مسیر جدایی و بازگشت اسیران پیوستی به داخل کشور و موقعیت کنونی آنان
اسیران در بند فرقه رجوی متوجه شدند با رهایی از اردوگاه اسرای جنگی در عراق و پیوستن به تشکیلات سازمان دقیقا مصداق بیرون آمدن از چاله و افتادن در چاه است، هر روز در گذر زمان پرده ها کنار میرفت و چهره جدیدی از سازمان آشکار میشد. و مشاهده می کردند که تبلیغات و وعده و وعیدهای آنها، با شعارها و ادعاهای انقلابی گری و دفاع از آزادی برای مردم همخوانی ندارد بلکه دقیقا نماد دیکتاتوری محض، نماد آدم ربایی و فریب، نماد تبعیض طبقاتی و رده بالا و رده پایین صد بار بدتر از ارتش های امپریالیستی بود و در یک کلام زندانی مخوف با حاکمیت مستبد و جو امنیتی و سرکوبگرانه!
این فضا را همه اسرای پیوستی بزودی درک کردند اما امکان خروج به سادگی در دسترس نبود و هر فرد برای رهایی باید مدتها روی طرح خروج کار میکرد، روش ها و راه کار خروج را طراحی و چند بار تمرین میکرد. ریسک های دستگیری، زندان ابوغریب، اسیر شدن در چنگال نیروهای متعدد بیرون از پادگان اشرف …. و نهایتا در صورت موفقیت و خروج از اشرف و رسیدن به ایران قطعا با شستشوی مغزی و تبلیغات مسموم و گسترده سالیان توسط سازمان باید ریسک بزرگ زندان و شکنجه و اعدام احتمالی توسط نظام ایران را میپذیرفتند.
اما علیرغم فاکتورها و ریسک های موجود، عمده اسرای پیوستی هر نوع سختی و مشقت و حتی اعدام و شکنجه در ایران را ترجیح میدادند و با انگیزه بازگشت به وطن و کانون خانواده هر خطری را به جان می خریدند و رهایی از بند و اسارت رجوی و ورود به ایران عزیز، خاک وطن و محبت خانواده صد بار مطلوب تر از ماندن در اسارت رجوی بود . با این اوصاف اسرای پیوستی از هر فرصتی برای رهایی اقدام نموده و طی چند سال تقریبا 95 درصد از آنها موفق به رهایی از سازمان و تشکیلات مخوف رجوی شدند.
در بین اسرای رها یافته از سازمان، اکثریت قاطع آنها به ایران بازگشتند و فقط تعداد بسیار کمی به خارج از ایران رفتند. با پیش زمینه و تحت تاثیر تبلیغات مسموم سازمان، همه خطرات را به جان خریدیم و به ایران آمدیم، در ایران اما هیچ خبری از دستگیری و زندان و شکنجه نبود. با استقبال گرم و محبت های بی دریغ مسئولین و ماموران امنیتی و گارد استقبال مواجه شدیم .!!!
ابتدا گفتیم این هم از سناریوهای تبلیغاتی نظام ایران است، حتما برای ما نقشه دارند و این هم فیلمشان است ، فعلا خوراک تبلیغاتی شده ایم بگذار این داستان هم تمام شود حسابمان با کرام الکاتبین است. زندان اوین و شکنجه ها در انتظار است. در چند روز اول در خوف و رجاء بسر بردیم و منتظر کنار رفتن پرده ها و رو شدن چهره اصلی نظام و ماموران امنیتی بودیم . نهایتا برای زندان و شکنجه آماده شدیم اما چون دیدار و ملاقات خانواده هم در این حالت متصور بود مقداری آرام و قرار بیشتری داشتیم.
هر روز که از دوران قرنطینه و چکاپ پزشکی و طی مراحل اداری و امنیتی میگذشت، فضا بازتر و محبت ها بیشتر میشد. تماس ها با خانواده برقرار شد و براحتی تماس میگرفتند. مسئولین امر ما را بیرون بردند و در خیابانها رها کردند تا مقداری با جو و فضای شهر و بازار آشنا شویم. ذهنیت ما ترک برداشت. اگر میخواهند زندان اوین ببرند چرا ما را به خیابانها میبرند و برایمان خرید میکنند؟! چرا ارتباط آزاد با خانواده ها برقرار شد و صد چرای دیگر ……
بالاخره روز موعود فرا رسید و با خانواده ها برای تحویل گرفتن فرزندانشان هماهنگ شد. با عنایت به عفو مقام رهبری و شورای امنیت ملی، بدون تنبیه و حتی یک ساعت بازداشت به خانواده هایمان تحویل داده شدیم .با افتخار و سربلندی بر خاک ایران بوسه زدیم و زندگی نوینی را بدون هرگونه حصار و زندان و شکنجه، بدون استبداد و دیکتاتوری رجوی در ایران عزیز، در کانون گرم خانواده شروع کردیم و تا همین لحظه نگارش این مطلب، هزار مرتبه خدا را شاکریم که از کلیه نعمت ها و الطاف الهی برخوردار و به زندگی مشغول هستیم.
چگونه جبران مافات کنیم؟!
و البته همه افراد بازگشتی که از رایحه عطر وطن، آغوش گرم مام میهن و کانون گرم خانواده برخوردار هستند قطعا قدردان، سپاسگزار و وظیفه شناس میباشند و از بدو ورود پای در راه نهاده و برای جبران مافات، برای رهایی سایر دوستان اسیرمان در بند تشکیلات رجوی، برای انتقال تجربه به سایر جوانان میهن، دانشجویان و فرزندان برومند این آب و خاک که در چنگال چنین فرقه هایی گرفتار نشوند، یک دم از پای ننشسته ایم و بطور فعال و بعنوان تعهد و وظیفه ملی و وجدانی در کنار و با همکاری انجمن های نجات موجود در مراکز استانها ، موظف به انتقال تجارب خود ، افشای چهره منحوس و خیانت بار رجوی و سران تشکیلات استبدادی وی هستیم و تا رهایی همه اسیران و اضمحلال تشکیلات سازمان یک دم از پای نمی نشینیم.
انتظارات و توقعات اسرای جنگی ، پیوسته به سازمان و بازگشتی به ایران
نام و پسوند : منافق، منافق سابق، عضو سابق گروهک تروریستی و…. این القاب پست و تنفر انگیز را از روی ما بردارید .
حال که ما، این دسته از اسرای پیوستی به مجاهدین خلق و بازگشتی به ایران مورد عفو جمهوری اسلامی قرار گرفته ایم، تقاضا داریم بابت تحمل سالیان رنج و شکنجه اسارت در اردوگاههای عراقی که مانند سایر اسرا برای دفاع از میهن و نظام اسلامی بوده است، آزادگی ما را احراز نموده و هویت ما را بازگردانید، خانواده هایمان را نیز مورد الطاف نظام قرار دهید تا فرزندانمان هیچ یاد و خاطره ای از نفاق و منافقین و رجوی پلید در ذهنشان باقی نماند .
و ما را از این بحران بی هویتی و یا چند هویتی رها سازید .
ما گدایان خیل سلطانیم – شهر بند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود – هرچه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند – ره بجای دگر نمی دانیم
چون دلارام می زند شمشیر – سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار – زرفشانند و ما سر افشانیم
هرچه گفتیم جز حکایت دوست – در همه عمر از آن پشیمانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت – ترک یار عزیز نتوانیم