در جلسه سوم گفتگوی کودک سربازان سابق سازمان مجاهدین خلق در کلاب هاوس با عنوان «شکست مجاهدین خلق در دادگاه کودک سربازان» به بررسی وضعیت شکایت مجاهدین خلق از نشریه آلمانی دیسایت و نتیجه دادگاه آن پرداخته شد. مصاحبه مشهور امین گل مریمی با نشریه دی سایت در اکتبر سال گذشته و انتشار سرگذشتش در قالب مقاله ای در این نشریه، موجب اعلام شکایت شورای به اصطلاح ملی مقاومت بر علیه این نشریه شد. البته سازمان مجاهدین خلق از بین 24 موردی که در این مقاله اتهاماتی را متوجهش میکند، تنها درباره هشت فقره به دادگاه آلمان شکایت برده است. گویی که در خصوص 16 مورد دیگر، حق با امین گل مریمی و روزنامه نگار است.
از میان هشت موردی که سازمان مجاهدین درخواست حذفش از متن مقاله را دارد، در پنج مورد رای دادگاه قائل بر ماندن جملات در متن مقاله است و دادخواست مجاهدین مغلوبه است و در خصوص سه مورد دیگر قضات بررسی بیشتری لازم دیدند، موضوع تعیین تکلیف نشده است و به دادگاه تجدید نظر هامبورگ ارجاع داده شده است. با توجه به خلاصهای که در بالا ذکر شد، ادعای پیروزی مجاهدین در دادگاه که در رسانههایشان منتشر شده است، کاملا کذب و بر اساس واقعیتهای دست چین شده است که در جلسه سوم کلاب هاوس به طور دقیق و موردی به آن پرداخته شده است.
اما نکات مهمی که در این جلسه از لابلای صحبتهای اعضای اتاق بیرون میآید، مستمرا بر این واقعیت اذعان دارد که گفتن حقیقت و افشای آنچه در درون مناسبت فرقه رجوی میگذرد، بزرگترین کابوس سران این تشکیلات است. کودک سربازان سابق حاضر در جلسه سوم کلاب هاوس به ویژه امیر یغمایی، امین گل مریمی و محمدرضا ترابی با بررسی دقیق متن حکم دادگاه بر حقانیت امین گل مریمی و دیگر کودک سربازان سابق مجاهدین خلق صحه میگذارند و حقایق دیگری به 24 موردی که در مقاله دی سایت عنوان شده است، افزوده میکنند. آنها و دیگر افرادی که در این اتاق صحبت میکنند، در این جلسه 4 ساعته بارها بر صداقت و استقلال رای خود و دوستانشان تاکید میکنند. حتی در یک مورد که فردی در مخالفت با آنها صحبت میکند، صحبت های او باعث میشود که حقایق بیشتری درباره مسئله کودک سربازی توسط دیگر اعضای اتاق مطرح و گشوده شود.
امیر یغمایی در آغاز جلسه ضمن اینکه اعلام میکند ادعای مبارزه ندارد، می گوید: «تفاوت هست بین فعالیت و سکوت…اصالت با حقیقت است». او بر این باور است که صحبت کردن از رنجی که در کودکی بر او رفته است امروز برای او مثل یک تراپی عمل میکند و کار اصلی او که زندگی است را برایش آسانتر میکند.
این جوانان حاضر در جلسه متفق القول هستند که گروه و تشکلی سیاسی نیستند و تنها برای دفاع از حق آزادی بیان خود و امین گل مریمی زبان به سخن گشودهاند و چه با صلابت و منصفانه از این حق خود دفاع میکنند. آنچه مسلم است، سرگذشت این افراد به هیچ روی سرگذشتی عادی نبوده است. کمتر کودکی در جوامع امروز چنین تجاربی را از سر میگذراند و بنابراین صرف شرح دادن داستان زندگی این افراد و شنیدن آن میتواند جذاب باشد چه بسا که موضوع فیلمنامههای موفق هالیوودی شود. شاید به همین دلیل است که چندین تن از این کودک سربازان سابق در حال نگارش زندگینامه خود هستند یا مانند حنیف عزیزی و حنیف بالی پیش از این شرح زندگی خود را نوشتهاند و منتشر کردهاند.
اما این شرح حالها برای مجاهدین خلق مانند گشوده شدن جبههای برای مبارزه است. تشکیلاتی که بدون هیچ دستاورد مبارزاتی در چهار دهه مبارزه با حکومت ایران از تمام صحنههای سیاسی حذف شده است، امروز تنها حوزه مبارزاتیاش، میدان نبرد با حقیقت و در این مورد خاص حقیقت «کودک سربازی» است.
