بدون شک یکی از پرسشهای بسیار مهم تاریخ معاصر ایران این چگونگی فرایند وابستگی هر چه بیشتر جریان نفاق به امپریالیسم آمریکا است. فرایند این سرسپردگی به حدی پیچیده است که برای روشن شدن تمام ابعاد آن احتیاج به تشکیل کارگروه تخصصی و ساعتها و بلکه ماهها کار دارد. برای روشن شدن برخی ابعاد پنهان این مسئله و آشکار ساختن برخی ناگفته های نهان روابط ننگین گروه مجاهدین و ایالات متحده آمریکا گفتگویی داشتیم با کامران غضنفری محقق و پژوهشگر جریانهای سیاسی معاصر. امیدواریم این گفتگو برخی پرسشهای همیشگی این حوزه حساس تاریخی را پاسخ گوید.
بسم الله الرحمن الرحیم با موضوع ارتباط مجاهدین و آمریکا خدمت استاد کامران غضنفری محقق تاریخ معاصر هستیم استاد عزیز خیلی ممنونم که به ما فرصت دادید تا از محضر جناب عالی استفاده کنیم. به عنوان سؤال اول میخواستم بدانم بر اساس اسناد و مدارک موجود روابط سازمان مجاهدین خلق به طور دقیق از چه زمانی شروع شد؟
بخشی از ارتباط مجاهدین با آمریکا به دوران پیش از انقلاب بازمیگردد بخشی از آن هم به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مربوط میشود. قبل از انقلاب وقتی مرکزیت سازمان توسط ساواک ضربه میخورد و همه اعضای مرکزیت آن دستگیر میشوند. از تعداد ۱۲ عضو مرکزیت سازمان ۱۱ نفر از آنها به اعدام محکوم میشوند و فقط یک نفر یا همان مسعود رجوی حکم اعدامش تبدیل به حبس ابد میشود. بعدها بخشی از اسناد ساواک هم کشف و منتشر میشود. این اسناد حاکی از این بود که تیمسار نصیری رئیس ساواک با نوشتن نامهای به شاه میگوید:« به دلیل همکاریهای خوبی که آقای مسعود رجوی در زندان و در طی بازجوییها داشته است درخواست یک درجه تخفیف برای مجازات وی دارم.» شاه هم با این درخواست موافقت نموده و اعدام وی تبدیل به حبس ابد میشود. این نکته حاکی از این است که مسعود رجوی کمکهای بسیاری به ساواک در داخل زندان کرده بوده و طی چند سالی که تا سال ۱۳۵۷ش در درون زندان بوده همکاریهای بسیاری به صورت مخفیانه با ساواک داشته است و اخبار و اطلاعاتی را به آنها از درون تشکیلات میداده و همچنین به آنها برای چگونگی برخورد با اعضای بیرون زندان رهنمود میداده است. به نظر میآید که از این دوران به واسطه ارتباط مسعود رجوی با ساواک و از طریق آنها با سیا که کاملاً بر ساواک اشراف داشته است. این ارتباط پنهانی میان سازمان نفاق و آمریکا برقرار شده است.
