وصیت نامه نویسی اجباری برای کودک سربازان مجاهدین خلق

شاید بتوان مهم ترین رخداد مرتبط با موضوع مجاهدین خلق در سال گذشته را افشاگری های کودک سربازان سابق درباره نقض حقوقشان در زمان ارتباط، حضور و عضویتشان در این تشکیلات دانست. از پاییز 1400 تا کنون، هر روزی که میگذرد، ابعاد تازه ای از رویکردهای فرقه ای و استبدادی سران مجاهین خلق در قبال کودکان و نوجوانان روشن می‌شود، از جمله اینکه مسئله کودک سربازی تنها به پوشیدن یونیفرم نظامی و گرفتن آموزش نظامی و مسلح کردن کودکان زیر سن قانونی محدود نمی‌شود، بلکه رهبران تشکیلات مجاهدین رسما کودکان را به سوی مرگ سوق می‌دادند. از تازه‌ترین نکاتی که در این رابطه گفته شده است، اجبار کودک سربازان و میلیشیا به نوشتن وصیت نامه است.

چنانچه میدانیم مسئله کودک سربازی تنها به نسل سوم مجاهدین خلق محدود نمی‌شود. علاوه بر کودک سربازان سابقی چون امیر یغمایی، امین گل مریمی، محمدرضا ترابی، آرمان رجوی و بسیاری دیگر که اخیرا لب به سخن گشوده‌اند، بخش بزرگی از نیروهای سازمان مجاهدین خلق در سالهای آغازین فعالیتش از میان کودکان و نوجوانان زیر سن قانونی انتخاب شدند؛ در دهه پر آشوب 60 در اقدامات خشونت آمیز تشکیلات به کار گرفته شدند؛ نهایتا در عملیات فروغ جاویدان تعدادی از آن‌ها در سنین بسیار پایین کشته شدند.

سیامک نادری عضو سابق مجاهدین خلق نزدیک به دو دهه است که از فرقه رجوی جدا شده است. او در این سالها تلاش کرده است با ارائه مستندات فراوان از رویکرد خشونت آمیز و فریبکارانه سران مجاهدین خلق نسبت به اعضای خود پرده بردارد. او به تازگی در حساب کاربری فیس بوک خود به نقل از یکی از هواردان سابق مجاهدین با نام عاطفه بانکی می‌نویسد:

« وقتی جریان سربازگیری زیر سن رو در مجاهدین میخوندم، یاد خودم افتادم در این سن ازمون خواسته بودن وصیت نامه هامون رو بنویسیم. یادمه وقتی داشتم وصیت نامه خودم رو مینوشتم بابام اومد کنارم نشست پرسید ازم چی مینویسی میتونم بخونم. گفتم دارم وصیت نامه مینوسم. بابام تعجب کرده بود که چرا اینکار رو انجام میدم اونم در این سن کم. فرقه رجوی انگار از همان اوایل انقلاب میدونست باید قاب عکسها رو آماده بزاره و این عکسم که گرفتم یه دستور تشکیلاتی بود که اگر به دست فالانژها ها کشته شدیم عکسی از آدم داشته باشن، وصیت نامه‌ای موجود باشه که هوادارشون هستم تا در روزنامه مجاهد زده بشه. من در این عکس ۱۵ یا ۱۶ سال بیشتر نداشتم.»

همچنین، در بخش نظرات کاربران ذیل همین پست، فردی دیگر با نام فاطمه ایرانی از تجربه‌ای مشابه در فرقه رجوی می‌گوید: «ای وای درست میگید من هم پانزده ساله بودم و از من در یک نشستی خواسته شد وصیت نامه بنویسم و نوشتم چه روز دلهره آوری برایم بود.» در ادامه نظرات زیر همین پست، فاطمه ایرانی به درخواست سیامک نادری عکسی از 15 سالگی خود نیز ارسال می‌کند.
تصور کنید که نوجوانانی که در اوج بحران‌های مقتضای این سن و نوسانات احساسی ناشی از ترشح هورمون‌ها هستند، به شدتی که در نقل قول‌های بالا ذکر شده در سیستم کنترل ذهن تشکیلات مغزشویی می‌شدند. نوجوانی سنی است که مرحله گذار از دوره کودکی به بزرگسالی تقلی می‌شود. نوجوانان در این سن سعی می‌کنند هویت مستقل خود را بسازند. آن‌ها می‌خواهند به والدین و مربیان خود ثابت کنند که مسئولیت پذیر و قابل اعتماد هستند. بدین ترتیب در ساختار مغزشویی که سران مجاهدین خلق ساختند نوجوانان گاه به سادگی تحت تاثیر مفاهیم اغراق آمیزی چون شهادت‌طلبی و فدا برای رهبر قرار می‌گرفتند. با این وجود، به گواه دو بانوی مذکور، نوشتن وصیت نامه و آمادگی برای مرگ به هر روی تجربه هولناکی است.

نتیجه فاجعه بار سوء استفاده‌های سران فرقه رجوی از دوران بحرانی نوجوانی این بود که نوجوانان زیادی را به کام مرگ کشاندند و سالهای طولانی از بهترین دوران زندگی بسیاری دیگر را تباه کردند. سران مجاهدین خلق تنها به اجبار کردن نوجوانان به نوشتن وصیت نامه اکتقا نکردند. هنگامی که فرماندهان ارتش به اصطلاح آزادی بخش اسلحه به دست مریم قیطانی دادند و او را برای شرکت در عملیات بشدت غیرسازمان یافته فروغ جاویدان اعزام کردند، او تنها 15 سال داشت.

مریم قیطانی به همراه برادرش

مزدا پارسی

 

خروج از نسخه موبایل