برادر عزیزم رضا جان سلام
امیدوارم که حالت دور از ما خوب باشد و سالم باشی. نمیدانی چقدر دلم برایت تنگ شده است. امروز که با خواهرمان در مورد تو صحبت میکردیم، تصمیم گرفتم این نامه را برایت بنویسم. راستش را بخواهی دلم برای شما تنگ شده است. کاش میشد که زمان به عقب بازگردد و دوباره همه دور هم جمع شویم.
برادر عزیزم
میدانم در کمپی که هستی اختیاری نداری و از آزادی برخوردار نیستی. چه کنم که توان این را ندارم به کشوری که هستی سفر کنم و شما را از نزدیک ببینم. به راستی که هیچکس نمیتواند نقش برادری را در زندگی ایفا کند.
برادر جان! امیدوارم هر چه زودتر خودت را نجات دهی و زندگی آزادی داشته باشی. خیلی ها خودشان را نجات دادند و زندگی آزاد را تجربه کردند. خواسته من از شما همین است و امیدوارم که ببینم برادرم آزاد زندگی می کند.
برادرت مرتضی بلالی