امین گل مریمی درباره انگیزه خود برای مصاحبه با دیسایت میگوید: «من خیلی دوست داشتم در مهمانی و جشن و زندگی با دوستان جدیدم ، زندگی خودم را بیان کنم، دوست داشتم بدانند که چه بر من گذشته است. یک حالت ماجراجویی برای من بود…در این پنج شش سال تلاش کردم با روانشناس صحبت کنم، بعد دیگر این داستان را پیدا کنم…این انگیزه شخصی خودم بود که زندگی خودم را تعریف کنم.»
امین صحبت کردن درباره گذشتهاش را راهی برای رسیدن به آرامش و حس خوب میداند اما خودش هم انتظار نداشت که قدرت حقیقت تا این حد گسترده باشد که موجب شود بسیاری دیگر از هم سن و سالانش و حتی نسل قبلتر جدا شدهها از مجاهدین خلق لب به سخن باز کنند. او در ادامه میگوید: «بعد از رشد مقاله و بزرگ شدن داستان گفتم خب من آرزوم این بود که یک بلندگو داشته باشم … موفق شدم و حس خوشحالی داشتم. با اینکه خیلی ها به من زنگ زدند که نکن که سازمان می آید و به تو میگوید مزدور اما برای من مهم نبود. در جامعهای که من هستم سازمان ارزشی برای کسی ندارد… یک چیز عقب مانده است.»
به نظر میرسد که از همین روست که وقتی رسانههای فرقه رجوی و حتی مادر حنیف عزیزی پس از انتشار کتاب حنیف علیه او موضع میگیرند و او و پلیس سوئد را مزدور حکومت ایران میخوانند، خود حنیف هیچ واکنشی نشان نمیدهد و در تماس تلفنی با امیر یغمایی میگوید که قصد ندارد پاسخ اتهامات مجاهدین را بدهد چون فکر میکند که سطح مجاهدین خیلی پایین است و ارزش ندارد که جوابی بدهد.
با این وجود، امین گل مریمی میداند که تبعات مصاحبه او با لوییزا هومریش و ماجرای شکایت مجاهدین علیه نشریه دیسایت، موضوعی بسیار فراتر از شرح سرگذشت اوست. او با وجود آنکه همین روزها انتظار تولد اولین فرزندش را میکشد و دغدغههای کار و زندگی شخصیاش بیش از همیشه هستند، موضوع گفتن حقیقت زندگیاش، برایش خیلی جدیتر شده است. او میگوید: «متوجه شدم که داستان شکایت از دیسایت موضوعش خیلی فراتر رفته است. سازمان مجاهدین خلق برای اولین بار در دادگاهی شکست خورد که موضوع آن این است که بچه های زیر سن را برده است عراق و آموزش نظامی داده است.»
به این ترتیب داستان زندگی امین گل مریمی نه تنها به مطرح شدن یک موضع وخیم حقوق بشری با عنوان «کودک سربازی» در تشکیلات مجاهدین خلق در یک دادگاه اروپایی منتهی شد، بلکه به افشای حقایق بیشتر درباره این فرقه مخرب انجامید.
محمد رضا ترابی که 18 سال از کودکی و نوجوانی و جوانی خود را صادقانه در خدمت تشکیلات مجاهدین خلق بوده است، ضمن ستودن شجاعت امین گل مریمی برای قدم پیش گذاشتن در آغاز این راه معتقد است که هر چه در این راه قدم بردارند حقایق بیشتری افشا خواهد شد. او میگوید: « من هم در این پروسه چشمم به خیلی از مسائل روشن شد… یکی دو سال اول {پس از خروج از تشکیلات} سختم بود که گذشته خودم را بیان کنم اما خوشبختانه به اعتماد به نفسی رسیدهام که گذشته خودم را بپذیرم … برای همه جای تعجب دارد که چطور انقدر نرمال هستم…و اینکه چقدر این سازمان مخوف است و چقدر این سازمان در حق من و امثال من جنایت کرده است»
در این جلسه 4 ساعته، حقایق بسیاری درباره سندسازی سران فرقه رجوی علیه کودک سربازان، ترفندهای گوناگون برای فریب آنها برای پیوستن به ارتش مجاهدین در عراق، چگونگی آموزش های نظامی به کودک سربازان، فرهنگ استبدادی حاکم بر سازمان و دروغ ها و ادعاهای ضد و نقیض شخص مسعود رجوی مطرح میشوند.
مزدا پارسی