این مطلب جناب عالی که چون آمریکا در ساواک مستشاران یا نیروهایی داشته است پس بر ساواک اشراف داشته ممکن است برای مخاطب نسل جوان ما مقداری گنگ باشد و ممکن است برای جوانان این مرز و بوم این سؤال پیش بیاید که مگر امکان دارد که یک فرد یا سازمان از طریق وصل شدن به یک نهاد اطلاعاتی-امنیتی به نهاد اطلاعاتی کشور دیگری متصل شود دلیل شما برای این سخن چیست؟
ببینید ساواک از بدو تأسیس خود یعنی سال ۱۳۳۵ش توسط سازمان سیای آمریکا و MI۶ انگلیس به آمریکا وابسته بود. اصلاً این دو سازمان بودند که ساواک را در ایران تشکیل دادند و آموزش نیروهای آن را هم برعهده گرفتند در یک دهه اول تأسیس ساواک عمده آموزشی که به مأمورین ساواک داده میشد توسط سازمان سیا بود. به علاوه پایگاه سیا در تهران مستقیماً با مسئولین ساواک در ارتباط بود و همکاریهای مشترک اطلاعاتی به صورت وسیع و گسترده بین ساواک و این سازمان امنیتی-اطلاعاتی جریان داشت و به واقع پایگاه سیا در ایران بر اقدامات ساواک اشراف داشت و اینها با هم همکاری نزدیکی داشتند. این از زمینههای روابط سازمان مجاهدین با آمریکا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی اعضای سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۷ش از زندان آزاد شدند. سعی کردند که به صورت مستقیم با سازمانهای اطلاعاتی خارجی ارتباط بگیرند. ما میبینیم که در ماجرای خروج مسعود رجوی به صورت پنهانی از کشور در اسفند ماه ۱۳۵۹ش وقتی وی مخفیانه از طریق مرز پاکستان از کشور خارج شده و بعد از آنجا به فرانسه میرود. جلسهای با حضور نمایندگان دولتها و به واقع سازمانهای اطلاعاتی غربی در فرانسه برگزار میشود. در اینجا اعضای سازمان مطرح میکنند که ما میخواهیم علیه جمهوری اسلامی وارد فاز مسلحانه بشویم و از این سازمانهای اطلاعاتی درخواست کمک و پشتیبانی میکنند که آنها هم قول کمک و مساعدت به سازمان میدهند. بعد از این ماجرا است که رجوی در فروردین ۱۳۶۰ش به صورت مخفیانه به ایران باز میگردد و با مرکزیت سازمان این مسئله را مطرح میکند که قرار است وارد فاز مسلحانه بشویم و غرب هم قول حمایت داده است. میبینیم که از خرداد ۱۳۶۰ش عملیات مسلحانه سازمان آغاز میشود. انفجارهایی که سازمان مجاهدین خلق در ۷تیر ۱۳۶۰ش در دفتر حزب جمهوری اسلامی انجام داد و در ۸شهریور ۱۳۶۰ش در ساختمان نخست وزیری انجام داد. طبق اسنادی که بعدها به دست آمده مشخص شده است که این بمبها بمبهایی بوده که سازمان مجاهدین خلق از سازمان سیا دریافت کرده بوده و در آن اماکن کارگذاشته بود که منجر به شهادت تعداد زیادی از نمایندگان مجلس، وزا و شهیدان بهشتی، رجایی و باهنر میشود. این بخشی از همکاریهای سازمان مجاهدین با سازمان سیای امریکا بود که بعد هم در دوران ۸ سال جنگ تحمیلی میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم بعث عراق ادامه یافت و شاهد هستیم که در این بازه زمانی مجاهدین به عنوان ستون پنجم و جاسوس عراق و آمریکا عمل میکنند و حداکثر هماهنگیها را با آنها دارند.
