بن بست در فرقه رجوی و چنگ زدن به جنازه مسعود

آخرین بار که فرقه ضد بشری رجوی در اسفند ماه گذشته، ضربه ی جانانه ای از جداشدگان در دادگاه بین المللی دریافت کرد، برای کاستن از شدت این ضربه، فایلی صوتی منتسب به مسعود رجوی رونمایی کرد تا بازنشستگان فرتوت در آلبانی را دلداری دهند که ما نیز رهبران ایران را به یک دادگاه عادلانه دعوت کردیم و جداشدگان دست بالا را ندارند! اما هرگز در هیچ دادگاهی، طرح دعوی در این مورد نشد و در حد لاف و گزاف مسعود رجوی باقی ماند.

امروز نیز که برخی معادلات منطقه ای و بین المللی به مذاق رجوی ها خوش نیامده است و قافیه را مثل دفعات قبل باختند، مجبور شدند دوباره پیامی منتسب به مسعود رجوی منتشر کنند تا مجددا به زعم خود، پیرسربازان رجوی را سرپا کنند! اما چند نکته در این پیامچه وجود دارد، نخست اینکه باز هم تصویری مربوط به 40-30 سال قبل از وی را گوشه آن چسباندند که خود نشان از در گذشته زندگی کردن این فرقه است. به راستی رهبر خودمنتسب و متوهم این فرقه که از زمان جنگ عراق با نیروهای ائتلاف وجود خارجی ندارد، هیچ عکس جدیدی هم از وی تا کنون منتشر نشده است، هیچ حرکت جدیدی هم نزده است چه به لحاظ تاکتیکی و چه به لحاظ استراتژیکی! پس الان آیا این سئوال برای پیرسربازان رجوی مطرح نمی شود که از کدام شاخص و علامت باید این نتیجه گیری را بکنند که مسعود زنده است؟

امروز پس از سوابق همدستی های رجوی با صدام حسین و دولت عراق، پس از ریزش گسترده نیرویی، بعد از حمله ی نیروهای ائتلاف به عراق، پس از اخراج مفتضحانه این سازمان از عراق، پس از شکایت گسترده جداشدگان در دادگاه بین المللی لاهه، پس از تعطیلی خیمه شب بازی های سالانه در اروپا و اخراج مریم رجوی از فرانسه ، پس از انزوای مطلق بین المللی این فرقه و رسوب کامل در باتلاق آلبانی، پس از ریزش گسترده ی نیرویی در آلبانی، پس از تشکیل انجمن قانونی آسیلا در آلبانی در حمایت از جداشدگان، پس از افشای جنایات فرقه و برملاشدن روابط ضد انسانی و آدم ربایی و سایر رسوائی های پی در پی عیان شده از سوی فرزندان سابق سران فرقه در کلاب هاوس ها و … آیا آبرویی برای رهبران فاسد این فرقه ی جهنمی، باقی مانده است؟ آیا محلی از اعراب وجود دارد که این طرد شدگان، پیامی هم بدهند؟

مردم ایران، تجارب تلخ تاریخی خود در دوران سلطنت محمدرضا را فراموش نکردند و یکبار برای همیشه به رژیم پهلوی ” نه ” گفتند و هرگز درب بر آن پاشنه سابق نخواهد چرخید. در روزهای پس از انقلاب نیز به خشونت کشیده شدن جامعه از سوی برخی سازمان های مدعی را نیز دیدند و بهایش را با کشته شدن بیش از 17000 نفر در طی یک و نیم سال در سال 1360 دادند. ترورهای کور سالهای 60 با هدف بی ثبات کردن و ناامن کردن جامعه را نیز دیده اند، در ادامه هم آغوشی رجوی ها با صدام حسین در زمان جنگ را نیز دیدند و خنجرها از پشت خوردند. بنابراین پرونده ی این سازمان هم برای همیشه نزد مردم ایران بسته شده است و سیاست ” نه شاه و نه رجوی”، مهر خورده است.

این سازمان و رهبران پوشالی آن، بارها در طی سالهای گذشته، از تمامی آزمایشات و ابتلائات، مردود و سرافکنده بیرون آمدند. این دیگر به مردم ایران ربط ندارد که آنها چه دوست دارند؟ چه رویاهایی در سر می پرورانند؟ آنچه مسلم است برگشت به گذشتگان درهیچ تابلویی متصور نیست.

مسعود رجوی و یا هرکسی که از جانب او، دست به نگارش چنین پیامچه های مفتضحی می زند، اول باید بداند که تو اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی. فرقه ای که تا مرفق در خونخواری و شکنجه و زندانی کردن اعضای خود فرو رفته است، فرقه ای که در سرکوب و جنایت حد و مرزی نداشته است و حتی به خانواده اعضای خود هم رحم نکرده است و آنان را با سنگ و کلوخ و تراشه های آهن گلوله باران کرده است، اکنون با این مشکل درگیر است که این پیرسربازان فرتوت و شکسته ی خود را چگونه سرپا نگه دارد و جمع و جور کند تا نیفتند و یا فرار نکنند، نمی تواند برای ایران و ایرانی نسخه بپیچد! فرقه ای که ابتر است و دنباله ندارد. فرقه ای که سر ندارد و بی سر و ته است. فرقه ای که درگیر تضادهای فزاینده و رشد یابنده ی داخلی است وهر لحظه امکان فروپاشی کامل آن می رود، فرقه ای که هیچ نوع آزادی را برای چند ده نفر عضو بازنشسته ی خود به رسمیت نمی شناسد، با چه رویی مردم ایران را خطاب قرار می دهد؟

این نگارنده متن پیام که حرفهای مضحک خود را، به جنازه ای متعفن نسبت می دهد، باید بداند چون گذشته آب در هاون می کوبد! آمار جداشدگان هر روز در این فرقه، تصویر بحران زده ای از یک سازمان دست و پا شکسته و فلج را نشان می دهد که عیان می کند نه تنها شما الفبای سیاست را هرگز نمی دانستید، بلکه هر روز هم بیشتر و بیشتر در بحران های لاعلاج خودساخته تان فرو می روید، زخمی که این فرقه با اعمال خیانتکارانه و بی بنیان خود به خودش زده است کافی است که آنرا از پا دربیاورد و نیاز به هیچ مقابله ای ندارد. ما فقط سکوت می کنیم و نظاره گر سقوط خیانت پیشگانی هستیم که به قول شاعر : خود کرده را تدبیر نیست و نخواهد بود.

فرید

خروج از نسخه موبایل