رجوی مدعی مسلمانی است. به قول دکتر بازرگان اسلام اسمی و فرضی نه اسلام واقعی! در مناسبات رجوی دقیقاً اسلام فرضی به چشم می خورد. نماز و روزه هرگز مرتب ادا نمی شود. اگر شرایط اجازه می داد و وقت کافی وجود داشت نماز جماعت را برگزار می کردند و اگر وقت تنگ بود به عنوان یک فریضه دینی برسمیت شناخته نمی شد مانند زمان نشست های طولانی رجوی که گاها از وقت نماز می گذشت. رجوی در نشست های خودش اصل را بر مغزشویی می گذاشت و بقیه مسائل فرعی به حساب می آمد. نمونه و فاکت های زیادی در این زمینه وجود دارد. اما به چند نمونه بارز و برجسته آن اشاره می کنم.
رجوی نشست هایش را تا دم دم های صبح ادامه می داد و تا آستانه قضا شدن نماز پیش می رفت. در آن لحظه ناگهان به ساعتش نگاه میکرد و اجازه می داد بچه ها در آن وقت بسیار کم بروند نماز صبح را به جا بیاورند و سپس ادامه بحث هایش را داشته باشند. واقعیت این است مگر با آن جمعیت بسیار زیاد می شد در آن زمانبندی کوتاه وضو گرفت و نماز را برگزار کرد؟! مگر برای نماز وقتی باقی می ماند؟! در زمانبندی بسیار کوتاه که معمولاً ماکزیمم نیم ساعت وقت می دادند! در این زمانبندی برای خارج شدن از لابلای جمعیت حداقل ده دقیقه زمان لازم بود تا برسیم وضو بگیریم و سپس به نمازخانه برویم نیم ساعت را تمام می کردیم. به طور معمول نماز را می بایست قضا به جا می آوردیم.
رجوی پایبند به فریضه های دینی نبود. نمونه دیگری که به خاطر دارم در عملیات مروارید یگان ما در کوههای جبه داق در منطقه جلولا مستقر بود. و در آن زمان که مصادف بود با ماه مبارک رمضان رجوی فتوا داد لازم نیست به دلیل شرایط عملیات روزه بگیریم، به جایش در ماههای زمستان در شرایط غیر عملیاتی قضایش را به جا می آوریم. اما وقتی به قرارگاهها برگشتیم دیگر عملیاتی در کار نبود و رجوی صدایش را در نیاورد و یک ماه مبارک رمضان را به فراموشی سپرد. مسئولین هم دم بر نیاوردند در واقع به صورت سیستماتیک به این موضوع پرداخته نشد زیرا باید دستور می دادند آشپزخانه افطاری و سحر درست کنند اساساً به این موضوع نپرداختند. این است اسلام کشکی رجوی! البته موارد دیگری را هم شاهد بودم. از خواندن نمازهای دیجیتالی فرماندهان گرفته تا سایر مسائل شرع و عرف که در حقیقت در نظام ارزشی رجوی جایگاهی نداشت .
رجوی خودش را نماینده واقعی اسلام می دانست با ادعای این که اسلام ناب محمدی! را مجاهدین نمایندگی می کنند و بقیه را به اسم اسلام پناه معرفی و جریاناتی را هم در جبهه راست می بیند از نهضت آزادی تا جریان شریعتی.
لازم است اشاره کنم در سال 54 وقتی سازمان شقه شد تعداد زیادی از سران سازمان تغییر ایدئولوژی داده و مارکسیسم شدند و رجوی برای این که جلوی مارکسیست ها کم نیاورد ادعا کرد مجاهدین در چپ مارکسیسم قرار دارد و با این ادعا می خواست وانمود کند ما نماینده واقعی اسلام هستیم!!! و نماینده واقعی سازمانی که حنیف نژاد و یارانش بنیاد نهاده بودند.
رجوی وقتی اسم خدا و قران می آید رگ خروسی اش بلند می شود و اگر او را نشناسی فکر می کنی او صاحب همه چیز است! اما در واقع محتوای بدون شکل معنایی ندارد تمامی این ادعاها پوچ و تو خالی است. فقط و فقط جنبه عوام فریبی دارد اگر اصیل باشد همواره باید رو به جلو باشد نه رو به عقب و برگشت به فاز گذشته ، رجوی از روز اول دنبال کسب قدرت بود. شعارهایی مانند جامعه بی طبقه توحیدی، عدالت حضرت علی و راه حسین ، تنها شعار بود اما در عمل بین گفتار تا کردار فرسنگها فاصله وجود داشت.
چرا که ما که در داخل مناسبات رجوی سالها حضور داشتیم و از نزدیک با گوشت و پوست خود لمس کردیم. منش و رفتار رجوی با گفتارش همواره در تضاد بود و تجربه کردیم. چه تجربه تلخی !
گلی