در اینجا ممکن است یک سؤال برای هر کسی که بر روی تاریخ سازمان مجاهدین خلق کار میکند به وجود بیاید و آن این است که وقتی این سازمان مجاهدین خلق در دهه ۱۳۴۰ش و در جو خفقان آن سالها در ایران تأسیس شد. در این دوران سازمان مدعی نمایندگی جریانات چریکی ضد امپریالیستی در ایران اعم از چپ گرا یا مسلمان است. در حقیقت سازمان با یک ایدئولوژی التقاطی به دنبال شعار و گرایش ضد امپریالیستی است. حالا حضرت عالی با عنوان یک محقق تاریخ معاصر نگاهتان به دگردیسی سازمان از یک جریان سیاسی با خط مشی ظاهراً امپریالیستی به یک جریان کاملاً همراه و همگام با امپریالیسم چیست؟
اینها زمانی هم که مدعی حمایت از شعار مبارزه با امپریالیسم بودند در واقع این شعارشان مبتنی بر تفکر اسلامی نبود و تحت تأثیر جریانهای چپ چریکی مارکسیسم را علم مبارزه میدانستند و معتقد بودند اگر کسی میخواهد مبارزه کند بایستی به علم مارکسیسم مجهز شود و بر اساس اصول مارکسیستی با امپریالیسم مبارزه کند. اعضای سازمان بر اساس آموزههای مارکسیستی اسلام را یک دین ارتجاعی میدانستند ولی چون در ایران اکثر مردم مسلمان هستند مجبور به رعایت ظواهر اسلامی بودند. البته قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان مجاهدین خلق بعضی از افراد دارای تفکرات اسلامی هم حضور داشتند اما توسط کسانی که گرایشات مارکسیستی داشتند کنار زده شده و ترور یا حذف شدند بنابراین رویه تشکیلات مجاهدین به سمت جریان مارکسیستی رفت. کما این که وقتی در سال ۱۳۵۰ش دوتن از اعضای سازمان به نجف و خدمت امام خمینی(ره) میروند طی چند هفتهای که آنجا بودند و مدام با امام ملاقات میکردند و عقاید خودشان را برای ایشان تشریح مینمودند امام هیچ عکس العمل و تأییدی نسبت به اینها نشان نمیدهند. بعد از این دیدار هم میفرمایند: «چیزهایی که اینها گفتند عقاید مادیگرایانه بود که یک رنگ و لعاب اسلامی داشت» اینها برنامهریزی کرده بودند که مثلاً با این حرفها بتوانند حضرت امام را هم خام کنند و از ایشان برای خود یک تأییدیه بگیرند که امام هرگز این کار را نکردند. این افرادی که داعیه مبارزه با امپریالیسم را داشتند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تغییر جهت دادند و پس از پیروزی انقلاب با وجود این که انقلاب اسلامی نماد مبارزه با امپریالیسم غربی و شرقی بود اینها با جمهوری اسلامی درگیری پیدا میکنند و در مقابل آن میایستند اگر ادعاهایشان در مورد مقابله با امپریالیسم درست بود، میبایست هوادار جمهوری اسلامی باشند نه این که اقدام به براندازی این نظام کنند. خوب اینها در ظاهر شعارهای ضد امپریالیستی میدادند وقتی که در شهریور ۱۳۵۹ش جنگ تحمیلی آغاز شد در روزنامه های خود به ظاهر شعارهایی بر علیه صدام و رژیم بعث عراق میدادند و آنها را دست نشانده امپریالیسم معرفی مینمودند اما همانهایی که بر علیه عراق شعار میدادند مدتی بعد خودشان در دامان رژیم بعث عراق میافتند و برای جاسوسی برای رژیم بعث عراق و کارشکنی در حوزه جنگ اقدام میکنند و با یک تغییر جهت ۱۸۰ درجهای برای کارشکنی در جبهههای نبرد وارد عمل میشوند.
