نگاهی به دروغ پردازی های مریم رجوی

مریم رجوی که به مناسبت سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین اسبق سخنرانی میکرد از مجاهدین بعنوان گنجینه ملی و میهنی تاریخ ایران یاد کرد وعمدا روشن نساخت که علیرغم اینکه آن سازمان از استقلال سیاسی کشور دفاع میکرد، اما بنا به مشی مبارزاتی اش که او را دور از مردم نگه میداشت، نمیتوانست به گنجینه ای تبدیل شود. چرا که یک سازمان سیاسی در انس و الفت مداوم با مردم است که صیقل میخورد و جلا می یابد و از این رهگذر ممکن است که به گنجینه ای تبدیل گردد.

مریم به ستایش سه تن از بنیانگذاران این سازمان پرداخت و روشن نساخت که وقتی خود و سازمان استحاله یافته مجاهدین خلق بیش از 4 دهه است که تمام نعل تاخته و از مسیر این بنیانگذاران که علیرغم وطن دوستی و عدالت خواهی و در مقایسه با شخصیت هایی که چندین سر و گردن از آنها کوتاه بوده، نمیتوان لقب کبیر را به آنها بخشید دور و دورتر شده، با چه رویی میتواند از شخصیت نسبتا والای آنها بنفع باند رجوی که دشمن استقلال کشور است، بهره برداری کند؟

مریم از خودگذشتگی های مسعود که زمانی شریک جرم اصلی او در نقض خشن آزادی ها و ابتدایی ترین حقوق اعضای مجاهدین بود و نقش بزرگی در تاسیس بزرگترین حرمسرای مسعود که به قیمت لکه دار شدن نوامیس بود ایفا نمود، سخن بمیان آورده واین درحالی است که برابر گمانه زنی های معتبر، به کمک ترکی الفیصل بعنوان مقام کارکشته دستگاه امنیتی عربستان، مسعود را همراه تمامی بستگانش از تشکیلات رانده و خود بر صدر نشسته و خویشان و افراد خاص خود را مصدر امور کرده است.

از نظر مریم، مجاهد خلق، تضمین ‌کننده مبارزه تاریخی ملت ما برای کسب آزادی و حاکمیت ملی و مردمی است وحال آنکه ما با تاسی به مستندات فراوان میدانیم که درحال حاضر حتی یک نفر که بتوان او را پیرو حنیف نژادها دانست و مجاهدش خطاب کرد، برعرصه این جهان خاکی وجود ندارد و مجاهده ای که مریم و زیردستانش میکنند، در راستای از دست رفتن استقلال سیاسی است که ما به یمن انقلاب بهمن 1357 بدست آورده ایم. بعبارت دیگر، ممکن نیست که طرفدار حاکمیت ملی بود و درعین حال چشم به اقدامات سلطه گر درحال زوال تدریجی بنام آمریکا دوخت!

مریم زمانی از رفع تبعیض جنسی بنفع زنان سخن گفته است که در تشکیلاتی که فعلا بیشتر مال اوست تا مسعود که به نظر می رسد سرش کلاه گذاشته شده، زنان در کنار تحمل بردگی جسمی، بردگی وحشتناک تری بنام بردگی جنسی را هم در این تشکیلات جهنمی تجربه کرده و دچار ستم مضاعف بودند.

خانم عضدانلو مدعی شده که فردیت بهره‌ کشانه و سودای نام‌ و ‌نشان و کرسی در تشکیلات او وجود ندارد و من برای اینکه نشان دهم چقدر دروغ میگوید بر توصیه های او به اعضای تشکیلات دایر بر اینکه همه چیزتان را به مسعود بسپارید و بگذارید تنها مسعود از طرف شما فکر کند و… یادآوری کرده و ثابت میکنم که در تشکیلات مسعود و سپس او، چیزی جز فردیت حکم نرانده است که البته در تضاد آنتاگونیستی با خرد جمعی که معمولا چراغ راه سازمان های مردمی و انقلابی است، قرار دارد.

مریم خانم زمانی از جدایی دین و دولت حرف میراند که توصیه دائمی اش به اعضای تشکیلات این بوده که شما به عمق مسائل نروید و بدانید که این مسعود است که حلقه واسطه شما با خداست و شماها با پیروی از دستورات مسعود که ابلاغ کننده این دستورات، در بیشتر موارد خود مریم بوده، هیچگونه جوابدهی در برابر خداوند ندارید و…

مریم در زمانی از حقوق ملیت های تحت ستم سخن رانده که به نمایندگان این ملیت ها که اسیر دست او هستند، اجازه تکلم به زبان مادری خود را نداده و هیچ کتاب و جزوه ای را که بتوانند با استفاده از آن زبان مادری خود را یاد بگیرند، در اختیار اینها قرار نداده است.

خلاصه اینکه، کارهای عملی مریم و بطور کلی سازمان استحاله یافته و تبدیل به پیچ مهره های نظام غارتگر شده، در نقض کامل این سخنان اوست که بمناسبت سالگرد تاسیس سازمان ایراد کرده است.

صابر

خروج از نسخه موبایل