری ندارد.
سرم را روی پاهایش گذاشته بودم و خودم را به خواب زده بودم، موهایم را نوازش می کرد و اشک می ریخت، زیر چانه ی من در ناحیه ی گردن، دو سال قبل در یک مانور نظامی اجباری دچار حادثه شده و گردنم در داخل تانک چیفتن دچار پارگی شده بود، سرم بین یک وزنه ی 1500 کیلوگرمی و سقف تانک گیر کرده بود، دسته ی گلن گدن لوله ی توپ تانک هم توی گردنم فرو رفته بود، آن روز من از یک مرگ حتمی که در اثر مانور نظامی اجباری بود، کم مانده بود که کشته شوم، گردنم 28 بخیه خورد و یک پارگی از این طرف گردنم تا آن طرف کشیده شده است و حتی الآن هم آثار آن بر گردنم مانده است، در همین حین که مادرم دستش را روی سر و صورتم می کشید محل این 28 بخیه را دید….
فراز و نشیب پهلوان مهدی ابریشمچی در انقلاب مریم
… مسعود برای این هم برنامه داشت و گفت این ازدواج یک اقدام فداکارانه برای رهایی زنان و یک «انقلاب ایدئولوژیک» برای تغییر اندیشه شرک آلود جنسیت است و من نیز «رهبر عقیدتی» مجاهدین هستم. وی دفتر سیاسی را منحل و همه اعضای آنرا هیئت اجرائی و مجری دستورات رهبر خواند. وی ادعا داشت که مریم خود را ققنوس وار در آتش انداخته تا رهبری عقیدتی را به دیگران بشناساند و در نتیجه هم ردیف رهبر عقیدتی محسوب می شود. بدین ترتیب در 30 خرداد 1364 که سرآغاز ورود سازمان به فاز مسلحانه بود، آن دو رسماً ازدواج کردند و آن را حرکتی ایدئولوژیک در راستای سرعت گرفتن سرنگونی نظام جلوه دادند. در این نمایش، مسعود از مهدی ابریشمچی تقدیر کرد و او را فراتر از همه پهلوانان جهان خواند و مینا را با یک خطبه به عقد او درآورد. به این شکل، مهدی ابریشمچی نه تنها به یک همسر بسیار جوانتر از مریم دست یافت، که در رأس همه مردان قرار گرفت و نام او در صدر انقلاب ایدئولوژیک مریم ثبت گردید!. این نمایش، تنها یک قربانی داشت و آن «مینا، امانت موسی خیابانی در دستان مسعود رجوی» بود.
… در سال های 74 و 80 در سلسله نشست های سرکوب «حوض» و «طعمه»، وی یکی از مهاجمان به «مهدی افتخاری» بود. افتخاری، برجسته ترین فرمانده ارتش آزادیبخش بود که جلوی انقلاب مریم ایستاد و آن را نپذیرفت و از سوی مسعود به شدت تحقیر گردید. ابریشمچی او را زیر ضرب می برد تا به خیال خود از انقلاب مریم حمایت کند. در پاییز 80 نیز مهدی ابریشمچی برای فرماندهان مرد کلاس برگزار کرد و به همه یاد داد که چطور با کمک انقلاب مریم از افکار جنسی دور شوند، و می گفت خانواده باید از هم پاشیده شود چون محل استثمار جنسی است…
*پنجشنبه 16 دی
روز پنجشنبه 16 دی ماه 1400 مصادف با 3 جمادی الثانیه 1443 و 6 ژانویه 2022 سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها