در قسمت قبل گفت شد تحصن خانواده های اسیران اشرف مورد توجه بسیاری از رسانه های ایرانی و عراقی و بین المللی قرار گرفت. بسیاری از شبکه های تلویزیونی و خبرگزاری ها و مطبوعات با اعزام خبرنگار به محل تحصن به تهیه گزارش و پخش آن ها پرداختند.
دیدار خانواده ها با جداشدگان از فرقه رجوی در بغداد
روز چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391، تعدادی از خانواده های جدیدالورود که قصد عزیمت به شهرک آزادی در مجاورت پادگان فرقه ای اشرف را داشتند با چند نفری از جداشدگان فرقه رجوی در هتلی در بغداد دیدار نمودند.
خانواده ها در این دیدار صمیمی و آکنده از مهر و محبت مشتاق کسب خبر از عزیزان گرفتار خود در فرقه رجوی بودند. آنان با نشان دادن تصاویر بستگان دربند خود تلاش می کردند از طریق رها شدگان فرقه رجوی از سلامتی آنان مطمئن گردند. آقایان احسان بیدی و قربانعلی حسین نژاد (معروف به غلام روابط) و خانم مریم سنجابی و تعدادی دیگر که مایل به ذکر نام و نشان دادن تصویر خود نبودند با خانواده ها به گفتگو نشستند و از شرایط و وضعیت زندگی در فرقه رجوی و پادگان اشرف گفتند.
انتقال به لیبرتی
در سال 1390، بعد از واقعه خونین 19 فروردین که مسعود رجوی باعث به کشتن دادن 30 نفر از اعضای فرقه خود و مجروح شدن صدها نفر گردید، سازمان مجاهدین خلق به شرط آن که دیگر اجازه حضور به خانواده ها داده نشود با انتقال به اردوگاه موقت لیبرتی موافقت کرد و این انتقال به تدریج و به کندی آغاز گردید تا سال 1391 ادامه داشت.
حمله مجاهدین خلق به خانوادههای متحصن در مقابل پادگان اشرف
در حالی که سازمان مجاهدین خلق در سال 1390 پادگان اشرف را به مقصد اردوگاه لیبرتی ترک کرده بود اما همچنان حدود 150 نفر را به بهانه فروش لوازم موجود در پادگان حفظ کرده بود تا شاید بتواند همچنان سلطه خود بر این مقر را حفظ نماید.
در مهرماه سال 1391 اعضای باقیمانده در پادگان اشرف به سوی خانواده های متحصن با قلاب سنگ و فلاخن حمله کردند. ابتدا اعضای مجاهدین خلق تا فاصله حدود 50 متری از خانواده های تحصن کننده جلو آمدند و به فحاشی و هتاکی با زشت ترین الفاظ پرداختند. لحظاتی بعد و در حالی که خانواده ها هیچ واکنشی به هتاکی ها نشان نداده بودند، اعضای مجاهدین خلق با سنگ و تکه میلگرد و غیره خانواده های تحصن کننده در مقابل درب اشرف را هدف گرفتند.
اعضای مجاهدین خلق به شیوه ای وحشیانه خانواده های حاضر در اطراف پادگان را که اغلب افرادی کهنسال بودند، مورد اصابت قرار می دادند. مجاهدین خلق بدون نشانه گیری دقیق و فقط به سمت جمع خانواده ها به طور متصل نشانه می رفتند، این در حالی بود که در بین پدران و مادران کهنسال اعضای این فرقه که در اطراف پادگان اشرف تحصن کرده بودند دختر بچه ای هفت ساله هم حضور داشت که اعضای مجاهدین خلق وی را نیز با سنگ و تیر و کمان هدف قرار دادند.
یکی از اعضای مجاهدین خلق نیز با یک دستگاه دوربین فیلمبرداری کوچک از همه درگیری ها فیلمبرداری می کرد و یکی دیگر از این عده 20 نفره که معلوم بود، نقش هدایت را به عهده دارد، فرمان حمله را صادر کرد. یکی از اعضای خانواده های تحصن کرده در مقابل اشرف با برنامه ریزی شده خواندن این اعمال گفت: “این اولین باری نیست که مجاهدین خلق این درگیری ها را پیش می آورند و از این الفاظ رکیک استفاده می کنند و به ما سنگ می زنند، اما متأسفانه تاکنون دوربینی برای ثبت این لحظات در اختیار ما نبوده است.”
بسته شدن کامل پادگان اشرف و خاتمه تحصن
بعد از انتقال نیروهای مجاهدین خلق به لیبرتی نهایتاً حدود 100 نفر بر اساس مطامع مسعود رجوی در پادگان اشرف باقی مانده بودند که در شهریورماه سال 1392، بعد از یک واقعه خونین، این پادگان بعد از 27 سال بسته و تخلیه شد و متعاقباً تحصن نزدیک به چهار سال خانواده ها نیز به پایان رسید و شهرک آزادی هم تخلیه شد.
