به تازگی کودک سربازان سابق مجاهدین خلق عکسهایی از یک سند درون تشکیلاتی مجاهدین خلق منتشر کردهاند که نشان میدهد مسعود رجوی به روشی کاملا سیستماتیک مخالفین خود را به عمد به دامان جمهوری اسلامی سوق میداد. هر چند که بسیاری از اعضای جدا شده پیش از این بارها درباره نشستهای موسوم به “طعمه” شهادت داده بودند اما عکسهای منتشر شده از جلد و صفحاتی از “دفترچه طعمه” خشونت آشکار علیه مخالفین مسعود رجوی، در کیش شخصیتی او را نشان میدهد.
امیر یغمایی و زینب حسین نژاد از کودک سربازان سابق ارتش رجوی با انتشار این اسناد در صفحات اجتماعی خود، تاکید کردند که خود شاهد ساعتها نشستهای طاقت فرسای طعمه بودند که حاصل آن این دفترچه جلد سبز بود که نهایتا در پایان نشستها، یک نسخه از آن به هر فرد داده میشد.
امیر یغمایی که پس از جدا شدن پر ماجرایش از تشکیلات با دشواری بسیار توانسته است نسخهای از این سند را با خود به اروپا ببرد، بیان میکند که در فرقه رجوی این سند را “قرآن سازمان” مینامیدند. زینب حسیننژاد ذیل عکسهایی که منتشر کرده است، مینویسد: “این سند به خوبی نشان میدهد که چطور رهبر مجاهدین، مخالفین خود را به دام جمهوری اسلامی هل داده و بخصوص قبل از جنگ آمریکا افراد مخالف که خواهان جدایی بودند را پس از محاکمه، بین رفتن به ایران و دامن جمهوری اسلامی و یا زندان عراق مخیر میکرده است.”
او که به همراه بسیاری دیگر از اعضای مجاهدین خلق در جلسات نشست طعمه در سال 1380 حضور داشت در ادامه مینویسد: “این دفترچه به همه ما که در جلسه رهبر مجاهدین حضور داشتیم داده شده بود و من شاهد و گواه آن هستم، اما مجاهدین تمام این اسناد را در زمان ورود آمریکاییها از همه پس گرفته و از بین بردند و آتش زدند، این را یکی از بچهها به سختی هنگام فرار از اشرف با خود توانسته بود به کمپ تیف آمریکاییها بیاورد.”
در همه جای جهان گروهها و احزاب سیاسی، دارای اساسنامههایی هستند که در آن آرمانها، باورها و خواستههایشان ذکر شده است و بر اساس آن شرایط عضویت یا عدم عضویت در گروهشان روشن میشود. اگر عضوی از آن گروه به هر دلیل با این اساس نامه زاویه پیدا کند، میتواند از عضویت در گروه انصراف یا استعفا بدهد، اعلام جدایی کند و در غیر این صورت، به دلیل تخطی از اساسنامه گروه، از سوی خود تشکیلات اخراج شود. اما در تشکیلات فرقهای مجاهدین خلق هیچ کدام از این دو امکان وجود ندارد. تشکیلات با ساخت اصطلاحات و واژههای خاص خود و پرداخت این عناوین در قالب جزوهای با بندهای فراوان، از دو طریق در راستای بقای خود تلاش میکند: نخست سعی میکند با فشارهای روانی از طریق نشستها متوالی و پرتعداد، فشار سیستماتیک تشکیلاتی، زندان و حتی شکنجه راه را بر خروج فرد ببندد و در صورت موثر نبودن روش اول، با به کشتن دادن فرد مخالف، راه را بر افشاگری و انتقادهای بعدی علیه تشکیلات ببندد.
نمونههای این افراد در تاریخ فرقه رجوی، بسیار هستند. افرادی همچون علی زرکش و یا نصیر نصیری که بدلیل مخالفت با تشکیلات و تقاضای خروج از آن به سوی سرنوشتی تلخ سوق داده شدند. ایرج مصداقی در متنی درباره نصیر نصیری و شیوه خلاص شدن تشکیلات رجوی از شر انتقادات او مینویسد: ” این زمانی بود که مسعود رجوی در دیدار با حبوش رئیس سرویسهای امنیتی عراق از وی میخواست اعضای ناراضی مجاهدین را بدون اطلاع کمیسیاریای عالی پناهندگان و صلیب سرخ جهانی و بدون آن که رژیم از پیش متوجه شود به ایران بفرستند. در آن دوران اعضای ناراضی مجاهدین مجبور بودند برای بازگشت به ایران بین شکل قانونی و غیرقانونی یکی را انتخاب کنند. در شکل «قانونی» فرد به زندان ابوغریب فرستاده میشد تا دولت عراق آنها را با سربازان عراقی در ایران ۱۳ به ۱ معاوضه کند و در شکل «غیرقانونی» افراد در دستههای چند نفری به صورت کت بسته و به شکل بسیار تحقیرآمیز به مرز برده میشدند. سپس با فریب مقامات عراقی و تحت عنوان این که قرار است به داخل کشور برای عملیات بروند آنها را در میدانهای مین و یا نقاط خطرناک رها میکردند. گاه تیرهوایی نیز شلیک میکردند که گشتیهای رژیم متوجهی منطقهای شوند که افراد در آن رها شده بودند. مسعود رجوی به زعم خود میکوشید مخالفان خود را «رژیم مالی» کند تا نتوانند علیه او حرف بزنند و چنانچه لب به سخن گشودند آنها را مزدور رژیم خطاب کند و شهادتشان را زیر سؤال ببرد.”
