سرنوشت رقت انگیز مجاهدین خلق آینه پندها و عبرت های تاریخی

پنجاه و شش سال پیش یعنی در سال 1344 مجاهدین خلق به ابتکار محمد حنیف نژاد با هدف مبارزه با امپریالیزم آمریکا و با شعار نفی استثمار و برقراری جامعه ای عاری از هرگونه طبقات و با مشی مبارزه مسلحانه متکی به حمایت توده ای که در آن عنصر اجتماعی و بخصوص طبقات بالنده کارگر و دهقان و محروم ترین و مستضعف ترین قشر جامعه پایگاه اجتماعی آن شمرده میشد، تاسیس شد. این سازمان در گام اول و تا قبل از انحراف ایدئولوژیکی سال 54 از حمایت توده ای و جریانات مختلف سیاسی و مذهبی برخوردار بود و حتی از سوی مراجع مذهبی درصدی از سهم امام به آنها اختصاص داده شده بود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 هم بخاطر همان پیشینه و عدم شناخت مردم و جوانان از رجوی و دیگر رهبرانی که در راس این سازمان قرار گرفته بودند تا حدودی با اقبال اجتماعی روبرو شدند و موفق به جذب بخشی از جوانان شدند. ولی برخوردها و موضع گیری های دوگانه آنها با حاکمیت تازه شکل گرفته و رهبری آن، که بعدها از طرف مردم به صفت منافقانه تعبیر شد باعث گردید که راهشان را از مردم جدا کرده و دو سال بعد از پیروزی انقلاب دست به خشونت و مبارزه مسلحانه بزنند. در جریان این اقدام بسیاری از اعضا و شخصیت ها و مسولین دولت نورس انقلاب از یک طرف و هواداران و اعضای مجاهدین قربانی اهداف کینه توزانه و ماجراجویانه رجوی شدند.

برخلاف تمامی ادعاها و تحلیل های رهبران مجاهدین هیچ اقدام حمایت مردمی از این ماجراجویی که جو جامعه را به خشونت کشاند و فضای آزاد جامعه را خفه کرد، صورت نگرفت. از این نقطه به بعد که مجاهدین پایگاه اجتماعی خود را بکلی از دست داد و با همکاری همه جانبه و استقرار در خاک عراق دشمن متجاوز، فاقد هرگونه مشروعیت سیاسی گردیدند. این اقدام آنها هیچگاه از حافظه تاریخی مردم ایران پاک نشد.

اکنون که بعد از 56 سال این جریان را در محک آزمایش و راستی آزمایی شعار و عمل و شکل و محتوا قرار می دهیم و ماهیت واقعی آنها از خلال ادعاها بیرون زده است می توانیم بخوبی به سرنوشت رقت بار آن پی ببریم. سرنوشتی که اکنون فارغ از هرگونه تعصب و اغراق و کوته نظری براستی آینه پندها و عبرت های تاریخی جریانات دوران معاصر ما است. مجاهدین خلق جریانی که روزی شعار حمایت از خلق و داشتن پایگاه اجتماعی مردم ایران را سر می داد اکنون دقیقا در نقطه مقابل آنهاست و حتی حمایت های اعضای خود را هم پشت سر ندارد.

جریانی که ضرورت و مشروعیت مبارزاتی خود را پشتوانه مردم ایران می دانست اکنون به نقطه ای رسیده است که کلا از خلق بریده و با حمایت های سیاسی و مالی آمریکا، عربستان سعودی و اسراییل به موجودیت نامشروع خود ادامه می دهد. اکنون مجاهدین خلق در توهم و سودای رسیدن به حاکمیت نه به حمایت های مردمی و حرکت های اجتماعی بلکه دقیقا گوشه چشمی به قدرت های استعماری دارد. آنها دست به انواع لابی ها و خودفروشی های سیاسی و مسئولیت خطیر جاسوسی و اعمال فشارهای اقتصادی و درخواست تحریم ها می زنند تا از مردم خود فقط به بهانه عدم حمایت از آنها انتقام بگیرند.

اما اکنون دست تقدیر و قانونمندی های خدشه ناپذیر و اراده و مشیت خداوند فرقه مجاهدین خلق و رهبری آن را به نقطه ای کشانده است که برای گذران چند صباح زندگی خفیف و خائنانه به تمامی اصول و پرنسیب های خود که روزگاری در شعار به آن اعتقاد داشت پشت کند. آنها حتی حمایت خانواده های اعضای خود را از دست داده اند و نزدیک به چهار دهه است که اعضای آنها از دیدار و حتی تماس و ارسال نامه به خانواده هایشان محروم هستند و خانواده اعضا که می بایست نزدیک ترین قشر به مجاهدین خلق باشند مورد شدیدترین تهمت ها و اهانت ها قرار گرفته و در صف مزدور و مامور امنیتی در می آیند.

ترس و وحشت مجاهدین از خانواده ها دیگر برای همگان قابل فهم است. آنها به تجربه آموخته اند که حضور خانواده ها در کنار اعضا می تواند باطل السحر مغزشویی ها و القائات ذهنی آنها در قبال اعضا باشد و واقعیت های دنیای آزاد را که سالیان سردمداران فرقه تلاش دارند از اعضا دور نگه دارند در معرض دید آنها قرار دهند.

اکنون در آلبانی در کشوری که فضای نیمه دمکراتیک سیاسی بر آن حاکم است باز هم تلاش کردند پایگاه خود را به پادگان اشرف دیگری برای اعضا تبدیل کنند. ولی واقعیت این است که قانونمندی های حاکم بر آلبانی با عراق کیفا متفاوت است. در پرتو همین شرایط متفاوت است که انجمن حمایت از ایرانیان مقیم البانی (آسیلا) تاسیس می یابد. انجمنی که در بیخ گوش مجاهدین خلق ارتباط خود را با خانواده ها گسترده تر کرده و اعضایی که از این تشکیلات جدا می شوند را جذب خود می کنند. مسئولین انجمن اسیلا با تبیین درست از شرایط آلبانی و بکارگیری دیپلماسی مثبت و منطقی در قبال مسئولین دولت آلبانی موفق به اخذ مجوز رسمی فعالیت علنی در آلبانی گردیده و شرایط را برای اخذ اقامت و کار و حتی تشکیل خانواده فراهم نموده است. اکنون در تعادل قوای سیاسی انجمن آسیلا با برگزاری جلسات تصویری با خانواده های اعضا در ایران حمایت های آنها را بخود جلب نموده و بیش از گذشته رهبران مجاهدین خلق را در انزوای اجتماعی و سیاسی قرار داده است و در نقطه مقابل سرنوشت رقت آمیز مجاهدین خلق به کانون توجه خانواده ها و امید و آرزوی آنها برای آزادی عزیزانشان تبدیل شده اند. انجمن آسیلا امروز همان آینه پندها و اندرزهایی است که رهبران مجاهدین خلق باید از آن به سرنوشت محتوم خود بنگرند.

اکرامی

خروج از نسخه موبایل