بعد از دو سال توقف، مجدداً خانواده ها توانستند با جلب نظر دولت عراق به دروازه های اردوگاه لیبرتی مراجعه نمایند که این امر در شش نوبت صورت گرفت و در نوبت های پنجم و ششم که جمعیتی بالغ بر 200 نفر از خانواده ها مراجعه کرده بودند کار به درگیری و زد و خورد بین خانواده ها و عناصر مسخ شده سازمان مجاهدین خلق کشید.
انتقال به آلبانی
سازمان مجاهدین خلق نهایتاً به این جمعبندی رسید که عراق دیگر جای ماندن نیست خصوصاً این که پای خانواده ها هم مجدداً بعد از دو سال به لیبرتی باز شده بود. لذا آخرین گروه در اواخر تابستان سال 1395 عازم آلبانی گردیدند.
این انتقال بر اساس توافقی غیر قانونی که بین دولت های آمریکا و آلبانی با کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان صورت گرفته بود انجام شد. فرقه رجوی از ابتدا شرط کرده بود که دولت آلبانی به هیچ ایرانی ویزا ندهد تا مبادا خانواده ها که مسعود رجوی به شدت از آن ها وحشت دارد باز برای احقاق حقوق حقه خود مراجعه کنند.
حماسه پایداری خانواده ها
خانواده ها یک خواسته مشروع و برحق داشتند که از جانب هر نهاد و هر انسانی به رسمیت شناخته می شود. آنان حق داشتند که با بستگان اسیر خود در پادگان اشرف ارتباط آزاد داشته باشند. حتی اگر اعضای گرفتار در فرقه رجوی را زندانی تلقی کنیم باز این حق برای بستگان درجه یک هر زندانی محفوظ بود، اما این خانواده ها به غیر از خدا حامی دیگری نداشتند.
از دولت های آمریکا، عراق، ایران و غیره نمی شد هیچ انتظاری داشت. روشن است که هر کدام مقدمتاً به دنبال منافع سیاسی و ملی خودشان بودند. ارگان ها و نهادهای حقوق بشری و بین المللی هم به هر دلیل رویشان را از این معضل انسانی برگردانده و بر روی آن چشم پوشید بودند. خانواده ها اما یک نمونه مثال زدنی از پایداری و استقامت را با دست خالی و بدون امکانات به نمایش گذاشتند که هر انسان شرافتمندی را تحت تأثیر قرار می داد.
حداقل کار انسانی و خداپسندانه ای که خانواده ها کردند این بود که به خیلی ها فهماندند که مسعود رجوی و سران فرقه اش در برابر خواست مردم چه برخوردی می کنند و چگونه پاسخ آنان را می دهند و بدین وسیله موجب شدند تا لااقل افراد بیشتری به دام این فرقه مخرب گرفتار نشوند و قبل از اسارت نجات یابند.
کسانی می توانستند به واقع شرایط خانواده های متحصن در برابر پادگان اشرف را درک کنند که بستگانشان یا رفقایشان در پادگان اشرف گرفتار بودند.
چه باید کرد؟
دفتر تحصن خانواده های اسیران اشرف در عراق در سال 1392 با بسته شدن خونین پادگان اشرف بعد از نزدیک به 4 سال به پایان آمد، اما حکایت درد و رنج فراق خانواده ها همچنان باقی ماند و هنوز هم، بعد از گذشت نزدیک به یک دهه، ادامه دارد.
هموطنان عزیز و انسان های شریف و آزاده
در هر کشوری که هستید، در هر جا که کار و زندگی می کنید، هر عقیده و مرامی که دارید، هر موضع سیاسی موافق یا مخالف که اتخاذ کرده اید، فرقی نمی کند، ضروری است تا حول خواست خانواده ها بسیج شوید و افکار عمومی جهان را متوجه این معضل و فاجعه حقوق بشری بنمایید.
از هر طریقی که دسترسی دارید فعالان سیاسی و حقوق بشری را به این مشکل توجه بدهید و بخواهید که ساکت ننشینند و از هر راه ممکن اقدام کنند. رجوی دیکتاتور و خودپرست و حامیان بین المللی اش باید تحت فشار افکار عمومی جهانی سر جایشان نشانده شوند چرا که آنان حاضر به پذیرش حرف منطقی و خواست انسانی خانواده ها نیستند و تحت شرایط سیاسی و بین المللی موجود دست باز دارند تا هر کاری که می خواهند انجام دهند.
ما در انجمن نجات در ارتباط با خانواده ها از نزدیک با این مشکلات روبرو هستیم و شدیداً به کمک و یاری کسانی که شرایط ما و خانواده ها را درک می کنند نیازمندیم. خواهشمند است نگذارید رنج و مقاومت خانواده ها به هدر برود و به نتیجه مطلوب نرسد. خواست خانواده ها یک خواست انسانی است. لطفا از این خواست برحق انسانی حمایت کنید و در پیشبرد اهداف آن سهیم شوید.
عاطفه نادعلیان