اهراق مسعود رجوی

اولین بار در پادگان مخوف اشرف، اتهام ” ترور رهبری ” را در زندان های مجاهدین به من زدند! که خنده دارترین جوکی بود که در اشرف می شنیدم. بازجوها گفتند که تو برای ترور رهبری آمدی! حال قضیه این بود که من نمی خواستم در مناسبات بمانم و درخواست خروج داده بودم و برای فرار از پاسخگوئی منطقی، بمن گفتند: خروج امکان ندارد، گویا فکر می کنی با دسته کورها طرف هستی و تو ما را خر فرض کردی؟ تو مسیر اشرف را یاد گرفتی، قیافه های بچه های مجاهد را دیدی! از همه بدتر گزارش داریم که تو برای مسموم کردن مخازن آب اشرف و ترور رهبری مقاومت از طرف وزارت اطلاعات اعزام شدی!!!…

اتهامات بقدری مضحک و مسخره بود که خودشان هم باورشان نمی شد، چه برسد به من. اما من در زندان آنان و دستبند به دست بودم، نه وکیلی داشتم ، نه کسی مطلع بود که من آنجا در زندان هستم، نه صدایم به جایی می رسید و … پس هر مارکی به من می چسبید.

بعدها که از زندان خلاص شدم و به مناسبات برگشتم، دیدم این اتهام را به همه می زنند، یک مارک عمومی است که به تازه واردها هم خوب می چسبد و نفر را توی لاک دفاعی می برد! دیگر برایم مستند و مسجل شده بود که در سازمان اگر به کسی این مارک را بزنند، یعنی آن نفر در موضع حق بوده و پاک است و در نقطه تقابل با سازمان قرار گرفته است و درخواست خروج داده است ، اما برای اینکه او را آزاد نکنند ، مارک های گنده به او می زنند تا فیلش یاد هندوستان نکند.

از طرفی مسعود رجوی یک بزدل و ترسوی تمام عیار است و بدلیل جنایات بیشماری که انجام داده است ، حتی از سایه خودش هم می ترسد.

دیروز باز نشخوار این مارک زنی های رسوا را در یکی از سایت های فرقه ی رجوی دیدم که با عنوان” مروری بر طرح های شکست خورده دشمن برای ترور رهبر مقاومت” آمده بود!

همه می دانیم شکنجه گران و بازجوهای رجوی، هر وقت بخواهند فضا را امنیتی کنند و جلوی ریزش نیرویی را بگیرند این مارک زنی شروع می شود تا نیروها را در لاک خود فرو ببرند. این کارها نمونه بارز پاپوش درست کردن است. پس می شود نتیجه گرفت که وضعیت در داخل مناسبات رجوی خوب نیست و هر دم ممکن است رسوایی های بیشتری را شاهد باشیم.

اما نادانی یک هنر است که فقط از عهده مزدوران رجوی بر می آید، آن نادان نویسنده مقاله ظاهرا از غار رجوی بیرون آمده و چیزی پرانده است، بیچاره نمی داند که اولا: آنزمان که این مارک ها در ویترین رجوی بود و به اعضای اجباری سازمان زده می شد، مسعود رجوی “مرحوم” نشده بود، اما الان که رهبری در کار نیست که کسی بخواهد او را ترور کند، ثانیا: مرده را که دوباره نمی کشند! جهت یادآوری این نویسنده محترم! باید عرض کنم که آخرین بار که مسعود رجوی رویت شده است ، مربوط به حدود 20 سال پیش بوده است و الان هم احتمالا صد تا کفن پوسانده است و آن صوت سازی های ابلهانه منصوب به مسعود رجوی هم که اکنون در فضای مجازی و به یمن نرم افزارهای گوناگون قابل تقلید و انتشار است، از عهده هر کودکی بر می آید که با نرم افزارهای گوناگون کپی صدا کرده و در اینترنت پخش کند، اگر هم منظور از رهبری مقاومت! مریم رجوی است که کلا صورت مسئله منتفی است، چرا که این عروسک خیمه شب بازی از کار افتاده را کسی “رهبر” نمی داند.

مخلص کلام: بازی های رسوا و نخ نمای ترور رهبر و امنیتی کردن موضوع و پلیس بازی های کودکانه مشتی مفت خور رجوی که الحق باید آنها را ” دسته کورها ” نامید، هرگز نخواهد توانست جلوی مطالبات فزاینده و ریزش گسترده اعضای دربند سازمان در درون حصارهای اسارتگاه مانز در آلبانی را بگیرد، سرنوشت محتوم این فرقه، تلاشی و نابودی کامل است، بند از بند رهبران این فرقه بدست همین خانواده ها و جداشده ها ، گسسته خواهد شد، دور نیست که مریم رجوی هم در دادگاهی عادل به پای میز محاکمه کشیده شود و آنروز همگان به چشم خود خواهند دید که در این سالیان در درون فرقه ی قرون وسطائی رجوی چه جنایاتی به وقوع پیوسته است و خون چه بیگناهانی در شکنجه گاهها و زندان های رجوی بنام آزادی و دمکراسی بر زمین ریخته است . . .

فرید

خروج از نسخه موبایل