با تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان و سال نو به همه هموطنان، بویژه خانواده هایی که سال ها در انتظار رهایی و بازگشت عزیزان خود از اسارت فرقه رجوی چشم انتظار هستند و مدعیان حقوق بشر و دمکراسی نیز طبق معمول به تنها چیزی که توجهی ندارند «آزار و اذیت این خانواده ها از سوی سران سازمان مجاهدین و جنایت ده ها ساله مسعود و مریم رجوی در همکاری با صدام حسین و ترور 17000 جوان ایرانی به جرم دگر اندیشی و اعتقاد به جمهوری اسلامی» است، چون هر طرف بوی دلار به مشام برسد به آنسو گرایش دارند.
سال نو در حالی آغاز گردید که مردم ایران پس از گذار از دو نوروز سخت کرونایی، با شور و نشاط اولین نوروز سده 15 را در کنار اقوام و آشنایان و سایر هموطنان تجربه کردند. شور و نشاطی که یقیناً برآمده از تلاش های شبانه روزی مدافعان امنیت و سلامت، و همت دانشمندان ایرانی، و تدبیرِ یک رهبرِ هوشیار است. همان کسانی که در دل انواع دسیسه ها و تحریم های ظالمانه قدرت های غربی، دست روی دست نگذاشتند و با عزمی برآمده از خون سردار شهیدشان، توانایی بی پایان ملت ایران را در همه عرصه ها به نمایش گذاشتند.
این موفقیت بزرگ، نویدبخش بهاران گل افشان دیگری است که به خواست و اراده خدا از راه خواهد رسید، همانگونه که پیروزی درخشان و پی در پی ملت مظلوم و مقاوم یمن، طلیعه های آنرا آشکار ساخته و بی تردید پرتوهای آن، تمامی سرزمین های محور مقاومت را درخواهد نوردید. یقیناً موفقیت در زمینه های مختلف علمی، سیاسی، نظامی و منطقه ای، عبث و ساده بدست نیامده و محصول هزینه های سنگینی است که برای آن پرداخت شده است. یک قلم کهکشانی از سرداران، دانشمندان و جوانان این خطه پهناور زندگی، جان خود را نثار کردند تا این راه هموار گردد. همانطور که مردم یمن رنج های بیشمار کشیدند و همچنان دردهای زیادی را تحمل می کنند، همانگونه که مردم ایران نیز سالیانی سخت پشت سر گذاشتند. اما این رنج ها بی حاصل نیست و نخواهد بود. همانگونه که خون سردار دلها نیز به هدر نرفت و مدام ملت های منطقه و گاه جهان را به جنبش وامی دارد. امروز می بینیم که جهان در حال جهش و گذار به یک تحول عظیم است. قدرت های پیرِ استعماری، یکی بعد از دیگری ضعف و ناتوانی شان نمایان می شود و رو به افول می روند و طلوع قدرت های دیگری را در افق شرق نوید می دهند.
محصول استقامت و پایداری
سده 15 با این تحولات جهانی آغاز گردید. گستره محور مقاومت طی چند سال گذشته آمریکای لاتین و آفریقا و غرب آسیا را در نوردیده، و امروز آنچنان شکوفا و بالنده شده که قدرت های اقتصادی و نظامی شرق را به مقابله در برابر زیاده خواهی آمریکا و سایر دول استعماری تشویق کرده است. یعنی استقامت آنان، دو قدرت بزرگ شرق را از خواب بیدار کرد و این انگیزه را به آنان داد که می توان ریسک های بزرگ را پذیرفت و نظم دیگری در جهان برپا نمود. بله، همه اینها برآمده از همان رنج ها و خون ها و استقامت هاست.