استاد از این که پاسخ این سؤال را خوب توضیح دادید ممنونم اما چرا ایالات متحده با وجود این که خودش را یک ابرقدرت میدانست مجاهدین خلق را برای همکاری انتخاب میکند اینها چه پتانسیلی داشتند که باعث میشد توجه آمریکاییها را به خود جلب کنند هدف آمریکا از این کار چه بود؟
دولت ایالات متحده آمریکا از بدو پیروزی انقلاب اسلامی همه تلاش خودش را میکند تا این نظام نوپا را سرنگون کند تا با براندازی جمهوری اسلامی دوباره رژیم سلطنتی را در ایران به قدرت برساند. آمریکاییها تمام تلاششان را در سالهای ۱۳۵۶و ۱۳۵۷ کردند تا بلکه بتوانند انقلاب را سرکوب و خاموش کنند و رژیم شاه را نجات دهند اما موفق نشدند. پس از سرنگونی حکومت پهلوی از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی اینها شروع کردند به مسلح کردن گروههای مخالف تجزیه طلبها، گروههای تروریستی و راهاندازی جنگهای منطقهای و شهری تا جایی که میتوانستند برای تضعیف و براندازی جمهوری اسلامی تلاش کردند. بعد آمدند چندین کودتا را برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی طراحی کردند که به لطف خدا موفق نشدند. به خاطر این که مجاهدین خلق هم در برابر امام خمینی(ره) و جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بودند و اینها خواهان این بودند که با ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران قدرت را به دست بگیرند. از این جهت با آمریکاییها اشتراک منافع پیدا کردند و آمریکاییها مجاهدین خلق را ابزار خوبی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و براندازی آن تشخیص میدهند. لذا به همین خاطر از مجاهدین خلق حمایت نموده و از آنها به عنوان یک ابزار برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی و ساقط کردن آن استفاده میکنند. ما میبینیم وقتی مجاهدین خلق به عراق رفته و پایگاه خود را در آنجا مستقر میکنند با دولت ایالات متحده آمریکا ارتباط دارند. و یکی از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق به نام محسن رضایی که برادر کوچک خانواده رضایی است.( سه تن از اعضای این خانواده قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در درگیری با ساواک کشته شدند.) محسن رضایی برادر کوچک این سه نفر است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد تشکیلات مجاهدین خلق میشود و تا رتبه مرکزیت سازمان پیش میرود و بعد رابط سازمان مجاهدین خلق با سازمان سیای آمریکا میشود. اطلاعاتی که به طرق مختلف توسط سازمان از داخل ایران جمع آوری میشد از طریق این فرد در اختیار سازمان سیا قرار میگرفت. در ازای این اطلاعات سازمان سیا به سازمان پول میپرداخت.همواره در طی این سالها یک حقوق ماهیانه از طرف دولت آمریکا برای سازمان در نظر گرفته میشد که از طریق سازمان سیا در اختیار مجاهدین قرار میگرفت. طی این چند دهه و حتی پس از پایان جنگ تحمیلی روابط مجاهدین و آمریکا ادامه داشت. ما شاهد بودیم که حتی هنگامی که صدام کویت را اشغال کرد و بعد با آمریکاییها بر سر همین مسئله اختلاف پیدا کرد و آمریکا به خاطر همین مسئله به عراق حمله کرد میبینیم در همین زمان آمریکاییها پایگاههای مختلف نظامی عراق را بمباران میکنند اما به مقرهای سازمان مجاهدین خلق هیچ کاری ندارند یعنی مناطق مجاور اردوگاههای مجاهدین خلق که در متعلق به نیروهای عراقی بود بمباران شد اما هواپیماهای آمریکایی کاری به کار مقر مجاهدین خلق نداشتند. که این حاکی از هماهنگی پشت پرده سازمان نفاق با آمریکاییها است. در انتفاضه شعبانیه که طی آن مردم مسلمان عراق در کربلا، نجف و برخی مناطق این کشور مانند کردستان عراق علیه صدام قیام کردند آمریکا برای سرکوب این قیام به صدام چراغ سبر نشان داد و مجاهدین خلق هم در این ماجرا به کمک دولت بعث عراق شتافتند و همراه با نیروهای عراقی به طور وحشیانهای مردم عراق را سرکوب و کشتار کردند. این مسئله باعث شد بعدها وقتی در سال ۱۳۸۲ش آمریکاییها پس از افغانستان عراق را اشغال کردند. مردم عراق با کینهای که از مجاهدین به دل داشتند چندین بار به مقر اینها حمله کنند. آمریکاییها برای این که اینها از انتقام مردم عراق مصون بمانند اینها را تحت حمایت خود گرفتند و رسماً اعلام کردند کمپ اشرف تحت حمایت نظامیان ایالات متحده آمریکا قرار دارد و کسی حق تعرض به آن را ندارد اما خوب مردم عراق به آنها ضربات مختلفی زدند تا این که آمریکاییها توانستند اینها را به کمپ لیبرتی در مجاورت فرودگاه بغداد منتقل کردند. وقتی آنجا هم چند بار مورد حمله نیروهای عراقی قرار گرفت به ناچار اینها را به آلبانی منتقل نمودند.
