انقلابی بودن اصطلاحی ست که مناسب رجوی نیست و با مواردی که بیان می کنیم اثبات می کنیم که او یک مزدور است. او از ابتدا هم به دنبال این خط بود تا شاید با این شیوه به قدرت برسد. او وقتی در زمان شاه سابق دستگیر شد شروع به همکاری با ساواک کرد تا بتواند جان بی ارزش خود را حفظ کند و این گونه بود که با لو دادن محل مخفی سران سازمان خودش را از خطر اعدام نجات داد تا شاید فرصتی بتواند از زندان آزاد شود. و در سرفصل پیروزی انقلاب برای او این فرصت بوجود آمد تا از زندان رهایی یابد .
کلمه مزدور به شکل های مختلف ترجمه شده است: کسی که برای گرفتن مزد کار انجام می دهد، جیره خوار، خودفروخته، عامل، مزدبگیر… مزدور کسی است که برای منافع سیاسی حاکمی که او را اجیر کرده، منافع جمعی را قربانی می کند و در نتیجه به منافع شخصی خود می افزاید. مزدور آدم عاقل ولی هولناکی است، او می داند که چگونه برای برآورده شدن منافع، جمعی را قربانی کند. مزدور سه ویژگی دارد که همه آنها به شخصیت و عملکرد رجوی مطابق است.
1- بی وجدان: به این معنا که تامین منافع حاکم حتی اگر به قیمت حیثیت، شرافت، عزت و آبروی تمام شود برای او فرقی نمی کند.
2- سفاک: برای تحقق منافع حاکم از ریختن خون بی گناهان باکی ندارند.
3- وطن فروش: به این معنا که برای منافع حاکم حاضر هستند میهن خود را قربانی کنند و فکر می کنند می توانند از این شیوه به منافع خود بیفزایند اما این خام خیالی است. در یک کلام می توان گفت مزدور خود فروخته است و حاضر است تن به هر کار کثیفی بدهد .
رجوی شاخص و الگوی این کار است. چون در ریختن خون ابایی ندارد و بعد از سی خرداد سال 60 شاهد بودیم چگونه دستور کشتار و ترورهای کور را صادر می کرد و به این کار افتخار می کرد . در مورد وطن فروشی رجوی سابقه طولانی دارد. ابتدا در شروع جنگ به حمایت از نیروهای ایرانی در جنگ پرداخت ولی بعد از مدتی ماهیت اصلی خود را نشان داد و با دشمن صلح کرد و شاهد بودیم که چگونه با دشمن مردم ایران قرارداد صلح امضا و در سال 65 به عراق رفت و با صدام دست داد و عملا به یکی از نیروهای صدام تبدیل شد تا بتواند با مزدوری منافع سیاسی حاکمی که او را اجیر کرده را تامین کند. در رابطه با سفاک بودنش می توان به نمونه های دشمنی آشکار وی با اعضای ناراضی فرقه اشاره کرد که چگونه در چندین مرحله افرادش را به انگ نفوذی بودن به زندان انداخت و مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار داد و حتی تعدادی هم زیر شکنجه کشته شدند و یا افراد ناراضی را در مراحل مختلف در جنگ و یا جبهه ها از بین برد .
او نیروهایی که از سازمان جدا می شدند را بریده و مزدور می نامید. این شیوه ای بود که همیشه از ابتدای بنیانگذاری فرقه دنبال می شده است. اکنون هم شاهد هستیم وقتی نیرویی جدا می شود ابتدا با انجام نشست هایی که با ضرب و شتم همراه است سعی می کنند تا فرد را از تصمیمش منصرف کنند و اگر جواب نداد با قرنطینه کردن سعی می کنند اهداف پلید خود را در مورد فرد یاد شده دنبال کنند.
مسعود رجوی در وطن فروشی هیچ مرزی باقی نگذاشته است. او از همان ابتدا با صدام دشمن مردم ایران همکاری نمود. و بعد از سرنگونی صدام وی ارباب جدیدی نیاز داشت و این بار به خدمت غرب و اسرائیل درآمد تا شاید در ذهن پوک خود روزی غرب به ایران حمله کرده و او و سازمانش به قدرت برسد .او به عنوان یک ابزار برای دشمنان ایران مورد استفاده قرار می گیرد و آنها که روزی شعار مرگ بر امپریالیسم می دادند اکنون به یکی از عوامل امپریالیسم تبدیل شده و هر روز از آنان می خواهد که تحریم ها را بیشتر کرده و یا خواهان حمله نظامی به ایران هستند و یا در زمینه ترور دانشمندان هسته ای ایران با اسرائیل همکاری اطلاعاتی می کند و موارد دیگر که در آینده مشخص خواهد شد .
