ضرورت های دیپلماتیک برای امریکا با ایران
خسرو جانثاران، کانون آوا، هفتم می 2007
با توجه به ارقامی که در مطبوعات به چشم می خورد، بیانگر آن می باشد که دولت آمریکا توان مالی ادامه اشغال عراق را ندارد. در حال حاضر کسری بودجه دولت آمریکا به میلیاردها دلار رسیده است و ناکامی سیاست آمریکا در عراق به این علت است که قدرت نظامی آمریکا با قدرت اقتصادی آن مناسب نیست.
در جریان تدارک جنگ با عراق و با تلاش ناموفق چند کشور اروپایی و حتی شوروی و چین در سازمان ملل برای همه روشن شد که این جنگ اگر چه جبهه عملیاتش عراق است اما در حقیقت هدف آن بر سر چیزی بسیار فراتر از سرنوشت دولت بعثی و تروریستهای وابسته به آن از قبیل القاعده و مجاهدین بوده است. آمریکا با این جنگ می خواست. تعریف دلخواه خود از کل جغرافیای خاورمیانه را تسهیل کند.اما آن چیزی که در عمل امروز می بینیم قدرت نظامی آمریکا قطعا توان شکست ارتش کشورهایی مثل عراق را دارد اما نمی تواند عراق اشغال شده را به راحتی ضمیمه مناطق تحت نفوذ خود کند. آمریکا نه تنها توان برقراری یک امپراطوری جهانی را ندارد بلکه حتی توان آرام سازی و اداره افغانستان و عراق را نیز نخواهد داشت.
در اینجا است که ضرورت یک دیپلماسی جامع و منسجمی در قبال حکومت ایران می تواند به منافع هردو کشور در منطقه کمک بکند.
موانعی که در مابین راه اندازی یک دیپلماسی اصولی وجود دارد را می توان در این مقاله به آن اشاره کرد :
مسئله هسته ای ایران که الان یکی از عمده ترین مشکلات روابط فی مابین دو کشور گردیده است یعنی حل موفقیت آمیز مسئله تحقیقات هسته ای ایران و در قبال آن اتخاذ چهارچوبی فراگیر که در آن اختلافات مهم طرفین در مجموعه ای از پیشنهادات حل وفصل شود که در غیر این صورت هر گونه اقدام اضافی و رویکرد مرحله به مرحله جهت برخورد با ایران با شکست مواجه خواهد شد.
بهتر است در ابتدا اشاره ای به موضوع هسته ای ایران بکنیم.
از اوت 2002 که فرقه تروریستی مجاهدین از طریق کانالهای اسرائیلی به اطلاعات در مورد تجهیزات اتمی ایران دست یافته بود و شروع به افشاگری کرد مسئله هسته ای ایران در صدر دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا و اروپا قرار گرفت.
دوسال دیپلماسی مطرح شده اروپایی از توافقنامه سعد آباد در اکتبر 2002 تا توافقنامه پاریس در نوامبر 2004 و از میان رفتن مذاکرات هسته ای اروپا و ایران در تابستان 2005 حاصلی در کاهش نگرانی ها غربی ها در مورد فعالیت های آتی این کشور در بر نداشته است و رژیم ایران در آستانه تکمیل قابلیت های خود و غنی سازی اورانیوم بوده است.
در بهار سال جاری دولت بوش تمایل مشروط خود را برای پیوستن به مذاکرات چند جانبه در مورد فعالیت های هسته ای ایران ابراز کرد و جرج بوش و حتی مقامات ارشد کابینه وی مرتبا علاقه خود را در یافتن راه حلی دیپلماتیک برای حل مسئله هسته ای اعلام کردند.
استفاده از دیپلماسی زمانی مورد ارزیابی است که زمینه حقیقی و استراتژیک باشد.در این مدت امید کمی وجود دارد که امریکا به منظور اعمال فشار به ایران جهت تغییر عملکرد خود به خصوص در مسئله هسته ای بتواند فشار اقتصادی و سیاسی چند جانبه وکافی از طریق شورای امنیت سازمان ملل یا ائتلاف موافق بر ضد ایران اعمال کند.
اقداماتی که موجب اعمال فشار روانی به ایران می شود از جمله جلوگیری از خرید نفت و گاز ایران است که حمایت بین المللی را به خود جلب نخواهد کرد.