به نظر جناب عالی اکنون با حضور سازمان در آلبانی روابط جریان نفاق با آمریکا به چه شکلی است. چندی پیش دیدم که مریم رجوی پیامی خطاب به مجلس سنای آمریکا صادر نموده است. بنده در کتاب «۲۵ سال عملیات براندازی» متعلق به جناب عالی خواندم که گویا آقای ریچارد مورفی که یکی از عناصر دموکرات ایالات متحده است با سازمان روابط بسیار خوبی داشته است. میخواهم بدانم نگاه جناحهای مختلف سیاسی در آمریکا اعم از دموکرات یا جمهوری خواه نسبت به سازمان مجاهدین در حال حاضر چگونه است؟
ببینید حاکمیت آمریکا اعم از این که قدرت دست حزب جمهوری خواهان باشد یا دموکراتها همواره حامی این گروه تروریستی بوده است. ما شاهد این هستیم که چه در دوره جورج بوش پسر و چه در عصر حاکمیت باراک اوباما بر آمریکا در ساختار سیاسی ایالات متحده همواره طرحهایی جهت حمایت از این گروه تروریستی تصویب و اجرا شده است.
مثلاً در دوران حاکمیت جورج بوش پسر چه طرحهایی در این زمینه اجرا شد؟
اینها در برهههای مختلف زمانی گروهها و تیمهای عملیاتی مجاهدین را در داخل آمریکا آموزش میدادند گزارش شده که در صحرای نوادا برای اینها کمپهای آموزشی ساخته شده و در آنها به اعضای مجاهدین خلق آموزش خرابکاری، اغتشاش و فعالیتهای چریکی میدادند و بعد با دادن اسلحه و تجهیزات انفجاری به اینها اعضای سازمان را از طریق مرز عراق روانه ایران میکردند تا در نقاط مختلف کشور بمبگذاری کنند در دولت باراک اوباما این ارتباطات پشت صحنه ادامه داشت حتی در ماجرای فتنه ۱۳۸۸ش هم همین طور وقتی آمریکایی ها علناً از جنبش سبز اعلام حمایت میکنند در همان ماجرا مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو هم پیامی صادر نموده از جنبش سبز حمایت میکنند و به میرحسین موسوی پیغام میدهند که: در مقابل جمهوری اسلامی بایست، ما از تو حمایت میکنیم. این همسویی مجاهدین با برخی گروههای تروریستی مثل جریان عبدالمالک ریگی، پژاک یا امثال اینها به علاوه جریان سلطنت طلب و انواع و اقسام گروههای تروریستی ضد انقلاب ناشی از همسویی پشت پرده سازمان با آمریکا است. طی دو دهه اخیر مجاهدین هر ساله یک گردهمایی سالانه برگزار میکنند.
به طور مشخص در کجا؟
مثلاً در سالهای اخیر در پاریس این کار را انجام دادند که در آن از برخی مسئولین آمریکایی به عنوان سخنران در این همایشها دعوت مینمایند. در این نشستها نمایندگان مختلف کنگره ایالات متحده آمریکا، سناتورها، فرمانداران و شهرداران مناطق مختلف آمریکا حضور دارند. البته بعداً مشخص شد که اینها با گرفتن پول سخنرانی میکردند. یعنی مبالغ کلانی از ۲۰۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰۰ دلار به اینها میدادند تا در همایش مجاهدین سخنرانی کنند. الان هم که اینها را به آلبانی فرستادند و مکانی را برایشان در نظر گرفتهاند به نظر میآید که همچنان این ارتباطات برقرار است و با حمایت دولت آمریکا کشور آلبانی حاضر شده اینها را بپذیرد. با تجهیزاتی هم که در آنجا در اختیارشان قرار دادند اینها سعی دارند به طرق مختلف از طریق جنگ سایبری به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنند و در عین حال به اقدامات جاسوسی خود هم چنان به نفع آمریکا ادامه دهند.