کریم محمدی در ابتدای جنگ در شهر مرزی قصر شیرین – سرپل ذهاب اسیر ارتش عراق شد و به مدت 9 سال شدیدترین شرایط اسارت را تحمل نمود. بعد از آتش بس جنگ بین ایران و عراق فرقه مجاهدین در یک معامله ننگین با صدام دیکتاتور وقت عراق او را فریب داد و به داخل ارتش خصوصی صدام (ارتش آزادیبخش) برد. و به مدت 16 سال محمدی را در اسارت عمیق تر نگه داشت و نهایتأ بعد از سقوط صدام و در سال 1384 کریم محمدی توانست با پناه بردن به نیروهای آمریکایی مستقر در شمال قرارگاه اشرف خود را نجات دهد و به ایران بازگردد.
آقای کریم محمدی بر اثر فشار کار و کهولت سن دچار بیماری شده که به همین مناسبت کادر انجمن کرمانشاه با وی دیداری داشتند و جویای احوال او شدند. در این دیدار محمدی می گوید: من بی سواد بودم و اصلا سواد خواندن و نوشتن نداشتم و موقع حضور سران فرقه رجوی در اردوگاه اسرا فکر می کردم از طرف ایران آمده اند و می خواهند ما را تبادل کنند و سران فرقه را مسئولین هلال احمر و ارگان های ایرانی پنداشته و رفتنش به فرقه را اینگونه در اثر ناآگاهی بیان می کند.
محمدی اضافه کرد افراد زیادی مشابه وی بی سواد بودند و همینگونه به فرقه برده شدند و واقعا فکر می کردند که در حال تبادل به ایران هستند و سران فرقه هم مسئولین ایرانی هستند. وی می گوید افرادی مثل احمد عباسی، شریف ویسی، نورمراد کله جویی و… ده ها نفر دیگر که مطلقأ سواد نداشتند و هیچ شناختی هم از این فرقه نداشتند دچار سرنوشتی مثل کریم محمدی شده و به امید تبادل با اسرای عراقی پا به این راه نهادند. اما سر از جهنم رجوی در آوردند که نهایتأ زندگی و خانواده و همه چیزشان متلاشی شد و اغلب نیز در اسارتگاه رجوی مردند و از بین رفتند و فراموش شدند.
محمدی با توجه به کهولت سن و با وجود سختی های زندگی کنونی و بیماری، این وضعیت را به بودن در فرقه ترجیح می دهد و قابل قیاس نمی داند و یک روز و یک لحظه آزادی و در اختیار خود بودن را شرف و افتخار می داند و زندگی در اسارت رجوی را ننگ و بدبختی.
در پایان این دیدار کریم محمدی گفت: مثل روز روشن است که رجوی و فرقه اش عاقبتی غیر از تباهی ندارند.