همچنین هیچ مبنای مستندی برای باور کردن این مسئله که امریکا می تواند به عنوان مثال از طریق حمایت از گروههای مخالف از قبیل سلطنت طلب ها یا فرقه های مذهبی از قبیل علی الهی ها و مجاهدین و اقلیت مذهبی از قبیل سنی و امثالهم تحت پوشش ارتقای دمکراسی رژیم ایران را تغییر دهند وجود ندارد.
آنچه از اهمیت بیشتری برخودار است این که مشخص نیست تغییرات بتواند تاثیری در جدول زمانبندی شده استراتژیکی جهت برخورد با تهدید هسته ای به جای گذارد.
با در نظر گرفتن این ملاحظات لزوم تلاش دیپلماتیک جدی از سوی آمریکا در جهت حل وفصل مسائل کنونی بر سر فعالیت هسته ای ایران، ناگزیر مستلزم از سر گیری روابط آمریکا و ایران و برقراری روابط مجدد میان واشینگتن و تهران است.
همانطور که مقامات ایرانی در تبادل نظر دیپلماتیک مرتبا این مسئله را عنوان کرده اند که ایران بدون در نظر گرفتن نگرانی های مهم امنیتی خود با اعمال محدودیت های موثر استراتژیکی جهت تکمیل زیرساخت های هسته ای خود موافقت نخواهد کرد.بطوری که ایران علاوه بر سایر موارد نیازمند دریافت تضمین امنیتی از سوی دولت امریکا است.تعهدی موثر که بر اساس آن امریکا از نیروی خود جهت رویکرد جامع در قبال ایران وتغییرات در منطقه، لازم است در دیپلماسی خود اتخاذ کند.
با توجه به تغییرات ایجاد شده در معادلات آمریکا و ایران پس از 11 سپتامبر، آمریکا را مجبور می سازد تا با ایران روابط جدیدی جهت اهداف استراتژیک خود در خاورمیانه یا جنگ علیه تروریسم را محقق سازد و علیه تروریسمی که هر دو از آن رنج می برند را بکار گیرد. آمریکا با تروریستی بنام القاعده که منابع اقتصادی و سیاسی آمریکا را هدف قرار داده و گروه تروریستی دیگری بنام مجاهدین که به گفته خود هزاران نفر از سران رژیم حاکم را ترور کرده اند و در سه دهه اخیر جزو ارتش ویژه رژیم سرنگون شده صدام حسین بودند روبرو هستند و در حال حاضر که ایران قدرتی در حال رشد است برای امریکا ایجاد رابطه دیپلماسی همانند قبل از 11 سپتامبر امکان پذیرنیست، چرا که دوران بیش از 11 سپتامبر آغاز روابط دیپلماتیک با ایران توسط دولت های معتدل آمریکا جزو کارهای دسته مطلوب قرار داده است و در دوران پس از 11 سپتامبر آغاز روابط دیپلماتیک با ایران آشکارتر ازپیش جزو دسته لازم برای سیاست خارجی قرار گرفت.
این مسئله در چشم اندازی تاریخی بهتر درک می شود.موقعیت ایران با شمار جمعیت این کشور و هویت ملی نسبتا عمیق آن موجب شده است که تحت هر شرایطی ایران به عنوان یکی از گردانندگان مهم قدرت منطقه به شمار آید.
در این شرایط نقش و اهمیت انکار ناپذیر ایران در توازن قدرت منطقه همواره استراتژی محدود سازی و منزوی کردن رژیم ایران توسط آمریکا را به نظر غیر طبیعی رسانده است.چرا که در گذشته دولت های حاکم در امریکا از جمله ریگان ــ بوش پدر ــ کلینتون و در حال حاضر بوش پسر همگی در صدد این بودند و هستند که از طریق همکاری های تاکتیکی محدود و غالبا پنهانی در مورد مسائل ویژه مربوط به منافع دو جانبه یا از طریق بررسی آشکار موقعیت وراه های عملی آغاز روابط جدید را با ایران بیابند.
اما سیاستگذاران آمریکا همواره اجازه داده اند ملاحظات سیاسی داخلی و سایر منافع سیاست خارجی طرح های دیپلماتیک آن را در قبال ایران کمرنگ سازد.
رکود دیپلماتیک میان امریکا و ایران در شرایط فعلی حاکم بر خلیج فارس و بطور گسترده بر منطقه خاورمیانه بسیار بیشتر از گذشته، زیان های جدی به منافع امریکا وارد می سازد.