رجوی که از خانواده خلق قهرمان حرف می زد، در زمان حضور خانواده ها در اشرف سابق به آنان حمله کرده و بدترین فحش ها را نثار خانواده اعضای خود نمود و اکنون دریافته که خانواده پاشنه آشیل تشکیلاتش می باشد و به همین خاطر حاضر نیست پای یک خانواده به آلبانی باز شود .
از نظر او هر فردی که از مناسباتش جدا می شود را باید مزدور و بریده نامید. این شیوه و سبک کار او است و فکر می کند با این شیوه می توانند جلوی ریزش نیرو را بگیرد و در مناسبات خود چنان به جوسازی و شانتاژ علیه فرد جدا شده می پردازند که همه فکر کنند فرد مورد نظر دچار مشکل بوده است. ولی این همه داستان نیست رجوی سرش را مانند کبک در برف کرده و فکر می کند کسی متوجه اراجیف و توهین های وی نمی شود. وقتی من و بقیه جدا شده ها از مناسبات فرار نمودیم روز بعد نفرات دیگری به کمپ تیف آمدند و عنوان کردند بر علیه شما و بقیه جدا شدگان چنان جوی ساختند تا همه فکر کنند شما از ابتدا مشکل داشتید و برای نفوذ وارد سازمان شدید. اما همین افراد عنوان می کردند کسی به اراجیفی که مسئولین می گفتند وقعی ننهاده و می دانستند شما در عملیات های مختلف شرکت نموده و یا حتی زخمی شدید. کسی که بریده باشد حاضر است جانش را در عملیات از دست بدهد؟ آنها این گونه افراد را درگیر مسائل ذهنی کرده و بعضی افراد به خاطر اینکه این انگ به آنها زده نشود مجبور می شوند در مناسبات فرقه ای رجوی باقی بمانند و این یکی از زنجیرهایی است که به دست و پای افراد می زنند تا فکر خروج به ذهنشان نزند .
رجوی عملا تیغ علیه جداشده ها را از رو بست و عنوان داشت اگر روزی سازمان شکست بخورد شما می توانید ابتدا جدا شده ها را به قتل برسانید و این یک دستور است! اکنون سئوالی که وجود دارد چرا جدا شده ها برای رجوی باعث دردسر شده است؟ مگر جدا شده ها چه چیزی برای بیان دارند که رجوی ها این گونه مانند مار زخمی به خودشان می پیچند؟ مگر مناسبات شما انقلابی و آزاد نیست و از سانترالیزم دمکراتیک دم نمی زنید چرا از چند جدا شده می ترسید؟ مگر تا وقتی در مناسبات شما بودند مجاهد بازگشت ناپذیر و لم یرتابو و انقلاب کرده نبودند. چطور همین افراد یک شبه رنگ عوض کرده و به مزدور و بریده تبدیل می شوند؟ چرا رجوی از حضور دو جدا شده که برای دیدار با دوستان خود به کشور البانی رفته بودند این گونه مانند دیوانه ها به در و دیوار زده تا جلوی ورود آنان را بگیرند؟ چرا بعداٌ به دروغ هایی اشاره نمودید که خودتان بهتر از هر کسی می دانید دروغی بیش نیست؟ این همه حمله و دروغ بافی در مورد دو فرد چه مشکلی از شما حل نموده است؟ البته برای ما مشخص است که مریم قجر می داند ورود دو فرد جدا شده یعنی ورود دیگر افراد و این می تواند مانند اشرف تشکیلات تان را سوراخ نموده و ریزش نیرو زیاد شود به همین خاطر سعی دارید با دروغ بافی افراد را مجاب کنید که آنان مزدور و بریده بوده و خط سازمانهای اطلاعاتی را دنبال می کردند. به مریم قجر باید گفت چقدر تشکیلات و سازمان تان کشک، پوشالی و توخالی است که این گونه در مقابل دو جدا شده به لرزه افتاده است.
ادامه دارد