اعترافات اجباری در فرقه رجوی – قسمت دوم

در قسمت اول به پوچ بودن تمامی اسناد و اعترافات اجباری و ادعاهای سازمان در مورد جداشدگان پرداختم.
قوانین بین‌المللی و ماده ۳۸ پیمان ‌نامه حقوق کودک اعلام می‌کند که گروه‌های سیاسی نباید از افراد زیر پانزده سال در جنگ استفاده کنند. هم‌چنین «پروتکل اختیاری شرکت کودکان در جنگ» از طرفین درگیری‌ها می‌خواهد که به افراد زیر هجده سال اجازه شرکت در جنگ داده نشود و سربازگیری اجباری در مورد این افراد نیز ممنوع است (ماده۴). هم‌چنین این پروتکل از حکومت‌ها می‌خواهد که کودکان را برای اقدامات نظامی بسیج نکنند و از نام ‌نویسی آن‌ها برای شرکت در درگیری‌های نظامی خودداری شود و همه باید برای بازگشت آرامش جسمانی و روانی کودکان تلاش کنند. (ماده ۶)

ضمن آرزوی موفقیت در این مسیر برای این جداشدگان از سازمان، خدمت این باصطلاح کودک سربازان سابق که توسط سازمان ربوده شدند و سال 1376 به سازمان آورده شدند و الان هر کدام برای خود شخصیت بسیار قابل احترام و بزرگی هستند، عرض می کنم:

دوستان سابق، میلیشیاهای سازمان، بچه های سابق سازمان! می دانم که همه شما از رفاه نسبی در کشورهای اروپایی و آمریکایی، ربوده شدید و اجبارا به عراق فلک زده آورده شدید، شما همگی و یا اکثرا زیر سن قانونی به کار نظامی و این سازمان برده شده اید و هرگز تصوری که بعدا به عینه دیدید از سازمان نداشتید. اما وقتی چشمتان به حقایق جنایتکارانه سازمان مجاهدین در عراق باز شد، دیگر هیچ چیز سازمان برایتان جذابیت و رنگی نداشت، تقابل هایتان شروع شد، خوشبختانه الان هم اکثرا از سازمان جدا شدید و به آغوش زندگی عادی برگشتید، امروز هم با همتی بلند وارد گود شدید و دست به افشاگری های خیلی عالی زدید، دستتان درد نکند و این مبارک است. نکته اصلی که روی آن به درستی انگشت گذاشتید، نبود آزادی بیان در مناسبات رجوی است. از دیگر مشکلاتی هم که در سازمان وجود دارد مسئله زندانی کردن اعضای سازمان در زندان های انفرادی است که امیدوارم در روم های بعدی به آن مسئله نیز پرداخته شود.

در میان شما بودند نفراتی مثل آقای یاسر عزتی که از روز اول ورود، دست سازمان را خواند و هرگز یک نفر تشکیلاتی نبود و حتی علنا به رهبری سازمان بد و بیراه می گفت، عاقبت هم همچنانکه خودش می گفت هرگز مجاهد نشد و از سازمان خارج شد.طبق گفته های خودش، او را به محلی برده بودند که تلویزیون داشت، هواخوری داشت، یخچال و مواد غذائی داشت، اجازه ورزش کردن داشت، با نفرات محدودی ارتباط داشت، خلاصه مینیمم هائی را به او داده بودند و فقط از جمع جداشده بود، اما این امتیازات و حربه های سازمان نیز هرگز او را در سازمان ماندگار نکرد.

هنوز آن کابوس های سیاه فرقه ای رجوی دست از سر هیچ کداممان برنداشته است، من خود یکی از شنونده های جلسات کلاب هاوس این کودک سربازان سابق و بچه های جداشده سازمان بوده ام که در نوع خود بی نظیر و ارزشمند است. مسئله کودک سربازی از جنایات بزرگ رجوی است که بی گمان در هر محکمه ای، مسعود رجوی و سایر سران سازمان را محکوم خواهد نمود. هر چند که سازمان نیز بیکار ننشسته و دست به پرونده سازی های دروغین خواهد زد، اما خود نیز بهتر از بقیه می داند که این سندسازی های فرقه ای بیشتر خود سازمان را محکوم خواهد کرد تا شاکیان پرونده را. جدای از مشروع نبودن مناسبات نظامی رجوی و جنگ او علیه مردم ایران، یکی از شرم آورترین پیامدهای آن بکارگیری رذیلانه کودکان در کارهای نظامی می باشد. سوء استفاده از کودکان بواسطه روح کودکانه و عمر ناپخته شان بسیار آسان می باشد. کودک سربازان، قربانیان اصلی تشکیلات نامشروع رجوی هستند. کودکانی که اجبارات ابلهانه رجوی ناگهان آنان را به میانه کارزاری سوق داد که هیچ تناسبی با دوران کودکی آنها نداشته و ندارد.

در خاتمه ضمن ارج نهادن به تمام تلاش های این قربانیان رجوی، که بلاهای بسیاری را از سر گذراندند، به احترام همه آنها، آرزو می کنم که به تظلم خواهی خود برسند و چهره اصلی رجوی ها را که آنها به سبب روابط خانوادگی خود، بیشتر به آن اشراف داشته اند، به جهانیان نشان بدهند که در این فرقه چه خبر بوده است؟

پایان

فرید

خروج از نسخه موبایل