پس، رنج و درد خانواده ها نیز بی حاصل نیست و بی تردید به بار خواهد نشست. اگر امروز می بینیم که مریم رجوی حقیرانه به دریوزگی غرب نشسته تا توافقی صورت نگیرد و تحریم ها برداشته نشود، دلیل آن را باید در تزلزلی که در تشکل مجاهدین رخ داده جستجو کرد، و این تزلزل ناشی از همان تلاش هایی است که از یکسو خانواده ها و از سوی دیگر جداشدگان و منتقدان طی سال ها داشته اند. وجود این رنج و زحمات است که به سایر اسیران انگیزه می دهد تا بندهای اسارت را از ذهن و روح خود بگشایند و بدون هراس از سقوط، به پرواز بیندیشند. به یاد داریم که طی ربع قرن گذشته چه دروغ ها به خورد مجاهدین دادند تا آنان را از جدا شدن پرهیز دهند تا بترسند و هیچ چشم اندازی برای آینده خود متصور نباشند. اما دلگرمی هایی که خانواده ها ایجاد کردند، و راه هایی که جداشدگان برایشان ترسیم و هموار کردند، امروز آینده دیگری را در چشم انداز قرار داده است. این نتیجه استقامت و پایداری همه کسانی است که دست روی دست نگذاشتند و از هیبت و هیمنه پوشالی رجوی و لابی های غربی آنان نهراسیدند و نومید نشدند.
هزاره سوم و سده پانزدهم از نگاه مریم رجوی!
کمتر از دو سال مانده به پایان قرن بیستم، مریم رجوی در یک سخنرانی ادعا کرد که «آغاز هزاره سوم، پایانی بر جمهوری اسلامی خواهد بود». در آن روزگار، مسعود رجوی سرمست از اقتدار پوشالی اش که با اتکا به صدام حسین و استخبارات به دست آورده بود، ادعاهای جهانی داشت و مریم نیز حین گشت و گذار در اروپا، دل به چند کنسرت و گردهمایی خوش کرده بود و خود را در آینه، ملکه ایران می دید و آرزوها داشت. قریب ربع قرن از آن شعارها گذشت و نه از صدام اثری ماند و نه از ارتش آزادیبخش رجوی. تنها چیزی که از آن دوران مانده، ده ها میلیون دلار اهدایی صدام است که با دلارهای سعودی پیوند خورده و چند دوجین لابی غربی نیز چشم به آن دوخته اند و کاسبی می کنند. امروز سران سازمان، چشم انتظار مرگ، آرزو دارند کاش در خانه سالمندان سکونت داشتند. دیگر حتی شعر و شعار لابی های غربی نیز به آنان دلخوشی نمی دهد چون سردمدار آنان یعنی «جان مک کین» معدوم نیز به جهنم واصل شده است.
با اینحال، نوروز امسال باز هم مریم همان شعار قرن گذشته را برای سده 15 تکرار کرد و گفت: «سده 15، سده جایگزین دمکراتیک و سده آزادی و دمکراسی و برابری برای مردم ایران است». به نظر می رسد زمان برای این ملکه ی تحریم و ترور متوقف شده و تصور می کند همچنان در هزاره دوم است و فراموش کرده این شعار 24 سال قبل از دهان خودش بیرون زده بود و دیگر خریداری ندارد و باید به فکر تشییع جنازه های جدید باشد.
روزی که صدام سقوط کرد، مریم قجر عضدانلو با لگد زدن به صدام و تمجید از اشغال عراق گفت: «نسیم دمکراسی در عراق در حال وزیدن است». وی تصور می کرد بزودی آمریکایی ها او را سوار بر تانک های خود به تهران خواهند برد و به قدرت خواهند رساند. 20 سال پس از آن (که آمریکایی ها هم او را تنها گذاشتند و رفتند) به دریوزگی اروپایی ها نشسته تا سرسپردگی اش را به رسمیت بشناسند و او را مورد حمایت قرار دهند، غافل از اینکه دوران در حال تغییر است و سردمداران دول اروپایی مفلوک تر از آن هستند که بخواهند در بحبوحه جنگ سرنوشت ساز اوکراین، حتی لحظه ای به یک عجوزه پا به گور و شوهرش که حتی جرأت ندارد از تابوت بیرون بیاید بیندیشند. بله، مریم قجرعضدانلو باید بداند که سده 15، پایانی بر چهار دهه جنایت و مردمفریبی تشکل مافیایی اوست، همانطور که هزاره سوم، پایانی بر ارتش آزادیبخش ملی صدام بود.
حامد صرافپور