در حال حاضر ایران در منطقه پیشرفت کرده و در شرایط مطلوبی به سر می برد وبه عنوان نمونه رشد هسته ای ایران و بخصوص نفوذش در کشورهای همجوار همانند افغانستان ــ عراق ــ لبنان ــ فلسطین و نداشتن اپوزسیون جدی و مردمی یکی از عوامل پیشرفت این کشور محسوب می شود و با از بین بردن دشمنان ایران توسط اقدام نظامی امریکا پس از 11 سپتامبر ( طالبان و رژیم صدام معدوم در عراق ) که هردو از سرسخت ترین دشمنان ایران بودند، عملا موقعیت استراتژیک ایران را تقویت کرده است و شکست تلاش های امریکا در برقراری ثبات پس از جنگ در این کشور فضایی خالی برای ایران بوجود آورده که تا زیرکانه در حال پر کردن آن باشد.
تحت فشار قرار گرفتن بازارهای جهانی انرژی و افزایش ناگهانی بهای انرژی از سال 2003 منابع اقتصادی فراوانی در اختیار رژیم ایران قرار داده و گزینه های دیپلماتیک به عنوان نمونه ، چین پیش روی ایران گذاشته است که بیش از این دارای اهمیت چندانی نبود و به ویژه پس از انتخاب رئیس جمهور جدید احمدی نژاد در سال 2005 دیپلماسی دولت ایران جذابیت رژیم را در بین مردم کشورهای عرب از جمله کشورهای سنی مذهب چون عراق ــ مصر ــ و عربستان سعودی افزایش داده است این مسئله حتی در شرایطی که کشورهای عربی وحشت فراوانی از پیشرفت ایران دارند همکاری آنها را با آمریکا بر ضد منافع ایران دشوارتر ساخته است.
در سیاست منطقه ای نحوه برخورد امریکا با پیشرفت ایران به طور عمده مشخص خواهد کرد که آیا آمریکا موقعیت خود را به عنوان قدرت برجسته و راهبری که در صدد ایجاد فضای امنیتی بی خطری برای منطقه خلیج فارس و به صورت کلی تر منطقه خاورمیانه است حفظ می کند یا خیر ؟
در صورتی که امریکا نتواند مسائل مربوط به تحولات هسته ای ایران را از طریق دیپلماسی خنثی کند یا به شکلی غیر موثر بر ضد این مسئله عمل کند تاثیر رهبری امریکا بار دیگر از سوی صاحب نظران در سیاست منطقه و افکار عمومی زیر سوال خواهد رفت.
آن چیزی که منطقی به نظر می رسد اساسا لازم است که امریکا برقراری معامله ای گسترده را با رژیم ایران را دنبال کند بر اساس این معامله که یک تفاهم استراتژیکی کسترده و بنیادین است کلیه اختلافات در جانبه این دو کشوربه صورت یک بسته حل و فصل شود ، برقراری معامله گسترده باید با تعریف چهارچوبی استراتژیک جهت بهبود روابط ایلات متحده و رژیم ایران آغاز شود. در این شرایط وضعیت روابط ایران و امریکا را میتوان با بیانه شانگهای که به صورت یک سند اساسی شرایط برقراری روابط مجدد استراتژیک میان آمریکا و چین را در دهه 70 تعیین می کرد مقایسه کرد به منظور محقق ساختن نیازهای استراتژیک دو جانبه به شکل کاملا جامع چهارچوب ساختاری معامله گسترده میان دو کشور باید حداقل چند مجموعه از روابط مورد توجه قرار گیرد.
1 ــ منافع امنیتی ایران ، تهدیدات متصور و جایگاه این کشور در ساختار منطقه و جهان
2 ــ منافع امنیتی امریکا از جمله توقف آنچه به اعتقاد امریکا تلاش ایران برای ساخت تسلیحات کشتار جمعی و حمایت این کشور از تروریسم محسوب می شود و تقویت رویکرد همکاری جهت برقراری امنیت در منطقه
با توجه به تحلیل فوق الذکر و در راستای نشست های امنیتی که در مصر و یا سایر نقاط دیگر برنامه ریزی شده باید مذاکرات تا حدی پیش رود تا بتوان به یک صلح دائمی در این منطقه از خاورمیانه امیدوار شد.
اگر امریکا با قدرت و سرعت در صدد پیگیری موجبات چنین معامله ای برنیاید روزنه تفاهم میان امریکا و ایران احتمالا بسته می شود وبدین ترتیب در صورتی که برقراری معامله گسترده از سوی ایران پیگیری نشود مطمئنا آمریکا با چالش های نگران کننده و احتمالا نامطلوب تر روبرو خواهد شد و موقعیت امریکا در مهمترین منطقه استراتژیکی جهان همچنان رو به انحطاط خواهد رفت.