سخنان مصداقی در سند تازه منتشر شده، به خوبی قابل اثبات است. بر اساس این سند، “طعمه” در فرهنگ مجاهدین به کسی گفته میشود که مخالف جدی سیاستهای تشکیلات رجوی است؛ بنابراین تهدید او برای تشکیلات از “بریده” خطرناکتر و جدیتر است. بر اساس تعاریف این دفترچه، طعمه “مجاهد لبپر خورده” است که گرفتار “فردیت و جنسیت” است و همچون ایرانیان “داخله”حاضر نیست قیمت مبارزه را بپردازد و دشمن خدا و خلق است. فارغ از اینکه طبق این سند، سران مجاهدین خلق رسما به مردم درون ایران توهین میکنند، در قاموس مجاهدین خلق، طعمهها محکوم به ضد انسانیترین حکمها هستند و لاجرم به طبع آن همه مردم ایران، مستحق سختترین عقوبتها هستند، چون خواهان زندگی عادی هستند.
پرداخت قیمت در جمع در برابر دوربین و رفتن به داخله، راهکاری ست که این دفترچه برای مقابله با طعمه ها ارائه میدهد. زینب حسین نژاد در توضیح این جمله مینویسد: “عبارت پرداخت در جمع و در برابر دوربین، در واقع همان جلسات سرکوب و اعترافات اجباری هست که مخالفین و محکومین در آن هیچ وکیل و حق دفاعی از خود نداشتند و به شدیدترین وجه ممکن مورد حمله و تحقیر قرار می گرفتند. تمام این فیلم ها به هنگام جنگ آمریکا توسط مجاهدین از بین برده شده است.”
امیر یغمایی در تایید سخنان دوستش مینویسد: “این کتابچه برای تمام افرادی که در آن زمان در عراق و سازمان بودند، یادگار ۴ ماه شکنجه روحی و فیزیکی هست. ۴ ماه نشستهای پی در پی مسعود رجوی در قرارگاه باقرزاده و نوشتن این مواد و پس از آن نشستهای لایهای در همانجا که افراد را زیر فحش و گاهی ضرب و شتم خرد میکردند.”
بر اساس بند 47 این سند، طعمه نمیتواند درخواست پناهندگی اروپا داشته باشد و به دنبال زندگی بورژازی باشد و طبق بند 52، به لحاظ قانونی در نزد دولت عراق مشمول قوانین کشور میزبان یعنی محاکمه و نهایتا تبادل است. توضیح ذیل این بند بسیار شایان توجه است و نشان میدهد که انتقام رجوی از مخالفینش به غایت حساب شده است: “عراق بر خلاف کشورهای اروپایی با افراد طرف حساب نمیشود و پناهنده هم نمیپذیرد. طرف حساب عراق سازمان است و همه را به اعتبار سازمان پذیرفته است و به همین دلیل بر خلاف کشورهای اروپایی نه در ورود و نه در خروج از هیچ فرد وابسته به سازمان سوال و جواب نمیکند و فرم پر کردن ندارد. از این رو بطور قانونی نفری را که سازمان مسئولیت او را نپذیرد شامل قانون ورود غیرقانونی میشناسد.”
این سند، برگی تازه برای محکومیت سازمان مجاهدین خلق و در رأس آن شخص مسعود رجوی است. احکام ضدانسانیای که در این سند با استدلالهای غریب علیه اعضای مخالف درون تشکیلات مجاهدین خلق توجیه میشود؛ نقض آشکار حقوق بشر است که میتواند در دادگاههای بین المللی و اروپایی قابل رسیدگی باشد، به ویژه آن که در حال حاضر سران تشکیلات مجاهدین خلق و بسیاری از قربانیان و شاهدان آن در اروپا زندگی میکنند.
مزدا پارسی
من هم به عنوان یک جداشده گواهی می دهم که رجوی با ضد انسانی ترین روش ها اعضای ناراضی را مجبور به ماندن کرده بود. به همین دلیل هم بعد از آن که صدام به عنوان بزرگترین پشتیبان رجوی ها سقوط کرد و راه باز شد، در یک محدوده زمانی کوتاه بیش از هزار نفر از اعضا از این فرقه فرار کرده و جداشدند.